عنوان
فقه تربیت،تعلیم و تعلم، تربیت اجتماعی
اصطلاحنامه
آموزش و پرورش (Education) | تربیت (Upbringing) | تعلیم و تربیت | فقه (Islamic law)
پدیدآورسازمانی
مؤسسه اشراق و عرفان
محل نشر
قم
نویسنده
تاریخ نشر
1391/11/03
اندازه
10MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه بحث گذشته
بحث در قاعده ارشاد جاهل، يا تعليم جاهل به عنوان يک وظيفه عمومي است. ورود در اين قاعده به مناسبت اين بود که تعليم، يک وظيفه عمومي در تربيت اجتماعي است، يعني عموم جامعه در قبال کساني که جاهل به تکاليف و احکام هستند وظيفه دارند.
در اين بحث، حدود ده آيه و گروهي از آيات بررسي شد و در بررسي روايات، گروهي از روايات بحث شد.
ـ گروه اول روايات، دال بر حرمت کتمان علم مي¬کرد که بررسي شد.
ـ گروه دوم روايات که در کافي و در کتب ديگر آمده، با عنوانمَن علّم بابَ هديٌ و يا مَن علّم خيراً آمده است. اين روايات نيز به عنوان دومين دليل بحث شد(کافي، کتاب فضل العلم، باب4)حديث 2و4بود که روايات معتبري بود و اين مجموعه روايات از غُرر روايات است که اشاره به اين مطلب مي¬کند که هر کس، باب خيري را به روي ديگري بگشايد و آگاهي در اموري در هدايت به ديگري بدهد اين شخص، اجر دارد و در اجر کساني که به آن هم عمل کنند، شريک است.
بنابراين دو گروه روايات بررسي شد:
الف: طائفه اول(بحار الانوار، أبواب فضل علم، باب 13): حرمان کتمان علم که ده بيست روايت بود.
ب: طائفه دوم(بحار¬الانوار، ابواب فضل علم، باب 8، ثواب الهداية و تعليم و فضلهما و فضل العلماء و ذمّ اضلال الناس): تعليم ابواب هدايت يا تعليم خير بود که شش هفت روايت بود.
روايات طائفه دوم، ظهور در وجوب ندارد، بلکه اطلاق دارد و اعم از واجبات و مستحبات و هر آنچه که در مسير سعادت بشر دخيل است، يا به عنوان اولي، جزء احکام يا اعتقادات باشد يا از اموري باشد که در سعادت بشر مؤثر است که اگر خير و هدايتي را به ديگري بياموزد، در ثوابش شريک است، اين تعليم خير و هدايت، رجحان را مي¬رساند. برخلاف نکته مقابلش که، اگر کسي ضلالت را به ديگري بياموزد، حرام است، اما از آموختن خير به ديگري، بيش از رجحان استفاده نمي¬شود.
گروه چهارم: کفالت ايتام آل محمد(ص)
روايات ديگري هم که برخي به صورت تک حديث و برخي به صورت گروهي است، بعدا بحث خواهد شد.
از ويژگي¬هاي بسيار خوب بحار که در کتب روايي ديگر نيست، اين است که هر بابي را شروع مي¬کند آيات مربوط به آن را تا حد نسبتاً خوبي جمع کرده، و اين از کارهاي بسيار ناب و زيباي مرحوم علامه مجلسي(ره) است و اين طور نيست که با واژه و الفاظ پيش رفته باشد؛ بلکه با نگاه دقيق و اجتهادي، آيات مربوط به آن باب را آورده است. اين ويژگي در حديث¬نگاري¬هاي بعدي توجه نشده، و حتي در کارهاي متأخرين، مثل ميزان الحکمه و ... نيز اين ويژگي وجود ندارد.
بعد از اين¬که مرحوم مجلسي، آيات را ذکر کردند، رواياتي را در ذيل بحث آورده است و در باب کتمان علم،92 روايت آمده است. رواياتي که غالباً از امام حسن عسکري(ع) نقل شده و حدود پانزده روايت در احتجاج طبرسي آمده است.
