عنوان
فقه تربیت، تعلیم و تعلم، تربیت اجتماعی
اصطلاحنامه
آموزش و پرورش (Education) | تربیت (Upbringing) | تعلیم و تربیت | فقه (Islamic law)
پدیدآورسازمانی
مؤسسه اشراق و عرفان
محل نشر
قم
نویسنده
تاریخ نشر
1391/07/26
اندازه
10MB
زبان
فارسی
یادداشت
إنذار، إخبار مع التخويف يا إخبار بالتخويف است. اينکه، چيزي را به کسي بگويد و در اين گفتن، نوعي ترساندن و هشدار دهندگي باشد.
21. فرق إنذار و تبشير
إنذار، إخبار هشدار دهنده است، و در آن نوعي هشدار و خوف وجود دارد، ولي تبشير، گفتن امر مسرّت بخش است و در آن مژده وجود دارد، منتهي إنذار، اختصاص به محرمات ندارد، بلکه شامل محرمات نيز ميشود؛ بدين علت که، هر چيزي که مخالفت مولي در آن متصور باشد، و آن مخالفت، عقوبت داشته باشد، اين دليل إنذار است، «ان انت الا منذر»،و حصرهايي از اين قبيل که در إنذار آمده است، بيانگر اين هست که إنذار هم واجبات و هم محرمات را ميگيرد.
تبشير هم به نحوي مشترک بين واجبات و محرمات است، در بشارت دو نظر وجود دارد:
1. بشارت به معناي وعده ثواب
2. بشارت به معناي اعم که شامل وعده عدم عقاب هم شود و اينجا محل بحث است.
اما إنذار، إخبار با تخويف است، تخويف هم در فعل محرّم، و در ترک فعل واجب است، در هر دو خوف و مضرّت وجود دارد، و براي رهايي از آن مضرّت ميتوان إنذار کرد، و در هر دو إنذار، صادق است، و لذا إنذار مفهوم عامي است که هر دو را شامل ميشود.
22. انواع إنذار از حیث مخاطب
بيان شد که «ينذروا قومهم» شامل سه نوع اعلام و تعليم ميشود:
1. إخبار در احکام مبتليبه، در اشخاص جاهل که ابتدائاً به آنها علم ميدهد.
2. إخبار در احکام مبتليبه، در اشخاص ناسي که به يادش ميآورد.
3. إخبار در احکام مبتليبه، در اشخاص ساهي و غافل، که متذکّر ميشود.
4. نوع چهارم که مقولهاي متفاوت است، اين است که حکم را ميداند، و نسبت به حکم، متوجه و متنبه است، منتهي از جهت انگيزه مشکل دارد و ضعفهاي دروني و شيطانهاي درون و بيرون، مانع اقدام او هستند، به عبارت ديگر، در اينجا مشکل تربيتي دارد، نه مشکل آگاهي؛ ظاهراً إنذار، اين مقوله را نيز شامل شود، و اين مورد، هم مصداق اخبار مع التخويف است با فرض اين که اثر دارد، دليل شمول اين مورد، اين است که إنذار در آيات ديگر، در همين بحثهای تربيتي بهکار رفته است، يعني جايي که ميخواهد انگيزه و شوق در او ايجاد کند و او را توانا کند که بر موانع دروني و بيروني غلبه پيدا کند و راه حق را طي کند. در قرآن، إنذار در همين موارد هم استعمال شده است؛ و شامل اين موارد هم ميشود؛ و لذا دو قاعده فقهي از إنذار استفاده ميشود:
الف. قاعده ارشاد جاهل، ارشاد جاهل يعني اعلام و تعليم
ب. قاعده تربيت مردم در حدود الزامي، هدايت مردم، هدايت مردم در جاهايي که انگيزه و ايمان و اقدامشان مشکل است،اين هم وظيفه است که افراد را ترغيب کند و به سمت حق بکشاند. اين قاعده در فقه به صورت مستقل بحث نشده است، ولي قاعده مهم تربيتي است که در محدوده الزامي واجب است.
23. نسبت إنذار با امر به معروف
کسي که حکم را بداند و بر خلاف امر مولي اقدام کند، در امر به معروف مرتکب خلاف، و ترک واجب يا فعل محرم شده است. یکي از مصاديق در إخبار مع التخويف امر و نهي کردن است، منتهي اين مصاديق به عنوان امر و نهي إنذار نيست، بلکه مفهومي دارد که إنذار را شامل ميشود، اگر با اين امر و نهي و فرمان او هدايت شود اين را هم شامل ميشود.
خلاصه اينکه: «لينذروا قومهم» شامل دو قاعده ميشود:
1. قاعده اعلام و تعليم که در حوزه شناختي و معرفتي است، و بايد اقدام صورت گيرد، تا عقايد و احکام و اخلاقيات مردم درست شود.
2. هدايت کردن مردم در جايي که آگاه هستند ولي باز مرتکب خلاف ميشوند، اين وظيفه در حوزه معرفت و شناخت نيست، بلکه در حوزه انگيزههاي روحي و گرايشها از حيث تربيتي است.
منتهي گاهي هدايت، هدايت ابتدائي است، گاهي هدايت بازدارنده است که همان امر به معروف و نهي از منکر هست که معناي اصلاح دارد که إنذار، شامل هدايت به دو معني (هدايت، خواه به معناي ارشاد بدوي در حوزه تربيت، يا به معناي بازدارندگي از معاصي)، هردو را ميگيرد.
