عنوان
سابقه بلاء، فلسفه بلا و بیماری در اسلام
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1399/03/19
اندازه
13MB
زبان
فارسی
یادداشت
سابقه بلاء
از روایات معصومین علیهمالسلام و آیات کریمه قرآن استفاده می شود، عذاب و بلاء و قحطی و خشکسالی از آغاز خلقت آفرینش وجود داشته است. سُدیر می گوید شخصی از حضرت امام صادق علیه السلام درباره این آیه شریفه سوال کرد ﴿فقالوا باعد بین اسفارنا وظلموا أنفسهم﴾[1] قوم سبأ گفتند: خدایا بین سفرهای ما دورى انداز و آنها به خود ستم کردند.
ماجرای عذاب و کفران نعمت قوم سبأ
سبا سرزمین یمن یا منطقهای از آن و یا نام پدر اعراب یمن است خداوند دو باغ بزرگ با سدّی عظیم و روزی زیاد به آنها داد و فرمود شکرگزار خدا باشید و این دو شهراز دزدان و ظالمان و از آفات و بلاها از خشکسالی و قحطی، ناامنی و وحشت و گفته می شود حتی از حشراتِ موذی، پاک و درامان بود هوای پاک و نسیمی فرح افزا داشت و سرزمین حاصلخیز و درختان پر بار و از نظر نعمت معنوی، غفران خداوند شامل حال آنها بود و مشمول عذاب نبودند و سرزمینشان را گرفتار بلاء نمی ساخت اما متأسفانه به تعبیر قرآن ﴿فاعرضوا﴾[2] پس اعراض از این همه نعمتهای الهی کردند اینجا بود که خداوند مجازاتی سخت را شامل حال آنها ساخت و سیلاب و موشهای صحرائی همه را گرفت که بر اثر رخنه در این سدّ، مایه ویرانی سدّ شدند.
سپس به گفته ی قرآن عاقبت این سرزمین را با این همه میوه و نعمت های گوناگون تبدیل به میوه های تلخ و درختان بی مصرف و شوره گز و درختِ سِدر ساخت و بین شهرهایشان فاصله کم و در راه ها امنیت از دزدان و راهزنان برقرار بود[3] ولی آنها گفتند پروردگارا! میان سفرهای ما دوری بیفکن آنها به خویشتن ستم کردند و ما آنها را داستانهائی برای عبرت دیگران قرار دادیم و جمعیّتشان را متلاشی ساختیم. در این ماجرا نشانه های عبرت برای هر صابر و شکرگزار است[4] .
علت درخواست فاصله بین شهرها؟
علت اینکه قوم سبأ می گفتند: بین سفرهای ما فاصله و دوری قرارده این بود که آبادیها بین شهرهای آنها را
به هم متّصل ساخته بود و اغنیاء و ثروتمندان مایل نبودند افراد کم درآمد به راحتی بتوانند مثل آنها به این شهرها سفر کنند و مسافرت را از افتخارات خود می دانستند و یا نعمت به سرشان زده بود و مثل بنی اسرائیل از مَن و سلوی (دو غذای آسمانی) سیر شده بودند و تقاضای پیاز و سیر وعدس از خدا کردند!.
و احتمال هم دارد که راحت طلب شده بودند و دیگر حاضر به مسافرت برای استفاده از مراتع و تجارت و زراعت و غیره نبودند لذا از خداوند تقاضا کردند همیشه در وطن بمانند و فاصله های زمانی سفرشان زیاد شود.
قرآن می فرماید: « إنّ فی ذلک لآیات لکلِّ صبّارٍ شکور» در این کفران نعمت یعنی آسایش امنیت رفاه و فراوانی نعمت نشانه های عبرت برای هر صابر و شکر گزار است.
این جمله پیامش این است که هم در بلاء و هم در رفاه و صحّت و سلامتی باید صابر و شاکر خداوند بود تا کفران نعمت باعث سلب آنها نشود.
امام صادق علیه السلام در حدیث گذشته فرمودند: قوم سبأ قویّ بودند که آبادی هایشان متّصل به هم بود به طوری که همدیگر را می دیدند و نهرها جاری و اموال ظاهر و آشکار بود « فکفروا نعم الله عزّ وجلّ » [5] . پس به نعمتهای الهی ناسپاسی ورزیدن و عافیت و سلامتی را به دست خود تغییر دادند خداوند هم نعمت شان را تغییر داد﴿- وإنّ الله لایغیبِّر ما بقومٍ حتّی تغیِّروا ما بأنفسهم﴾[6] خداوند سرنوشت خوب یا بد هیچ قومی را تغییر نمیدهد تا اینکه خودشان آن را تغییر دهند.