الْإِمَامُ الْهُمَامُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيُّ ع فِي تَفْسِيرِهِ، حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّهُ قَالَ: «أَشَدُّ مِنْ يُتْمِ الْيَتِيمِ الَّذِي انْقَطَعَ عَنْ أَبِيهِ يُتْمُ يَتِيمٍ انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِه وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى الْوُصُولِ إِلَيْهِ وَ لَا يَدْرِي حُكْمَهُ فِيمَا يُبْتَلَى بِهِ مِنْ شَرَائِعِ دِينِهِ أَلَا فَمَنْ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا عَالِماً بِعُلُومِنَا فَهَذَا الْجَاهِلُ بِشَرِيعَتِنَا الْمُنْقَطِعُ عَنْ مُشَاهَدَتِنَا يَتِيمٌ فِي حِجْرِهِ أَلَا فَمَنْ هَدَاهُ وَ أَرْشَدَهُ وَ عَلَّمَهُ شَرِيعَتَنَا كَانَ مَعَنَا فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى»[1].
امام حسن عسکري از آبائشان، از رسول خدا (ص) نقل مي¬کند که حضرت مي¬فرمايند: بالاترين يتيمي¬ها، يتيمي از امام است و ما مبتلاي به يک يُتم بالاتري هستيم. هنگامي که رابطه ما با امام قطع شود، يتيمي مستمري که امت در زمان غيبت دارد«أَلَا فَمَنْ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا عَالِماً بِعُلُومِنَا فَهَذَا الْجَاهِلُ بِشَرِيعَتِنَا الْمُنْقَطِعُ عَنْ مُشَاهَدَتِنَا يَتِيمٌ فِي حِجْرِهِ» ، يتيم در دامن اوست، «أَلَا فَمَنْ هَدَاهُ وَ أَرْشَدَهُ وَ عَلَّمَهُ شَرِيعَتَنَا كَانَ مَعَنَا فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى».
در اين طائفه از روايات، کلمه ارشاد آمده، و بعيد نيست فقها هم در اين واژه، متأثر از اين سلسله روايات بودند که مي¬گويد نزديک¬تر به عصر غيبت و مسائل مربوط به علماست، کسي که هدايت و ارشاد کند «وَ عَلَّمَهُ شَرِيعَتَنَا كَانَ مَعَنَا فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى». اين روايت در احتجاج نيز آمده است.
عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ ع قَالَ «قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع مَنْ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا عَالِماً بِشَرِيعَتِنَا فَأَخْرَجَ ضُعَفَاءَ شِيعَتِنَا مِنْ ظُلْمَةِ جَهْلِهِمْ إِلَى نُورِ الْعِلْمِ الَّذِي حَبَوْنَاهُ بِهِ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى رَأْسِهِ تَاجٌ مِنْ نُورٍ يُضِيءُ لِجَمِيعِ أَهْلِ الْعَرَصَاتِ وَ حُلَّةٌ لَا تَقُومُ لِأَقَلِّ سِلْكٍ مِنْهَا الدُّنْيَا بِحَذَافِيرِهَا ثُمَّ يُنَادِي مُنَادٍ يَا عِبَادَ اللَّهِ هَذَا عَالِمٌ مِنْ تَلَامِذَةِ بَعْضِ عُلَمَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ أَلَا فَمَنْ أَخْرَجَهُ فِي الدُّنْيَا مِنْ حَيْرَةِ جَهْلِهِ فَلْيَتَشَبَّثْ بِنُورِهِ لِيُخْرِجَهُ مِنْ حَيْرَةِ ظُلْمَةِ هَذِهِ الْعَرَصَاتِ إِلَى نُزْهَةِ الْجِنَانِ فَيُخْرِجُ كُلَّ مَنْ كَانَ عَلَّمَهُ فِي الدُّنْيَا خَيْراً أَوْ فَتَحَ عَنْ قَلْبِهِ مِنَ الْجَهْلِ قُفْلًا أَوْ أَوْضَحَ لَهُ عَنْ شُبْهَة»[2]
روايات ديگري که امام عسکري از اميرالمؤمنين نقل مي کند:
.... در اين روايت است که تاج نور افکني دارد که همه صحنه قيامت را روشن مي¬کند و ... عالمي که اين جور اقدامات را انجام دهد، اين ثوابها را دارد.
3ـ روايت سوم هم، همين مضمون را دارد. امام حسن عسکري نقل مي¬کند کسي محضر حضرت زهرا سلام(س) آمد در تفسير امام حسن عسکري است و برخي در احتجاج است آنهايي از اين حديث که در احتجاج هم آمده است، سند معتبر هم دارد.
قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيُّ ع: «حَضَرَتِ امْرَأَةٌ عِنْدَ الصِّدِّيقَةِ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ ع فَقَالَتْ إِنَّ لِي وَالِدَةً ضَعِيفَةً وَ قَدْ لُبِسَ عَلَيْهَا فِي أَمْرِ صَلَاتِهَا شَيْءٌ وَ قَدْ بَعَثَتْنِي إِلَيْكِ أَسْأَلُكِ فَأَجَابَتْهَا فَاطِمَةُ ع عَنْ ذَلِكَ فَثَنَّتْ فَأَجَابَتْ ثُمَّ ثَلَّثَتْ إِلَى أَنْ عَشَّرَتْ فَأَجَابَتْ ثُمَّ خَجِلَتْ مِنَ الْكَثْرَةِ فَقَالَتْ لَا أَشُقُّ عَلَيْكِ يَا ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ فَاطِمَةُ س هَاتِي وَ سَلِي عَمَّا بَدَا لَكِ أَرَأَيْتِ مَنِ اكْتُرِىَ يَوْماً يَصْعَدُ إِلَى سَطْحٍ بَحَمْلٍ ثَقِيلٍ وَ كِرَاهُ مِائَةُ أَلْفِ دِينَارٍ يَثْقُلُ عَلَيْهِ فَقَالَتْ لَا فَقَالَتْ اكْتُرِيتُ أَنَا لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ بِأَكْثَرَ مِنْ مِلْءِ مَا بَيْنَ الثَّرَى إِلَى الْعَرْشِ لُؤْلُؤاً فَأَحْرَى أَنْ لَا يَثْقُلَ عَلَيَّ سَمِعْتُ أَبِيص يَقُولُ إِنَّ عُلَمَاءَ شِيعَتِنَا يُحْشَرُونَ فَيُخْلَعُ عَلَيْهِمْ مِنْ خِلَعِ الْكَرَامَاتِ عَلَى كَثْرَةِ عُلُومِهِمْ وَ جِدِّهِمْ فِي إِرْشَادِ عِبَادِ اللَّهِ حَتَّى يُخْلَعُ عَلَى الْوَاحِدِ مِنْهُمْ أَلْفُ أَلْفِ حُلَّةٍ مِنْ نُورٍ ثُمَّ يُنَادِي مُنَادِي رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّأَيُّهَا الْكَافِلُونَ لِأَيْتَامِ آلِ مُحَمَّدٍ ع النَّاعِشُونَ لَهُمْ عِنْدَ انْقِطَاعِهِمْ عَنْ آبَائِهِمُ الَّذِينَ هُمْ أَئِمَّتُهُمْ هَؤُلَاءِ تَلَامِذَتُكُمْ وَ الْأَيْتَامُ الَّذِينَ كَفَلْتُمُوهُمْ وَ نَعَشْتُمُوهُمْ فَاخْلَعُوا عَلَيْهِمْ خِلَعَ الْعُلُومِ فِي الدُّنْيَا فَيُخْلَعُونَ عَلَى كُلِّ وَاحِدٍ مِنْ أُولَئِكَ الْأَيْتَامِ عَلَى قَدْرِ مَا أَخَذُوا عَنْهُمْ مِنَ الْعُلُومِ إِلَى آخِرِه.»[3]
کسي خدمت حضرت زهرا (س) رسيد و چندين مسئله از حضرت زهرا سوال کرد، فاجاب و از زيادي سوال خجالت کشيد. عرض کرد لا اشق عليکِ يا بنت رسول الله! ... حضرت فرمود: هر چه مي¬خواهي بپرس، مثال زدند با يک کنايه زيادي، اگر مي خواهي به جاي مهمي برسيم سنگين است!!! مي¬گويد نه، حضرت فرمود: مي¬فرمايد من با هر مسئله¬اي که جواب مي¬دهم لؤلو در قيامت را بدست مي-آورم به اندازه زمين و آسمان را در آن عالم ثواب بدست مي آورم پس سخت نيست و در ادامه، ثواب¬هايي را نقل مي¬کنند.
4ـ روايت چهارم: قَالَ ع قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع: «فَضْلُ كَافِلِ يَتِيمِ آلِ مُحَمَّدٍ ع الْمُنْقَطِعِ عَنْ مَوَالِيهِ النَّاشِبِ فِي رُتْبَةِ الْجَهْلِ يُخْرِجُهُ مِنْ جَهْلِهِ وَ يُوضِحُ لَهُ مَا اشْتَبَهَ عَلَيْهِ عَلَى فَضْلِ كَافِلِ يَتِيمٍ يُطْعِمُهُ وَ يَسْقِيهِ كَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى السُّهَا»[4].
