عنوان
مقوّمات غیبت،مبحث غیبت،مکاسب محرّمه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
ناشر
نویسنده
تاریخ نشر
1397/02/17
اندازه
16MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در حرمت غیبت بود. برای حرمت غیبت در ابتدا به آیاتی از قرآن استدلال شد و گفتیم که استدلال به آیات کامل است و مشکلی از این جهت برای حرمت غیبت وجود ندارد. بحث دوّم استدلال به روایات بود که روایات زیادی را ذکر کردیم و امروز نیز چند روایت را بیان میکنیم که دلالت بر حرمت غیبت دارد هرچند ممکن است سند بعضی از روایات ضعیف باشد ولی از حیث مجموع که نگاه کنیم، حرمت غیبت استفاده میشود.
یکی از روایاتی که مورد استدلال قرار گرفته این روایت است که: «روى الشهيد الثاني الشيخ زين الدين في (رسالة الغيبة) بإسناده عن الشيخ الطوسي، عن المفيد، عن جعفر بن محمّد بن قولويه، عن أبيه، عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمّد بن عيسى، عن أبيه محمّد بن عيسى الأشعري، عن عبد الله بن سليمان النوفلي قال: كنت عند جعفر بن محمّد الصادق (عليه السلام) فإذا بمولى لعبدالله النجاشي قد ورد عليه فسلّم ... يا عبد الله وحدثني أبي، عن آبائه، عن علي (عليهم السلام)، عن النبي (صلى الله عليه وآله) أنّه قال: أدنى الكفر أن يسمع الرجل من أخيه الكلمة فيحفظها عليه يريد أن يفضحه بها (أُولَٰئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ) ... وحدثني أبي، عن آبائه، عن علي (عليهم السلام) أنّه قال: من قال في مؤمن ما رأت عيناه، وسمعت أُذناه ما يشينه ويهدم مروءته فهو من الذين قال الله عز وجل: (إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ)»[1]
رجال حدیث: محمد بن حسن بن علی طوسی، امامی و ثقه است. محمد بن محمد بن نعمان مفید، امامی و ثقه است. جعفر بن محمد بن قولویه، امامی و ثقه است. محمد بن قولویه، امامی و ثقه است. سعد بن عبدالله قمی، امامی و ثقه است. احمد بن محمد بن عیسی اشعری، امامی و ثقه است. محمد بن عیسی اشعری، مورد اختلاف است ولی به نظر ما امامی و ثقه است. عبدالله بن سلیمان نوفلی، مهمل است.در اینجا امام روایتی را بیان فرمودند که پدر من از پدرانش از امیرالمؤمنین و ایشان از پیامبر نقل کردند که فرمود: یکی از اقسام کفر این است که انسان از شخصی حرفی را در مورد برادر مؤمنش بشنود و آن را نگهداری کند تا علیه او استفاده کند؛ و اراده کرده که آبروی او را ببرد. این افراد که دنبال ضعف انسانها هستند، بهرهای از آخرت ندارند.این روایت دلالت بر این دارد که وقتی چیزی را شنیدید و بخواهید بعداً افشا کنید، خلاف شرع است. یکی از مصادیق غیبت هم این است که شما حرفی را شنیدهاید و واقعیت هم دارد ولی شما این را نگهداری کنید تا بعداً افشاگری کنید.
در ادامه امام صادق (ع) میفرماید: پدرم از پدرانش از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل کرد که فرمود: کسی که در رابطه با مؤمنی چیزی دیده یا گوشش شنیده و باعث میشود که مروّت این شخص از بین برود و کوچک شود، ازجمله کسانی است که مشمول آیه شریفه «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»[2] هستند.
به نظر ما این روایت ضعیف است لذا میتوان از این روایت بهعنوان مؤیّد استفاده کرد.
مرحوم شیخ در رسائل در چند جا این دو مطلب را بیان میکنند: یکی اینکه شهرت قدما جبران ضعف سند میکند و دیگر اینکه فهم قدما بر فهم ما ترجیح دارد؛ یعنی اگر قدما روایت را بهگونهای معنا کرده باشند که با معنای ما متفاوت باشد، معنایی که قدما میکنند، بر معنایی که ما میکنیم ترجیح دارد؛ چون به زمان ائمه نزدیکتر بودهاند.