خدا بر آنها سیل عَرِم را فرستاد آبادیهایشان را متفرّق و اموالشان را نابود ساخت و به جای دو باغ بزرگ پُر از محصول و میوه به آنها دو باغ درخت تلخ و شوره گز و غیره و درختان بی میوه تبدیل ساخته سپس خدای عزّوجلّ می فرماید: ﴿ذلک جزیناهم بما کفروا وهل نجازی إلّا الکفور﴾[7] ناسپاسی آنها را چنین کیفر دادیم، مگر ما جز ناسپاسی را کیفر می دهیم !؟
قرآن می فرماید: « ﴿و اتّقوا فتنة لا یُصبّن الّذین ظلموا منکم خاصّة واعلموا أنّ الله شدید العقاب﴾[8] از فتنه ای بترسید که تنها به ستمکاران شما نمی رسد و بدانید حتماً خداوند عذاب شدید دارد این آیه کریمه هشدار می دهد به عدم پذیرش دعوت حیات بخش خدا و پیامبر(ص) که در آیه قبل به آن اشاره شد –﴿إستجیبوا لله وللرسول إذا دعاکم لما یحییکم﴾[9] .
فتنه ای که باید طبق این آیه از آن پرهیز کرد به معنای بلاء و مصیبت و عذاب میباشد بلاهای اجتماعی و همگانی دامن همه را می گیرد و در واقع خاصیّت حوادث اجتماعی چنین است، هنگامی که جامعه در ادای رسالت خود کوتاهی کند و یا مرتکب خلاف معصیت شود طوفان حادثه بی گناه و گناهکار را در بر می گیرد چون افراد جامعه نه تنها موظّف به وظائف فردی هستند بلکه موظّفند دیگران را هم به انجام وظائف وادارند – وتواصوا بالحقّ وتواصوا بالصّبر.و از منکرات و معصیت ها نهی کنند اگر بی گناهان که قدرت دارند سکوت کنند در سرنوشت بَدان نزد خداوند سهیم و شریک خواهند بود.
چنانچه در حدیث معروف از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم می خوانیم: « إنّ الله عزّ وجلّ لا یُعَذِّب العامّة بعمل الخاصّة حتی یروا المنکر بین ظهرا نیهمّ و هم قادرون علی أن یُنکروه فإذا فعلوا ذلک عذّب الله الخاصّة والعامّة [10] »[11] خداوند متعال هرگز عموم مردم را به خاطر عده ای خاص عذاب و مجازات نمی کند مگر آن زمان که منکرات در میان آنها آشکار شود و توانائی برانکار و تغییر وضع آن را داشته باشند اما سکوت کنند و بی تفاوت و یا حتی راضی به آن باشند در این هنگام خداوند آن گروه خاصِّ گناهکار، و همه دیگران را که مرتکب گناه نشدند عذاب می کند.
البته بعضی، حرف «لا» را در این آیه ۲۵ سوره انفال زائده گرفته و گفته اند آیه میگوید: از فتنه و عذابی بترسید که فقط دامنگیر ظالمان می شود ولی این حرف درستی نیست چون آیه در صدد تهدید و تَخویف کسانی است که بی تفاوت از کنار معاصی و ظلم ظالمان می گذرند لذا آتش خشم و غضب الهی هم ظالم را میگیرد و هم اشخاص بی تفاوت را که در مقابل آنها سکوت اختیار می کنند و چه بسا به ظلمشان راضی هستند.
جنگ جهانی اول و اشغال ایران
در اواخر جنگ جهانی اول در یک قرن پیش یعنی پایان جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۸ میلادی سرزمین ایران، شمال آن از سوی نیروهای شوروی تزاری شوروی سابق از طریق عشق آباد و باکو و جنوب ایران به وسیله نیروهای انگلیسی و هندی، - هندوستان که خودش ۴۰۰ سال مستعمره انگلیس بود - اشغال شد و این اشغال در شمال و جنوب قبل از حکومت پهلوی و در سالهای پایانی سلسله قاجاریه بود.
اشغال ایران از سوی فاتحان جنگ جهانی اول تا چند سالی ادامه داشت و نهایتاً رضاخان انگلیسی و دیکتاتور به سلطنت
قاجاریّه پایان داد و در پی آن نیروهای اشغالگر انگلیسی و شوروی با تقسیم کشورهای اشغال شده با یکدیگر ایران را ترک کردند، در این دوران چندین ساله علاوه بر پیامدهای اشغالگری قبل، از قبیل غارت فقر، قحطی و ناامنی بیماریهای واگیر و مسری مثل آنفولانزای اسپانیایی، تیفوس، وبا و حَصبه بر فلاکت های اشغالگری افزوده شد و مردم مبتلا به ظلم بیماری و آسیب های گوناگون شدند اگر بیماری واگیر از قبیل وبا بود مردم بایستی چندماه رنج می کشیدند تا فصل سرما بیاید و اگر تیفوس و آنفولانزا بود بایستی تا فصل گرما چند ماهی بیماری را تحمل کنند در هنگام شیوع این بیماریها مردم تهران به شمال شهر و مناطق مرتفع می رفتند.