در احتجاج و هم تفسير امام عسکري آمده که امام فرمود: کافل يتيم معنوي و روحي نسبت به کسي که متکفل يتيم مادي جسماني مي شود نسبتش مثل نسبت شمس و ستاره است اين قدر درجاتش بالاتر است.
5ـ روايت پنجم قَالَ ع قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيع: مَنْ كَفَلَ لَنَا يَتِيماً قَطَعَتْهُ عَنَّا مِحْنَتُنَا بِاسْتِتَارِنَا فَوَاسَاهُ مِنْ عُلُومِنَا الَّتِي سَقَطَتْ إِلَيْهِ حَتَّى أَرْشَدَهُ وَ هَدَاهُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ [لَهُ] يَا أَيُّهَا الْعَبْدُ الْكَرِيمُ الْمُوَاسِي أَنَا أَوْلَى بِالْكَرَمِ مِنْكَ إِلَى آخِرِه»[5].
در ذيل اين روايت، ثواب کفيل ايتام ذکر شده است.
6 و7ـ روايت ششم و روايت هفتم تقريبا همين مضمون را افاده مي¬کند.
8ـ روايت هشتم: قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ ع «عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِي الثَّغْرِ الَّذِي يَلِي إِبْلِيسَ وَ عَفَارِيتَهُ يَمْنَعُوهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا وَ عَنْ أَنْ يَتَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ وَ شِيعَتُهُ وَ النَّوَاصِبُ أَلَا فَمَنِ انْتَصَبَ لِذَلِكَ مِنْ شِيعَتِنَا كَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ الرُّومَ وَ التُّرْكَ وَ الْخَزَرَ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ لِأَنَّهُ يَدْفَعُ عَنْ أَدْيَانِ مُحِبِّينَا وَ ذَلِكَ يَدْفَعُ عَنْ أَبْدَانِهِم»[6].
روايت مشهوري از امام صادق(ع) است که مي¬فرمايند: علماي شيعه، در همان مرزي که آن طرفش شيطان و عمله او هستند، مرزباني مي¬کنند و نمي¬گذارند ابليسها به ضعفاي شيعه هجوم بياورند.
9ـ روايت نهم: قَالَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍع «فَقِيهٌ وَاحِدٌ يُنْقِذُ يَتِيماً مِنْ أَيْتَامِنَا الْمُنْقَطِعِينَ عَنَّا وَ عَنْ مُشَاهَدَتِنَا بِتَعْلِيمِ مَا هُوَ مُحْتَاجٌ إِلَيْهِ أَشَدُّ عَلَى إِبْلِيسَ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ لِأَنَّ الْعَابِدَ هَمُّهُ ذَاتُ نَفْسِهِ فَقَطْ وَ هَذَا هَمُّهُ مَعَ ذَاتِ نَفْسِهِ ذَوَاتُ عِبَادِ اللَّهِ وَ إِمَائِهِ لِيُنْقِذَهُمْ مِنْ يَدِ إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ فَلِذَلِكَ هُوَ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ وَ أَلْفِ أَلْفِ عَابِدَة»[7].
از امام موسي بن جعفر(ع)است که ناقل عمده اينها امام حسن عسکري(ع) است آنجا دارد که عالمي که .... اشد علي ابليس من الف عابد .
و روايت 10، 11، 12، 13، 14، 15، 16، ...همين طور تا 25 روايت در اين مضمون وارد شده است.
اين مجموعه را نمي¬توان کنار گذاشت و برخي از اينها معتبر است.
بحث دلالي:
اين مجموعه روايات عمدتاً ناظر به تعليم عقايد و احکام و رشد علمي شيعيان و مقابله با هجمه¬هايي که مي شود و دفاع در برابر هجمه هاست، البته اين يک مطلب است که در حوزه اعتقادات و اخلاق و احکام و غالبش هم در کفاليت يتيمان معنوي امده است و يتيم هم در واقع در اينجا کساني هستند که از پدران معنوي و معصوم خود دور افتادند. اين مفهوم ويژه يتيم در روايات است در روايات ما يتيم به معناي انقطاع از آباء معنوي و آباء معصوم است که آن وقت،کافل يتيم، علما مي¬شوند و علما، کافلان ايتام روحي و معنوي مي¬شوند که وظيفه اينها نگهباني از آن اعتقادات و اخلاق و احکام و به شکلي هويت شيعي است و وظيفه دارند که هويت مکتب اهل بيت را حفظ کنند و طبعاً مرتبط با قاعده ارشاد جاهل است و بايد تعليم و آگاهي بدهند.
