عنوان
مستحدثه: الزام، حقوق مواطنه، تأمین امنیت
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1399/12/06
اندازه
0
زبان
فارسی
یادداشت
تأمین امنیت
یکی از شئون امنیت، أمنیت عمومی برای زندگی است که بسیار مهمّ است و از بسیاری از نصوص کتاب و سنّت استفاده می شود، امام علیه السلام فرمودند که باید جانها داده شود تا امنیت مسلمین حفظ شود، و هر کس امنیت را به خطر بیندازد را با حبس و نفی از بلاد مسلمین مجازات کرده است.
تأمین أمنیت و آسوده خاطر بودن مؤمنین و شهروندان از جمله واجبات مهمّی است که شارع مقدّس در موارد مختلف به آن اهمیت داده و این از نصوص فهمیده می شود.
از جمله ی این نصوص، نصوصِ متواتری است که در مورد محارب وارد شده است، یکی از آن معیارهای أصلی جزای محارب، إخافة است، در بابی از ابواب وسائل نصوصی آمده دال بر اینکه معیار محارب اینست که شخص، بین مسلمین إخافة کند، بلکه در نصوص، إخافة الناس آمده است و مسلمین و مؤمنین هم ندارد، ناس یعنی همه ی شهروندانی که تحت حکومت اسلامی زندگی می کنند، إخافة هم به معنای سلب أمنیت خاطر در زندگی است که شخص وقتی می خواهد از منزل خارج شود، احتمال می دهد که خطری او را تهدید می کند یا یک غاصبی او را تهدید می کند، نظیر این در آمریکا وجود دارد که امنیت ندارند، زیرا با این سلاح های فردی که دارند هر کسی می تواند خرید و فروش أسلحه انجام دهد و هر کسی را که خواستند می کشند، هر شهروندی این احتمال را می دهد که اگر از منزل خارج شود امنیتی نداشته باشد و دچار حادثه ای شود.
در روایتی وارد شده که محارب : «مَن أخاف النّاس بشهر السلاح»، شَهر سلاح موجب إخافه می شود، لذا موضوع إخافه ناس است و شهر سلاح وسیله است پس، از سلاح تنقیح ملاک قطعی می شود بدینگونه اگر سلاح هم نباشد و به گونه ای إخافه کند که أمنیت مردم سلب شود موضوع حکم محقق می شود، مثلاً در روایتی دارد:
« من حارب ولم يأخذ المال ولم يقتل كان عليه أن ينفى »[1]
اگر مالی را سلب نکند و کسی را هم نکشد، باید نفی بلد شود، حتّی در روایتی داریم: «لم یَجرَح» جرحی هم به کسی وارد نکند و فقط به مجرّد إخافه ناس با شهر سلاح، این شخص از بلاد مسلمین به بلاد شرک نفی بلد می شود.
جمع بین نصوص با توجه به روایات باب چهارم از ابواب محارب، این شد که باید محارب از بلاد مسلمین به بلاد شرک نفی شود.
در صحیحه محمد بن مسلم اینطور آمده:
« ما رواه أحمد بن محمد عن ابن محبوب عن أبي أيوب عن محمد بن مسلم عن أبي جعفر عليهالسلام قال : من شهر السلاح في مصر من الأمصار فعقر اقتص منه(عقر یعنی یک زخمی بر بدن کسی ایجاد کند) ونفي من تلك المدينة»[2]
در روایت دیگر دارد:
« محمد بن الحسن باسناده عن محمد بن علي بن محبوب، عن سلمة بن الخطاب، عن علي بن سيف بن عميرة، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن أبي جعفر عليه السلام قال: من أشار بحديدة(حدیدة یعنی شمشیر یا قمه و غیرهما، همین که بیرون بیاورد و مردم را تهدید کند) في مصر قطعت يده، ومن ضرب بها قتل.»[3]
در روایت دیگر آمده:
« فان كانوا أخافوا السبيل فقط ولم يقتلوا أحدا ولم يأخذوا مالا، أمر(حاکم) بايداعهم الحبس(او را حبس کنند) فان ذلك معنى نفيهم من الأرض»[4]
به قرینه ی نصوص دیگری که وارد شده این متن یعنی فإنّ ذلک داخل فی معنی نفیهم من الأرض، چون در نصوص دیگر به نفی از بلاد مسلمین به بلاد شرک تصریح شده، پس این هم یکی از مصادیق نفی است و درست هم هست زیرا ما می توانیم یک عنوانی را به یک مصداقی تفسیر کنیم، نفی أرض در اینجا به این خاطر است که او را حبس کرده و او نمی تواند به هیچ کجا برود.