زنان الاغ سوار و فرزند در آغوش و مردان با پای برهنه از خانههای خود آواره گشته و گروه گروه جان می دادند در آن زمان وسیله ارتباط با خارج وجود نداشت و مثل حالا انبوه دکتران حاذق و امکانات مثل دارو درمان و بیمارستان و تجهیزات پزشکی وجود نداشت تجهیزات پزشکی و همکاری همه جانبه علماء و مردم وجود نداشت و بعضی از سالمندان به نقل از پدران خود در آن دوران سیاه نقل می کنند، شیوع بیماریهای واگیر تا یک سال ادامه داشت و در تهران تنها در هر روز صدها نفر جان می دادند[12] .
گزارش کتاب های اهل سنّت از بلاء
در کتاب معتبر اهل سنت مثل البدایه و النهایه آمده در سال ۱۸۱۰ هجری 640 میلادی در زمان خلافت عمر بن خطاب طاعون عمواس از روستائی به همین نام در فلسطین آغاز شد و همه شامات را فرا گرفت و جمع زیادی از مسلمانان را کُشت که به گزارش طبری در تاریخ خود ۲۵ هزار و بنا بر برخی گزارش ها ۳۰ هزار نفر از مسلمانان در این طاعون نابود شدند وعدهای از صحابه و تابعین کشته شدند از جمله ابوعبیده جرّاح ، معاذ بن جبل، یزید بن ابی سفیان، سهیل بن عمرو، ابوجندل و ضرّار. و آن سال را عامّ الرّماد یعنی سال خاکستر نامیدند، چون بشریّت در آن خیلی خسارت دید[13] . [14]
ابن حجرعسقلانی در کتاب خود می نویسد در بیماری طاعون سال ۸۳۳ هجری قمری هزاران مسلمان مُردند که « عزَّ وجود الحمّال للموتی و غسّالیهم و مَن یحفر القبور» ، حمّالِ مُرده ها کم شد و کسانی که آنها را غسل بدهند و قبر بِکَنَند کم بودند، اما الشوارع فکانت فیها کالقطارات یتلو بعضها بعضاً، در خیابان ها جنازه ها را مثل قطار به دنبال یکدیگر حرکت می دادند و به سمت گورستان می بردند.
در صحیح بخاری روایت شده از أبی الأسود در زمان عمر بن خطّاب می گوید: آمدم مدینه که در آن مرض آمده بود و مردم در آن زیاد و به سرعت می مُردند ، من کنار عُمر نشستم و جنازهها پی در پی از مقابل ما می رفت.
باز ابن حجرعسقلانی مینویسد: دربیماری طاعون درجمادی الأولی در سال833 هجری قمری عدّه مُردها فقط در قاهره هر روز به یکی دو هزار میرسید و مرگ و میر در ممالک سلطان واقع شد تا اینکه هر روز از ۵۰ نفر زیادتر شد که روزانه به ۵۵۰ نفر دراین بلاد نماز میخواندند و در سودان ۳ هزار نفر مُردند...
این آمار تکان دهنده و جهانی نشان می دهد نظیر کرونای امروز این بلاء و بیماری گسترده و جهانی بوده و هر چند سال یکبار ممکن است واقع شود که علاوه بر عوامل طبیعی و مادّی عواملی از قبیل گناه و معصیت و خشم و سِخَط و تنبیه الهی در آن دخالت دارد و نِمودی از قهر و غضب خدا و نشانه قدرت خداوند است که یک موجود کوچک و یک سلول حقیر ممکن است انسان هائی را از پا درآورد و قدرت مهار آن را نداشته باشند. قرآن می فرماید: «یا أیّها النّاس ضُرِب مَثَلَ فاستمعوا له إنّ الّذین تدعون من دون الله لن یخلقوا ذباباً و لو اجتمعوا له وإن یسلبهم الذّباب شیئاً لا یستنقذوه ضعف الطالب والمطلوب وما قدروالله حقَّ قدره إنّ الله لَقَویٌّ عزیز[15] ». ای مردم مثلی زده شده پس به آن گوش کنید: کسانی را که به جای خدا می خوانید هرچند همه آنها جمع شوند هرگز نمی توانند مگسی را بیافریند و اگر مگس چیزی را از آنها بِرُباید - با وسایل عادی - قادر نیستند، آن را از او بگیرند، طالب و مطلوب ( بت و بت پرست) هر دو ناتوانند. خدا را به اندازه حقَّش ارج ننهاند، براستی که خدا قویّ و شکست ناپذیر است.
آری این نمونهای از قدرت مطلقه پروردگار است که اگر جلوه کند هیچ قدرتی نمیتواند با آن مقابله کند الّا اینکه انسان به ظاهر قدرتمند و پیشرفته، اظهارعجز و ناتوانی کند و از خود خدا بخواهد با زاری و تضرّع و توجّه و توسّل و تلاش و فعالیّت برای کشف و نابودی این ویروس منحوس کرونا و غیره سلامتی به جامعه برگردد.
در پایان دعای معروف ابوذر غفّاری را که به گفته حضرت جبرئبل امین در آسمان معروف است بخوانیم: « الّلهمّ إنّی أسئلک الأمن و الإیمان بک و التَّصدیق بنیِّک و العافیة من جمیع البلاء و الشکر علی العافیّة و الغِنی عن شرار النّاس. [16] [17]