2ـ در اين روايات، علاوه بر قاعده ارشاد و تعليم جاهل، به قاعده هدايت غافل هم توجه شده است که بعدهاي تربيتي آن هم توجه شده است هداه، تعبير هدايت هم آمده است، هم اين که آگاهي دهد، موعظه کند هم اين که دستگيري کند و با روشهاي تربيتي، اينها را حفظ کند. هر دو قاعده ارشاد و هدايت ديگران غافلان و نيازمندان و يتيمان معنوي اينجا آمده است.
ائمه ما به تدريج از حالت اقليت محض به تدريج بيرون آمدند ضمن حفظ وحدت کلي و مسائلي که در جاي خودش محفوظ است اين¬که يک نوع هويت¬سازي مي¬کنند. امام رضا(ع) در اين هويت¬سازي خيلي مهم بود، يعني تشيع بسط پيدا کرد و براي شيعه هويت پيدا شد و در واقع اشاره به بعد سياسي اجتماعي دارد يعني مي¬گويد علما هويت¬ساز هستند، يعني جامعه اهل بيتي پديد مي آورند. و با بحث تربيت نيز مرتبط است يعني احکام و معارف را ياد مي¬دهد و در مقابل هجمه¬ها دفاع مي¬کندژ، شبهه ها را برطرف مي¬کند.
3ـ اين روايات هم بيان اثباتي استحبابي و رجحاني دارد، همين جور ثواب ذکر مي¬کند که علمايي که اين کار را مي¬کنند چه مقامات، مدارج و رتبه¬هايي در قيامت دارند، قبلا گفته شد که بيان ثواب، لايفيد اکثر من الرجحان، اين يک قاعده است بيان الثواب و رعد الثواب لايفيد اکثر من الرجحان و الاستحباب؛ ولذا اين اختصاص به احکام يا معارف الزامي هم ندارد غير اينها را هم مي¬گيرد. بنابراين ظاهر قضيه اين است که رجحان را مي¬گويد؛ مگر اين¬که کسي بگويد در اينها مناسبت حکم و موضوعي وجود دارد که مي¬خواهد بگويد لازم است يعني بايد اين کار را انجام دهد. بعيد نيست در اين روايات گفته شود کساني بايد اين کار را انجام دهند براي اين¬که اين روايات ناظر به دفاع است حفظ مي¬کند از اين¬که ابليس به آنها هجمه بياورد، يعني قرائني است که مفيد وجوب است، يعني بايد اين کار را بکند؛ ولذا بعيد نيست که عليرغم اين¬که تعداد زيادي از اين روايات فقط ثواب را ذکر مي¬کند و بيان ثواب هم بيش از رجحان را افاده نمي¬کند اما در عين حال يک قرائن لبّي و لفظي پيدا مي¬شود که مي¬شود از اينها استفاده وجوب هم کرد، و آن قرائن لبّي اين است که موضوعش، موضوع مهمي است و نمي¬شود کسي متکفل اين ايتام نشود و قرائن لفظي هم کفالت ايتام و يا جايي که مي¬گويد دفاع کند و علما در مرزي هستند که در آن سوي مرز، شياطين صف کشيدند و اينها نشانگر اين است که مرزبان و دفاع، واجب است و دفاعش هم به آگاهي¬بخشي و تربيتي و هويت¬سازي است؛ ولذا اين مجموعه سوم از ادله ارشاد جاهل ادله¬اي است که لايبعد که گفته شود کثرت دارد، اعتبار هم دارد و دلالت بر الزام هم دارد و هر دو قاعده (ارشاد جاهل و قاعده هدايت)همه فعاليت¬هاي تعليمي، تزکيه¬اي و وعظ و نصيحت و تربيت و امثال اينها را شامل است.
________________________________________
[1]- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج15، ص153.
[2]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج2، ص2.
[3]- مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج17، ص317.
[4]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج2، ص3.
[5]- همان، ص4.
[6]- همان، ص5.
[7]- الإحتجاج على أهل اللجاج(للطبرسي)، ج1، ص17.