بنابراین حبس، قطع و نفی بلاد مجازات کسی است که سلب أمنیت کند، پس شارع به امنیت بسیار أهمیت داده است و آن را یکی از أهم حقوق دانسته است و در آیات و روایات فراوانی به آن اشاره کرده است.
در مجموع این ها أدلّه ای هستند که ما می توانیم به آنها استدلال کنیم برای اینکه شارع به مسأله ی أمنیت عمومی و جانی أهمیت بسیاری داده است.
أمنی اقتصادی
عدم امنیت اقتصادی یعنی بازار را تهدید کردن، به این معنا که قیمت ها أفزایش چشمگیری پیدا کند، مثلاً اینکه دولت علی رغم وعده هایی که می دهد باز هم قیمتها در بازار افزایش می یابد، البته بعضی اش مربوط به تحریم است، بعضی دیگر مربوط به بی تدبیری و سوء عمل و بی عرضگی ها است، قاچاق ها و پارتی بازی ها و گران فروشی ها از عوامل سلب امنیت اقتصادی است.
وقتی شخص از خانه اش خارج می شود تا خرید کند، اما گرانی ها موجب این می شود که نتواند خرید کند، این یعنی امنیت اقتصادی وجود ندارد.
سلب امنیت اقتصادی یعنی شخصی با زحمتها و سرمایه فراوانی کارخانه ای بزند و عده ای کارگر در آن کار کنند و سال ها مشغول تولید باشند، اما به یکباره واردات بی رویه ای صورت بگیرد و این کارخانه تعطیل شود و این کارگران هم باید کاسه گدایی به دست بگیرند و عزّتشان سلب شود، أمنیت اقتصادیشان سلب شود.
یکی از عوامل سلب أمنیت اقتصادی إحتکار است که الان بسیاری از این احتکارهای کلان رسانه ای می شود و شما می بینید چقدر احتکار می کنند حتّی در گمرک احتکار می کنند، امیر المؤمنین در روایتی فرمودند:
« وَاعْلَمْ ـ مَعَ ذلِكَ ـ أَنَّ فِي كَثِير مِنْهُمْ ضِيقاً فَاحِشاً، وَشُحّاً قَبِيحاً، وَاحْتِكَاراً لِلْمَنَافِعِ، وَتَحَكُّماً فِي الْبِيَاعَاتِ، وَذلِكَ بَابُ مَضَرَّة لِلْعَامَّةِ، وَعَيْبٌ عَلَى الْوُلاَةِ. فَامْنَعْ مِنَ الاْحْتِكَارِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ مَنَعَ مِنْهُ.»[5]
یکی از عوامل ضیق و تذبذب و نوسان اقتصادی احتکار است.