روایت دیگر: «محمد بن الحسن في (المجالس والأخبار) بإسناده الآتي عن أبي ذر، عن النبي صلىاللهعليهوآلهوسلم في وصية له قال: يا أباذر، إياك والغيبة، فإن الغيبة أشد من الزنا، قلت: ولم ذاك يا رسول الله؟ قال: لأن الرجل يزني فيتوب إلى الله فيتوب الله عليه، والغيبة لا تغفر حتى يغفرها صاحبها. يا أباذر، سباب المسلم فسوق، وقتاله كفر، وأكل لحمه من معاصي الله، وحرمة ماله كحرمة دمه، قلت: يا رسول الله وما الغيبة؟ قال: ذكرك أخاك بما يكره، قلت: يا رسول الله، فإن كان فيه الذي يذكر به، قال: إعلم أنك إذا ذكرته بما هو فيه فقد اغتبته، وإذا ذكرته بما ليس فيه فقد بهته»[3] سند این روایت قبلاً مورد بررسی قرار گرفت.
پیامبر (ص) به اباذر میفرماید: از غیبت کردن بپرهیز چراکه غیبت از زنا بدتر است. اباذر میگوید چطور میشود که غیبت از زنا بدتر باشد؟ پیامبر (ص) میفرماید: زناکار وقتی توبه میکند خدا او را میبخشد ولی غیبت بخشیده نمیشود تا اینکه صاحب غیبت او را ببخشد. ای ابوذر دشنام دادن به مؤمن فسق است و کشتن او کفر و خوردن گوشتش از گناهان بزرگ است و حرمت مالش مانند حرمت خونش است. ابوذر عرض کرد: ای رسول خدا غیبت چیست؟ فرمود: در مورد برادرت چیزی بگویی که ناراحت شود. ابوذر گفت: اگر آنچه میگویم در او وجود داشته باشد چه؟ حضرت فرمود: بدان که اگر چیزی که میگویی در او باشد غیبت است و اگر در او نباشد بهتان است.
هرچند سند این روایت ضعیف است ولی بعضی از علما مانند مرحوم سبزواری در مهذّب الاحکام[4] و آیتالله مکارم در انوار الفقاهة[5] و آیتالله سبحانی در المواهب[6] ، این روایت را ذکر کرده و به آن استدلال میکنند؛ یعنی روایت مورد پذیرش این بزرگان است ولی به نظر ما این روایت نیز از جهت سند ضعیف است و بهتنهایی میتواند مؤیّد باشد ولی در کنار آیات و روایات دیگر دلیل بر حرمت است.
روایت دیگر: «في العلل عن أبيه، عن محمد بن يحيى، عن محمد بن أحمد، عن أبي عبدالله الرازي، عن الحسن بن علي بن النعمان، عن أسباط بن محمد يرفعه إلى النبي صلىاللهعليهوآلهوسلم قال: الغيبة أشد من الزنا، فقيل: يارسول الله ولم ذلك؟ قال: أما صاحب الزنا فيتوب فيتوب الله عليه، وأما صاحب الغيبة، فيتوب فلا يتوب الله عليه حتى يكون صاحبه الذي يحله»[7]
رجال حدیث: علی بن حسین بن بابویه، امامی و ثقه است. محمد یحیی عطار، امامی و ثقه است. محمد بن احمد بن یحیی بن عمران اشعری، امامی و ثقه است. محمد بن ابوعبدالله جامورانی، ضعیف است. حسن بن علی بن نعمان، امامی و ثقه است. اسباط بن محمد، مهمل است. این روایت مرفوعه است.پیامبر (ص) فرمود: غیبت از زنا بدتر است. سؤال شد یا رسولالله چرا غیبت بدتر از زناست؟ حضرت فرمود: چون صاحب زنا توبه میکند و خدا او را میبخشد و صاحب غیبت توبه میکند ولی خدا او را نمیبخشد تا زمانی که غیبت شونده او را ببخشد.
به نظر ما این روایت هم به خاطر ضعف سند، مفید تأیید حکم حرمت غیبت است.
روایت دیگر: «في كتاب (الأخوان) بسنده عن أسباط بن محمد رفعه عن النبي صلىاللهعليهوآلهوسلم قال: ألا اخبركم بالذي هو أشد من الزنا؟ وقع الرجل في عرض أخيه»[8] اسباط بن محمد مهمل است.
پیامبر (ص) فرمود: آیا به چیزی که از زنا بدتر است به شما خبر بدهم؟ اینکه شخصی در آبروی برادرش واقع شود. کسی که به آبروی مردم تعرّض کند، عملش از زنا بدتر است.
این روایت ضعیف است و به نظر ما مؤید حرمت غیبت است.