خصوص کلمه امر از اين آيه، استفاده نميشود، ولي إنذار، هنگام ارتکاب خلاف را شامل است، و لذا خصوص عنوان امر و نهي از اين بيرون نميآيد، ولي در اين موقعيت اگر إخبار مع التخويف کند اين را شامل ميشود، شايد بتوان الغاء خصوصيت کرد، ولي مهم اين است که شمول آيه در موردي که شخص آگاه است و با آگاهي هم اقدام کرده است، به او گفته شود که در آن کار، خطر وجود دارد، اين را شامل ميشود.
در امر به معروف و نهي از منکر؛ وظيفه مکلف، فرمان دادن است، اگر بدون فرمان هم اثر کند تکليف صادق است و الا وظيفه، امر و نهي است، و اين نکته حکومتي دارد، يعني مرزهاي خدا، آن قدر اهميت دارد و خدا براي شکستن حريم خودش، ولايت داده که بتوان امر و نهي کرد، اين آيه، هم اقدامات تعليمي و اعلامي و آگاهيبخش را در هر سه موقعيت مقابل جهل و نسيان و جهل و غفلت ميگيرد و هم شامل اقدامات وعظ و نصيحت و هدايت و تربيت ميشود، براي کساني که آگاهي دارند اما بايد انگيزه و شوق و رغبت و ترس ايجاد کند و هشدار بدهد عليرغم اينکه ميداند و راه خلاف را ميرود، شامل اين موارد هم ميشود، و اين تکليف عام را بر عهده همه انسانها قرار داده است.
گفته شد که نسبت به قوم، الغاء خصوصيت صورت گرفته و هر فردي در هر جايي در محدوده قدرت خودش، در برابر ديگران در حوزه اعتقادات و احکام واجب و محرّم که هم به او علم دين را نشر دهد، و هم اينکه اين تربيت ديني را بسط دهد.
«ينذروا»هم إخبار پيشگيرانه و هم اخبار بازدارنده و درمانگرانه را شامل ميشود.
إنذار، يک روش تربيتي است، اما جنس عامي دارد که صد نوع روش در ذيل آن قرار ميگيرد.
«ان انت الا نذير»،همه دين را در محدوده الزامها شامل ميشود.
ارشاد در اصطلاح فقهي، همان بحث اعلام و تعليم است، اما اين آيه فراتر از اعلام و تعليم، قاعده تربيتي را هم افاده ميکند پس اين آيه، يک قاعده تعليمی ـ تربيتي است.
ذکّر در جايي است شخصي حکمي را نياز دارد و بايد يادش داد و بايد به او گفت تا عمل کند. ذکّر دو معني دارد:
1. علّم به معناي يادآوري، مقابل نسیان و سهو
2. علّم به معناي ابتدائي و حقيقي دانستن
24. عدم اشتراط إنذار نسبت به سؤال
ينذروا همانطور که مشروط به علم نبود، مشروط به سؤال نيست و از اين جهت هم مطلق است، گرچه علم، مقدمه إنذار است، ولي شرطش نيست، و مشروط به مباشرت هم نيست، اينکه در إنذار، مستقیماً خودش انجام دهد، يا مباشرت کند نيست، اگر وسيلهاي را براي إنذار بهکار گرفت آن را هم شامل ميشود، اگر در إنذار مباشرت، شرط باشد، اين از تکاليفي ميشود که اگر ديگري انجام داد، از او ساقط ميشود؛ چون تکاليفي کفائي وجود دارد، از طرفي يک تکاليفي هم هست که همه مکلفاند، ولي يک نوع تکليف هست که همه مکلف نيستند، ولي اگر انجام شد تکليف از او ساقط ميشود مثل دفن ميت، اين خطاب، کفائي است و متوجه کساني است که متوجه موضوع هستند، هر کس عمل کرد، از بقيه ساقط ميشود، ولي در همين دفن ميت، مثلاً در خود حيوان، اگر اتفاقي افتاد که دفن شد مثل اين که زلزلهاي آمد و دفن شد،
بنابراين، در واجبات کفائي، به دو صورت تکليف ساقط ميشود:
1. مکلفي که مورد خطاب است، تکليف را انجام دهد.
2. مکلف مورد خطاب، تکليف را انجام نميدهد، بلکه خود تکليف به نوعي محقّق ميشود، يا تکليف ساقط ميشود، مثل اينکه ميت در اثر زلزله يا توسط يک حيوان دفن شود، وقتی کساني در شهر نياز دارند و اين احکام مورد ابتلاي آنهاست، همه آنهايي که مکلفاند، موظف به تعليم و یاددادن هستند.
بنابراين آيه إنذار، دليل براي اين امور است:
1. وجوب تعلم احکام و احیاناً اجتهاد
2. قاعده ارشاد
3. قاعده هدايت و راهنمايي و موعظه و نصيحت
4. حجيت خبر واحد
1. استدلال به آیه إنذار
آيه إنذار، يکي از ادله حجيت خبر واحد، است و اصل استدلال به طور اجمالی بدين شکل است:
آيه میفرماید: بايد إنذار بايد کنيد، شايد که آنها متنبه شوند، إنذار لازم است، و اين، ملازم با اين است که خبر شما براي آنها حجت باشد و الا اگر خبرش حجت نباشد، ممکن نيست إنذار واجب باشد، بنابراين، بدون حجيت خبر، إنذار بر آنها لغو است، اين بيان و استدلال اجمالي براي دلالت آيه بر حجيت خبر واحد است.