عنوان
خودمختاری بیمار و چالشهای فقهی و حقوقی آن (فایل منبع موجود نیست)
نویسنده
استادراهنما
نصرالله جعفری | حمید روستایی صدرآبادی
استادمشاور
اردوان ار›نگ | مریم السادات نبوی
محل نشر
یزد
تاریخ نشر
۱۴۰۰
مقطع تحصیلی
دکتری
زبان
فارسی
توضیح
رابطه پزشک و بیمار در تاریخ حقوق پزشکی دوران پرفراز و نشیب و فرازی را پیموده است. نقش سنتی پزشک، درمان بیمار به صلاحدید کامل خود و نجات جان او به هر قیمت بود. در این میان، گاه بیمار از نوع بیماری خود نیز آگاه نبود و به صرف اعتماد به پزشک، به درمان تن میداد اما در دهههای اخیر، این رابطه که در بردارنده حقوق و تعهدات گسترده برای طرفین میباشد، دچار تغییرات زیادی شده است. امروزه در اکثر جوامع، نگرش پدرسالارانهی پزشک چندان مورد پذیرش نیست و این بیمار است که نقش عمدهای در تصمیمگیریهای پزشکی و درمانی ایفا میکند؛ به عبارتی این خود اوست که تصمیم میگیرد چگونه و با چه روشی درمان شود و در یک کلام، خودمختار شده است. در نهایت باید افزود، پزشک را میتوان در چارچوب اراده و اختیار بیمار، مسئول دانست. امروزه در فرهنگ غربی که تاکید بسیار زیادی بر اصالت فرد وجود دارد، عدهای از متفکران غربی همچون بوچم ارزش استقلال اراده بیمار را حتی از ارزش حفظ جان وی بالاتر میدانند. بر این مبنا، تشخیص و اراده بیمار به طور مطلق ارزشمند است، صرفنظر ازاینکه استفاده از آن چه نتیجهای داشته باشد. گرچه برخی دیگر از اندیشمندان غربی، این نظریه را به چالش کشیده و معتقدند اصل استقلال و خودمختاری اراده بیمار، در حوزه پزشکی صرفاً از ارزش ابزاری برخوردار است اما به طور کلی سیر تحولات خودمختاری بیمار روز به روز توسعه پیدا کرده است و درحوزههای مختلف حقوق پزشکی از جمله اخذ رضایت از بیمار، نحوه درمان، تجویز و قطع درمان در درجه اول به اراده بیمار توجه میشود و حتی در بسیاری از جوامع غربی امروزه اتانازی یا مرگ خودخواسته، به رسمیت شناخته شده و نسبت به بیمارانی که امیدی به درمان ایشان نیست، با رضایت بیمار، درمانهای تسکینی قطع شده و با واسطهی پزشک ابزار مرگ خودخواسته در اختیار وی قرار میگیرد. شایان ذکر است در حقوق غرب این خودمختاری، میتواند در شرایطی نادیده گرفته شود. توضیح آنکه در تعارض با دو اصل «عدم آسیبزدن به خود و به دیگران» ،خودمختاری بیمار ممکن است محدود گردد اما اصل اولیه این است که بیمار استقلال و اختیار مطلق دارد. با این حال، در نظامهای حقوقی و پارادایمهای مبتنی بر ارادهی الهی، اختیار انسان ذیل ارادهی خالق انسان و در چارچوب قوانین الهی تعریف میشود. از دیدگاه اسلام، انسان اگر چه آزاد و مختار است اما ارادهی او در چارچوب اصول و قواعد دیگری معتبر و محترم میباشد. مهمترین قواعد فقهی که موید و مبین آزادی انسان است، قاعدهی سلطنت و اصل عدم ولایت است اما این آزادی، مرزها و چارچوبهایی دارد. مهمترین قاعدهای که مرزهای این آزادی را مشخص میکند «قاعده لاضرر » است. از همینروست که اضرار به خود شرعاً و عقلاً حرام و موجب ضمان اخروی است. بر اساس این دیدگاه، بیمار نیز نمیتواند درمانی که