عنوان
مقوّمات غیبت،مبحث غیبت،مکاسب محرّمه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
ناشر
نویسنده
تاریخ نشر
1397/01/20
اندازه
14MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه جلسه گذشته: در جلسات قبل در مورد اشتراط کراهت در غیبت مطالبی مطرح شد. و عرض شد که بین علما اختلاف است و عدهای کراهت را شرط میدانند و عدّهای هم کراهت را شرط نمیدانند. در جلسه گذشته ادلّه قائلین به عدم اشتراط کراهت را بیان کردیم و روایاتی را که به آنها استدلال کرده بودند ذکر نمودیم.
از جمله روایاتی که مرحوم امام به اطلاق آن استدلال نمودهاند این روایت است که: «عن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن بعض أصحابه ، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال : من قال في مؤمن ما رأته عيناه وسمعته اذناه فهو من الذين قال الله عزّ وجّل:)إن الذين يحبون أن تشيع الفاحشة في الذين آمنوا لهم عذاب أليم)[1] »[2]
رجال حدیث: علی بن ابراهیم قمی، امامی و ثقه است. أبیه که ابراهیم بن هاشم قمی است، امامی و ثقه است. ابن ابی عمیر، امامی و ثقه و از اصحاب اجماع است. این روایت مسند و صحیح است.
امام صادق(ع) می فرماید: کسی که در مورد شخص مؤمنی چیزی بگوید که دو چشمش دیده و گوشش شنیده، از جمله کسانی است که مشمول این آیه شریفه میشوند.
در این روایت کراهت مطرح نشده و اطلاق دارد.
به نظر ما از این روایت به ضمیمه آیه شریفه، کراهت استفاده میشود و چیزی که چشمش دیده و گوشش شنیده از فاحشهای است که از عیوب مخفی میباشد و با روایات دیگر که میفرماید: «ذکرک اخاک بما یکرهه» منافات ندارد. پس کراهت در اینجا وجود دارد و قابل جمع با روایات دیگر میباشد و حتی ظهور در کراهت دارد.
اشکال دومی هم که به این روایت وارد است این است که در این روایت بحث غیبت نیست بلکه در مورد اشاعه فاحشه است.
روایت دیگر: این روایت هم همین روایت است منتهی با سندی دیگر «تفسير علي بن إبراهيم: أبي، عن ابن أبي عمير، عن هشام، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: من قال في مؤمن ما رأت عيناه، وسمعت أذناه كان من الذين قال الله: " إن الذين يحبون أن تشيع الفاحشة في الذين آمنوا لهم عذاب أليم في الدنيا والآخرة»[3]
رجال حدیث: تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، امامی و ثقه است. ابراهیم بن هاشم قمی، به نظر ما امامی و ثقه است. محمد بن ابی عمیر، امامی و ثقه و از اصحاب اجماع است. هشام بن مثنی الحنّاط، که امامی و ثقه است.
مرحوم امام به اطلاق این دو روایت استدلال کردهاند که اشکال آن را مطرح کردیم که اطلاق این دو روایت منصرف است به جایی که کراهت در آن وجود دارد.
روایت دیگر: «في) عقاب الأعمال ) بإسناد تقدم في باب عيادة المريض عن رسول الله صلىاللهعليهوآله أنه قال في خطبة له : ومن مشى في عيب أخيه وكشف عورته كانت أول خطوة خطاها وضعها في جهنم ، وكشف الله عورته على رؤوس الخلائق»[4]
رجال حدیث: محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، امامی و ثقه است که در عقاب الاعمال از محمد بن موسی بن متوکل نقل کرده، که امامی و ثقه است. محمد بن جعفر اسدی کوفی، ظاهرا امامی و ثقه است. موسی بن عمران نخعی، مهمل است. از عمویش حسین بن زید نوفلی، مورد اختلاف است ولی به نظر ما امامی و ثقه است. حمّآد بن عمرو نصیبی، ضعیف است. ابی حسن خراسانی، مهمل است. میسره بن عبد ربّه فارسی، مهمل است. ابی عائشه سعدی، مهمل است. یزید بن عمر بن عبدالعزیز مقرائی، مهمل است. عبدالعزیز، مهمل است. ابی سلمة بن عبدالرحمن بن عوف، مهمل است. ابی هریره دوسی، از راویان اهل سنت است و به شدت ضعیف است. عبدالله بن عباس، امامی و ثقه است. لذا این روایت ضعیف است.
پیامبر اسلام(ص) فرمودند: کسی که قدم بر میدارد در پیدا کردن عیب برادرش و کشف اسرار او، اولین قدمی که برمیدارد، قدم در جهنم میگذارد و خداوند متعال همه جا آبروی او را میبرد.
مرحوم امام به اطلاق این روایت استدلال کردهاند و فرمودهاند که: ظاهر این است که مراد از آنچه در روایت ذکر شده، غیبت است نه عنوان دیگری.[5]
به نظر ما
اوّلاً: سند روایت ضعیف است.
ثانیاً: در این روایت به غیبت تصریح نشده و ظهور در تجسّس حرام دارد نه غیبت. چون کسی که قدم در پیدا کردن عیب و کشف اسرار برادرش برمیدارد، مرتکب تجسّس حرام شده است. علاوه بر اینکه این روایت نیز انصراف به کراهت دارد.
شرط پنجم: پنجمین شرطی که برای تحقق غیبت ذکر کردهاند، تعیین شخص نزد شنونده است. که به نظر ما این شرط هم در تحقق غیبت لازم است بخاطر ادلّهای که ذکر میکنیم.
مرحوم صاحب جواهر فرموده: در غیبت شرط است که شخص نزد سامع معین باشد و با فرض عدم تعیین شخص، غیبت نیست.[6]
مرحوم شیخ نیز می فرماید: اگر غیبت شونده مجهول و مردد بین افراد غیر محصوره باشد، داخل در غیبت نیست.[7]
مرحوم امام هم همین مطلب را بیان کرده و میفرماید: شکی نیست در عدم غیبت کسی که مشتبه است مطلقاً یا در غیر محصور نزد سامع باشد و ظاهر است که مراد از عدم حصر، آنچه که در اطراف علم اجمالی گفته میشود نیست، بلکه امر در اینجا وسیعتر است.[8]
به نظر ما ظاهراً مراد از عدم حصر در اینجا عدم کراهت آن جمع است در صورتی که کلام غیبت کننده را بشنوند و در صورتی با شنیدن آن ناراحت شنوند، هم غیبت است، هم گناه و هم اشاعه فاحشه.