در صحیحه غیاث بن إبراهیم اینطور آمده:
«رفع الحديث إلى النبي صلىاللهعليهوآله أنه مر بالمحتكرين فأمر بحكرتهم أن تخرج إلى بطون الأسواق(یعنی آن موادی را که احتکار کرده بودند، أمر کردند که از انبار خارج کنید و به بازار ببرید) وحيث تنظر الابصار إليها(در جایی بگذارید که در دید همه باشد و مردم نیازشان را از این تأمین کنند نه اینکه در جایی بگذارند که کسی از آن باخبر نشود) فقيل لرسول الله صلىاللهعليهوآله لو قَوَّمتَ عليهم(شخصی به حضرت گفت که حال شما یک قیمتی بر این أجناس بگذارید و مردم که استفاده می کنند پول بابت آن بدهند) فغضب حتى عرف الغضب في وجهه،(سیاق روایت اینطور است که آن شخص خودش به حضرت گفت که شما یک قیمتی بر این أجناس قرار دهید و الا حضرت غضب نمی کردند) فقال : أنا أقوم عليهم إنما السعر إلى الله تعالى يرفعه إذا شاء ويخفضه إذا شاء.»[6]
من بیشتر از آن قیمتی که در بازار هست نمی توانم قیمتی بگذارم و موجب اختلال در نظام سوق شوم و امنیت اقتصادی را بر هم بزنم، پس معلوم می شود آن کسانی که از حضرت طلب می کردند، قیمت گذاری بیش از حدّ را به نفع محتکرین طلب می کردند که حضرت غضب کردند.
این روش برای حفظ امنیت اقتصادی است تا مردم احساس کنند که با درآمد روزانشان می توانند زندگی را پیش ببرند.
در مجموع می خواهیم عرض کنیم که امنیت اقتصادی در شرع بسیار مهم است و شارع بسیار به آن اهمیت داده و از آموزه های دینی است.
امنیت عقاید
مهمترین أمنیت، أمنیت عقائدی است و جانها باید فدای دین شود، چرا دفاع و جهاد واجب است؟ چرا ده ها آیات در مورد جهاد وارد شده است؟ آیا فقط مسأله ی أمنیت بدنی مطرح است؟
خیر بلکه اتّفاقاً اگر آمریکا به ایران بیاید، از جهت اقتصادی ممکن است بسیار خوب هم شود مثل عربستان و کشورهای دیگر، منتها گدای یک کافر هستند و شب و روز باید چشمشان به کاسه ی طواغیت و أئمه کفر باشد، از جهت اقتصادی تأمین می شوند أما دینشان را از دست می دهند، در هرکجا که دشمن خواست مانند فرهنگ دینی و قوه قضاییه می تواند سیاست گذاری کند، و بسیار راحت می توانند کاری کنند که نگذارند فرهنگ ناب اسلام در جامعه ی اسلامی شکل بگیرد و در أذهان وارد شود بلکه بالعکس بسیار راحت فسق و فحشاء را در دید همگان قرار می دهند تا جامعه به طور کل فاسد شود.
یا مثلاً کشف حجاب می کنند و چادر ها را از سر زنان بر می دارند، رضا خان خائن با چه انگیزه ای و به أمر و دستور و سیاست چه کسی مسأله ی کشف حجاب را إجراء کرد که هنوز هم جمهوری اسلامی نتوانسته این درد را دواء کند، این کار به این خاطر بود که سیطره و چنگال قدرت شیطانی أئمه طاغوت بر مسلمین و مؤمنین حاکم بود، رضاخان سیاست گذار نبود بلکه آلت دست سیاست گذاران انگلیسی و آمریکایی و کشور های کفر بوده است، به این وسیله امنیت عقایدی سلب شد، انبیاء و ائمه و کتب آسمانی آمدند تا امینت عقایدی حقه حفظ شود و عقاید کفر و شرک و خرافه و غیرعقلانی از بین برود، بعد از اینکه انسانهای پاکی از انبیاء و ائمه و دیگران به شهادت رسیدند دشمن را به طوری مسلط کنیم که امنیت عقایدی از بین برود!!!
