عنوان
حکم غیبت،مبحث غیبت،مکاسب محرّمه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
ناشر
نویسنده
تاریخ نشر
1397/02/09
اندازه
18MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه جلسه گذشته: بحث ما در مورد حکم حرمت غیبت بود. برای حرمت غیبت دلایلی بیان شده است.
دلیل اول: آیات
آیه اول: اولین آیهای که برای حرمت غیبت به آن استدلال شده این آیه است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ».[1]
ذیل این آیه فرمایشات مرحوم شیخ و محقق ایروانی را در جلسه قبل بیان کردیم.
آیتالله مکارم شیرازی در استدلال به این آیه میفرماید که سه مطلب در آیه بیان شده است:
1- «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ». از ظنهای بد دوری کنید که برخی از این سوءظنها حرام هستند.
2- در ادامه خداوند میفرماید: «وَلَا تَجَسَّسُوا». بیان نهی از تجسس بعد از نهی از سوءظن به دلیل آن است که علت تجسس سوءظن است. زمانی که سوءظن در عالم وجود، تحقق پیدا کند این شخص میخواهد در مورد افراد دیگر تجسس کند و اطلاعات به دست آورد و تمام خصوصیات افراد را پیدا کند. تجسسها معلول سوءظنها هستند.
3- «وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا». تجسس هم علت میشود برای غیبت.
بنابراین سوءظن علت تجسس است و تجسس هم علت برای غیبت است.[2]
برخی افراد اینگونه هستند که بعد از سوءظن، بدون هیچ تجسسی موضوع مشکوک را بیان میکنند و معمولاً هم منجر به تهمت میشود چراکه صحت آن ثابت نیست. اگر افراد مقداری منطقیتر باشند بعد از سوءظن تجسس میکنند و وقتی نقطهضعفی را از کسی یافتند آبروی او را برده و غیبت میکنند.باید توجه داشت که هر سه عمل (سوءظن، تجسس و غیبت) حرام است. سوءظن یک عمل نفسانی است اما ترتیب اثر دادن به آن حرام است. سوءظن، به حرام دیگری که تجسس باشد منتهی میشود به همین خاطر باید از آن دوری کرد. وظیفه شرعی ما آن است که سوءظنها را نادیده گرفته، حمل بر صحت کنیم و ترتیب اثر ندهیم. گرفتاری از جایی شروع میشود که میخواهیم بدانیم آیا سوءظن من درست است یا خیر و در مورد آن تجسس میکنیم.تجسس در مقام مشورت استثناء شده است؛ مثلاً در امر ازدواج باید در مورد شخص موردنظر تحقیق کرد؛ البته باید توجه داشت که اگر در این تحقیق عیبی از شخص آشکار شد حق بیان عیب برای دیگران را نداریم.
نکته: این سلسله علتها که گفته شد بهعنوان علت تامه و منحصره نیست، بلکه علت ناقصه است؛ اینگونه نیست که هر جا سوءظن آمد تجسس هم انجام خواهد گرفت بلکه ممکن است منتهی به گناه بعدی نشود. در غالب موارد اینگونه است که ابتدا سوءظن به وجود میآید سپس منجر به تجسس شده و این تجسس منجر به غیبت میشود.
متأسفانه در جامعه ما این گناهان بسیار زیاد شده بهگونهای که افراد، گاه این سلسلهمراتب را هم طی نمیکنند و بلافاصله بعد از حصول سوءظن، مرتکب غیبت یا تهمت میشوند.
آیتالله سبحانی در استدلال به این آیه میفرماید: آنچه از این آیه استفاده میشود این است که در غیبت، حرمت مؤکد وجود دارد یعنی گناه کبیره است؛ چراکه غیبت بهمنزله خوردن گوشت برادر مؤمن است.[3]
به نظر ما فرمایش آیتالله سبحانی هم صحیح و خوب است اما فرمایش آیتالله مکارم فنیتر و به لحاظ ذوقی زیبا و جالب بود.
آیه دوم: آیه دیگری که برای حرمت غیبت به آن استدلال شده این آیه است: «وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ»[4] (وای بر کسی که عیبجویی میکند طعنه میزند و مسخره و نکوهش میکند).
سؤالی در اینجا مطرح است که رابطه همزه و لمزه با غیبت از نسب اربعه چیست؟ آیا عموم خصوص من وجه است یا عموم و خصوص مطلق؟اگر گفته شود که ممکن است عملی غیبت باشد اما همزه و لمزه نباشد و گاهی همزه و لمزه هست اما غیبت نیست و گاهی هم غیبت است و هم همزه و لمزه؛ با چنین فرضی رابطه عموم و خصوص من وجه است یعنی یک ماده اجتماع دارند و دو ماده افتراق.اگر گفته شود که ممکن است همزه و لمزه باشد اما غیبت نباشد اما اینگونه نیست که غیبت باشد اما همزه و لمزه نباشد بلکه هرجا که غیبت بود همزه و لمزه هم صادق است در این صورت رابطه عموم و خصوص مطلق است.
با توجه به این دو احتمال برخی قائل به رابطه اول شدهاند و برخی طرفدار رابطه دوم هستند. به نظر ما رابطه عموم و خصوص مطلق است. توضیح آن است که همزه و لمزه به معنای تنقیص و تحقیر است؛ علمایی مانند محقق خویی[5] و محقق ایروانی[6] میگویند تنقیص یک عنوان مستقلی است که ممکن است گاهی با غیبت جمع شود و گاهی همراه نباشد.
به نظر ما هرکس غیبت دیگری را میکند عمل تنقیص و تحقیر را انجام میدهد بنابراین «کل غیبة همزة و لمزة» اما هر همزه و لمزهای ممکن است غیبت نباشد؛ شما کجا سراغ دارید که غیبت باشد اما همزه و لمزه نباشد؟ حتی بر اساس مبنای مرحوم خویی که غیبت را «کشف ماستره الله» میداند باز هم اگر کشف ماستره الله شود تنقیص و تحقیر حاصل میشود. بنابراین این آیه از قرآن کریم میتواند دلیل بر حرمت غیبت باشد.