منجر به صدمه یا فوت شود را برگزیند. از منظری دیگر، در قواعد فقهی اسلام ـ برخلاف نگاه غربی ـ نگرش اجتماعی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. جان دیگری، آسایش دیگری، آبروی دیگری، حیثیت و شرف دیگری و مال دیگری، همگی مهم و مورد احترام دین اسلام است. بر همین اساس در آثار علمای شیعه امامیه بر این نکته اشاره رفته است که پزشک، مطلقاً مسئول است و باید درمان را به بهترین شکل انجام دهد و سخن چندانی در خصوص نقش بیمار و آزادی وی در انتخاب درمان گفته نشده است. به علاوه قواعد فقهی بسیاری نیز بر این نگرش دلالت میکند از جمله: قاعدهی «وجوب دفع ضرر محتمل » که از قواعد عقلی است و مضمون آن حکم عقل به دفع ضرر محتمل یا مظنون میباشد. از این قاعده میتوان در دو جهت بهره برد: نخست آنکه پزشکان مکلف به ارائهی آموزشهای لازم به بیمار یا بستگان او در جهت دفع ضررهای محتمل هستند. دوم اینکه بیمار ،موظف است از خود و دیگران در جهت دفع ضرر محتمل، با تن دادن به درمانهای پزشکی بهره بجوید. قاعدهیلاضرر نیز موید این ادعاست. همچنین، از دیگر قواعد نافی خودمختاری مطلق بیمار، «قاعدهی احسان» است که در فقه اسلامی، ارتباط تنگاتنگی با «قاعدهی ضمان» دارد؛ توضیح آنکه اگر کسی از روی احسان عملی را در حق فردی انجام دهد و در این بین ضرری به وی وارد شد، چون قصد فاعل خیر و احسان بوده، نمیتوان او را ضامن دانست و با توجه به قاعدهی احسان، ضامن خسارت نخواهد بود. حال تصور نمایید اگر پزشک با نیت خیرخواهی و بدون تأمین نظر بیمار، درمان را انجام دهد و در این بین، خسارتی متوجه بیمار شود، آیا میتوان با توجه به اصول حاکم بر خودمختاری بیمار، پزشک را ضامن دانست؟ از دیگر قواعد فقهی مطرح در حوزه خود مختاری بیمار، قاعدهی «حرمت خون مسلمان» است . بر اساس این قاعده جان و خون فرد مسلمان محترم و بیمار و پزشک در این رابطه مسئول می باشند و به هیچ وجه شایسته نیست که خون مسلمان هدر رود حتی اگر مورد رضایت او باشد یا از سر ترس و اضطراب از درمان خودداری و به آسیب به خود یا مرگ تن دهد. حال باید این سؤال را در انداخت که با وجود این قواعد و اصول حاکم بر درمان و حفظ جان، گسترهی خودمختاری بیمار در حقوق اسلام و ایران به چه صورت است و چه تمایزاتی با حقوق غرب دارد؟ مبانی خودمختاری چیست و چه گستره ای دارد و چه آثار و احکامی از حیث حقوق و تعهدات بیمار، حقوق و مسئولیت پزشک و مسئولیت حاکم و بیت المال بر آن مترتب است؟ لازم به ذکر است گرچه بیمار از نظر اخلاقی حق ندارد با تصمیماتش به خود آسیب بزند، ولی بحث اصلی در مسأله استقلال بیمار در مباحثاخلاق پزشکی، درستی و نادرستی تصمیمات بیمار از منظر اخلاقی نبوده، بلکه اثر آن در عالم حقوق در خصوص تعهدات قراردادی و غیرقراردادی پزشک در قبال تصمیمات بیمار است، بنابراین در جایی که تصمیم بیمار موجب ضرر به خود میشود، این سوال مطرح میشود که آیا پزشک حق ممانعت از انجام آن را دارند یا خیر؟ در مواردی که تصمیم بیمار منجر به ضرر به غیر می شود، پاسخ چیست و آیا نوع بیماری در خودمختاری بیمار نقشی دارد؟