امنیت اعتقادی مهمترین نوع امنیت است که باید تأمین شود، لذا شارع مقدس امر به معروف و نهی از منکر را از اهم واجبات قرار دادهاست و مهمترین اصلی است که امنیت اعتقادی را تأمین می کند، معروف یعنی عقاید حقه، منکر یعنی عقاید باطله و خرافه، هرچند که فعل و عمل هم منکر و معروف است اما منشأ عمل و فعل، همان عقیده انسانهاست. دشمن برای تغییر نظام، مهمترین و اولین کاری که می تواند انجام دهد عقیده و ایمان را فاسد کند و این کار ریشه ای است.
شارع در بعضی از مواردی که فحشا است نهی از ارتکاب کرده است، اگر شخصی حجاب نداشته باشد موجب فساد قلب و دل و اندیشه می شود محل قبول عقاید فاسد می شود و از پذیرش عقاید حق امتناع دارد، کسی که شهوتران شود طبعا و قطعا عقاید حق را نمی پذیرد، قلب او فاسد شده است.
انسانی که اهل تقوا باشد عقاید باطل را پس می زند،جوانها و کسانی که در اوان جوانی هر کلام حقی به گوششان می رسید قبول می کردند و هر باطلی که می شنیدند پس می زند و رها می کردند، این به علت پاک بودن نفس و قلب از شهوترانی و هوسبازی بوده است. وقتی قلب انسان از راه چشم او فاسد شود طبعا عقل و قلب او حالت تنفر و بیگانگی و پس زدن حقایق را پیدا می کند.
وقتی مزاج شخصی فاسد شود بهترین و لذیذترین غذاها را پس می زند و حالت قی به او دست می دهد ذائقه جسمانی او فاسد می شود، آنچه که خدا و رسول در قرآن فرموده اند که وقتی قلوب انسانها مریض شود حقایق را قبول نمی کنند، اما کسانی که قلب سلیم دارند و از راه شهوترانی و فحشا و منکرات قلبشان فاسد نشده باشد « كَلَّا ۖ بَلْ ۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»[7] نباشند حقایق را با جان دل می پذیرند.
سوال: شبهه شده است که این افراد چشم چران یا بدحجاب، نمازشان را می خوانند واهل عبادت هم هستند و اینگونه که شما می فرمایید نیست؟!
استاد: کسانی که سید الشهداء را هم به شهادت رساندند اهل نماز و دعا بودند، کسانی که با امیرالمومنین هم می جنگیدند آن چنان اهل عبادت و اهل قرائت قرآن بودند که پیشانی آنها مثل زانوی شتر پینه بسته بود. ظاهر نماز و روزه ملاک ایمان نیست، باید دید که این نماز و دعا از روی عادت است یا از روی اعتقاد و ایمان واقعی است، که فرق بین این دو از زمین تا آسمان است.
سوال: قرار نیست همه معصوم باشند بعضی اهل دروغ و غیبت هستند و بعضی هم اهل بدحجابی و ...؟!
استاد: اگر قلب انسان مریض باشد طبعا زمانی که باید از دین دفاع کند و پای جان در میان می اید، عقب می کشد و جانش را در راه دین نمی دهد.
سوال: بعضی هم بودند که اینگونه بودند اما در دفاع مقدس شرکت کردند و یا به شهادت هم رسیدند!
استاد: کسانی که در جبهه حضور پیدا می کردند و به شهادت می رسیدند کسانی بودند که قلب سلیم داشتند، اما گاهی بعضی از گناهان هستند که قلب انسان را فاسد می کنند یا به حدی انسان را وابسته به دنیا و شهوات می کند که در قلب او جز مادیات و شهوات نیست البته نماز و روزه هم می خوانند که بخاطر حفظ آبرو و حفظ جایگاه اجتماعی و ... است، همانطور که از زمان بعثت پیامبر کسانی که با ائمه جنگیدند و آنها را کنار زدند و به قتل آنها راضی شدند اهل نماز و روزه بوده اند.