روایت دیگر: «الحسين بن سعيد في (كتاب الزهد) عن الحسين بن علوان، عن عمرو بن خالد، عن زيد بن علي، عن آبائه، عن النبي صلىاللهعليهوآلهوسلم قال: تحرم الجنة على ثلاثة: على المنان، وعلى المغتاب، وعلى مدمن الخمر»[9]
رجال حدیث: حسین بن سعید اهوازی، امامی و ثقه است. حسین بن علوان کلبی، عامی و غیر ثقه است. عمرو بن خالد واسطی، حالش مشخص نیست. زید بن علی، عابد و با تقوا و مورد عنایت بوده است.روایت این است که پیامبر (ص) فرمود: بهشت بر سه گروه حرام است: کسی که بر مردم منّت میگذارد و کسی که غیبت میکند و کسی که دائماً شرب خمر میکند.این روایت سند معتبری ندارد ولی دلالت بر حرمت غیبت میکند و مؤیّد آیات و روایات دیگر است.
روایت دیگر: «عن فضالة، عن عبدالله بن بكير، عن أبي بصير، عن أبي جعفر عليهالسلام قال: قال رسول الله صلىاللهعليهوآله: سباب المؤمن فسوق، وقتاله كفر، وأكل لحمه معصية لله وحرمة ماله كحرمة دمه»[10]
رجال حدیث: فضالة بن ایوب، امامی و ثقه و به قولی از اصحاب اجماع است. عبدالله بن بکیر بن اعین، فطحی و ثقه و از اصحاب اجماع است. یحیی ابو بصیر اسدی، امامی و ثقه و از اصحاب اجماع است. این روایت از نظر سند صحیح است و مشکلی ندارد.
شاهد ما در این روایت، عبارت: «وأكل لحمه معصية لله» است. این روایت از کتاب الزهد نقل شده و در آنجا «اکل ماله» آمده است؛ لذا از جهت دلالت نمیتوان به این روایت اطمینان داشت.
روایت دیگر: «في عقاب الأعمال بإسناد تقدم في باب عيادة المريض عن رسول الله صلىاللهعليهوآله أنه قال في خطبة له: ومن اغتاب أخاه المسلم بطل صومه، ونقض وضوءه، فإن مات وهو كذلك مات وهو مستحل لما حرم الله ...»[11]
این روایت را قبلاً ذکر کردیم و سند و توضیحاتش گذشت. به نظر ما ظاهر بعضی از فقرات این روایت را نمیتوان پذیرفت ولی حرمت غیبت برداشت میشود.
روایت دیگر: «محمد بن يعقوب، عن أبي علي الأشعري، عن محمد بن عبد الجبار، عن الحسين بن علي، عن أبي كهمس، عن سليمان بن خالد، عن أبي جعفر عليهالسلام قال: قال رسول الله صلىاللهعليهوآله: المؤمن من ائتمنه المؤمنون على أنفسهم وأموالهم والمسلم من سلم المسلمون من يده ولسانه، والمهاجر من هجر السيئات وترك ما حرم الله، والمؤمن حرام على المؤمن أن يظلمه أو يخذله أو يغتابه أو يدفعه دفعة»[12]
رجال حدیث: محمد بن یعقوب کلینی، امامی و ثقه است. ابی علی اشعری (احمد بن ادریس قمی) امامی و ثقه است. محمد بن عبد الجبار قمی، امامی و ثقه است. حسن بن علی بن فضال تیمی، ثقه و بنا به قولی از اصحاب اجماع است. الهیثم بن عبید ابو کهمس، مهمل است. سلیمان بن خالد اقطع، امامی و ثقه است.پیامبر (ص) فرمود: مؤمن کسی است که مردم او را امین خود قرار دهند، محرم اسرار مردم است و مسلم کسی است که از دست و زبانش همه آسوده هستند و مهاجر کسی است که از گناهان هجرت کرده و حرام را ترک کند و ظلم بر مؤمن و کوچک کردن و غیبت کردن و کنار زدن او به نحوی که موجب مشقت برای او شود، حرام است.این روایت نیز به خاطر ضعف سند میتواند مؤیّد باشد.از مجموع روایات و با قطعنظر از آیات حرمت غیبت استفاده میشود.
دلیل سوم: اجماع. همه علما بدون استثناء غیبت را حرام دانستهاند، لذا اجماع مسلمین از تمام مذاهب دلیل بر حرمت غیبت است.
دلیل چهارم: عقل. عقل همه انسانها حکم میکند به اینکه غیبت حرام است و موجب تحقیر غیبت شونده میشود و این در هر دین و مذهبی مورد نکوهش است و کار غلطی شمرده میشود.
لذا از ادله اربعه حکم غیبت ثابت میشود و شکی در حرمت غیبت وجود ندارد.