وجدان ما شاهد است کسانی که در دفاع مقدس حاضر می شدند و به شهادت هم می رسیدند از بهترین هایی بودند که قلب آنها فاسد نشده بود اگر هم قبلا فاسد بوده در جبهه به یک وسیله ولو غیر اختیاری، پاک شدند و الا اینها اهل فرار از جبهه بودند و ....
سوال: این بدحجابها هم می گویند اگر موقعیت ایجاد شود اصلاح می شوند. آیا این گناهها موجب می شوند که قلبشان حتما فاسد شود و اصلاح نشود!
استاد: بله، ما هم دعا می کنیم اصلاح شوند! آیاتی که در مورد حجاب آورده ایم که « قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکي لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ»[8] ازکی، یعنی پاکیزکی نفس است، همانطور که در سوره شمس که یازده قسم آورده شده است برای آیه « قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»[9] ، این آیات اهمیت تزکیه نفس را بیان می کند. این آیات دلالت دارد که حفظ چشم از نگاه شهوت آلود راهی برای تزکیه نفس انسان است یا اینکه خدا درباره زنان پیامبر می گوید که « وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ۚ ذَٰلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ »[10] این راهی برای تطهیر قلب مومنین و اینان است . « يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ ۚ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا»[11] .
در نصوص هم زیاد وارد شده است که بعضی از انواع گناه بیشتر باعث فساد قلب و عقیده و ایمان می شود البته هر گناه و منکری باعث فساد قلب می شود. وجدان انسان و مومن هم شاهد است که نگاه شهوانی و شهوتها بیشترین تأثیر در فساد قلب را دارد ﴿بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ﴾[12] ﴿لَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ﴾ [13] . مسئله شهوترانی و چشمچرانی موجب می شود انسان با عقاید حق و عبادت الهی بیگانه شود و فاصله بگیرد، در روایت هم آمده است کسی که فلان کار را انجام بدهد خدای تعالی روح ایمان را از او سلب می کند، « ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ»[14] گناهان دارای مراتب هستندو موجب تکذیب و انحراف عقیدتی و ایمانی می شوند.
سوال:الغیبة اشد من الزنا چطور می شود؟!
استاد:اشدیت ممکن است از جهات مختلف باشد و البته ما اشدیت در بعضی از گناهان را انکار نمی کنیم، و لکن شارع برای بعضی از گناهان حد قرار داده است مثل زنا، ولی برای ربا و غیبت حد قرار نداده است، یکی از حکمتها و سرها همین است که این گناهانی که برای آن حد قرار داده شده است زود جامعه را فاسد می کند.
در معتبره فضل بن شاذان حضرت فرمود که چرا خدای تعالی حاکمیت اولی الامر و اسلام را قرار داده است: «لو لم يجعل لهم إماما قيما أمينا حافظا مستودعا لدرست الملة وذهب الدين (اگر ولی امر نباشد دین حفظ نمی شود-دین همان عقاید است -و مانع کسانی که می خواهند با بدعت عقاید را از بین ببرند می شود.)وغيرت السنن والاحكام ولزاد فيه المبتدعون ونقص منه الملحدون وشبهوا ذلك على المسلمين لانا (شبهات عقایدی راه می اندازند و عوام قدرت تشخیص ندارند) وجدنا الخلق منقوصين محتاجين غير كاملين إختلافهم وإختلاف أهوائهم وتشتت أنحاءهم فلو لم يجعل لهم قيما حافظا لما جاء به الرسول (ص) لفسدوا (مراد از این فساد، فساد عقیدتی است)نحو ما بينا وغيرت الشرائع والسنن والاحكام والايمان وكان في ذلك فساد الخلق أجمعين..[15] .
علاوه بر اینکه ارسال رسل و انزال کتب بخاطر حفظ و ترویج عقاید حقه الهی است نه اینکه آسایش جمسی و اقتصاد و جامعه را حفظ کنند، لذا امنیت عقایدی مهمتر از همه امنیتهای دیگر است، ضرورت دین و فلسفه بعثت انبیاء دال بر این مطلب است.