عنوان
فقه پزشکی، پیوند اعضا
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
13980706
اندازه
12MB
زبان
فارسی
یادداشت
بحث در ارتباط با حکم تکلیفی اولی پیوند اعضا بود می خواهیم ببینیم که پیوند اعضا فی نفسه آیا حرام است یا جایز است.
بنابراین بحث ما درمورد حکم ثانوی نیست بلکه حکم اولی پیوند اعضا را می خواهیم بحث کنیم.
یکی از ادله حرمت ادله احترام به مومن بود که بحثش گذشت که ما به این دلیل اشکال کردیم
دلیل دومی که ما بیان کردیم حرمت مُثله کردن است و عرض کردیم که مُثله کردن یک فعل حرامی است صغری و کبرای و نتیجه گیری
قطع کردن عضو کسی و پیوند زدن به بدن دیگری از مصادیق مُثله کردن است این صغری است.
کبرای: و هر مُثله کردنی در شریعت حرام است نتیجه می گیریم که قطع کردن یک عضوی برای پیوند زدن به بدن دیگری حرام است این دلیلی است که طبق روایت گفته شد،
این دلیل هم درست نیست و کاملا مخدوش است
اولا: قطع کردن یکی عضوی و پیوند زدن به بدن دیگری از مصادیق مُثله کردن نیست، این اشکال صغروی است
مثال: ابتدا اگر فرض بفرمایید یک رگی از پا انسان بر دارند و به قلب خود شخص استفاده نمایند این مُثله است یعنی آیا در عرف عرب به قطع کردن یک رگ پا مثله می گویند.
پوستی از بدن برمی دارند در جایی دیگری استفاده می کند، یا دربدن خود این شخص یا بدن دیگری، آیا این عمل مُثله کردن است و به عبارت دقیق تر بخواهیم بیان کنیم خیلی از موارد قطع کردن عضوی برای پیوند زدن خیلی از موارد واضح است که جزء مصادیق مُثله نیست.
بنابراین حداقل می توان بگوییم که این دلیل اخص از مدعاست یعنی چه:
یعنی این که وقتی ما دلیل می آوریم باید همه مصادیق بحث را شامل شود یعنی وقتی که می گوییم به اصطلاح قطع کردن عضوی از بدن مانند مُثله کردن حرام است باید همه مصادیق قطع کردن عضو را شامل شود و گرنه اگر برخی ازمصادیق را که مثال زدم شامل نشود دلیل می شود اخص از مدعا.پس بنابراین اولا اخص از مدعاست.
ثانیا: مُثله کردن کردن یعنی چه:
طبق شواهد لغوی و تاریخی مُثله کردن به معنای قطع کردن عضوی از بدن از روی لجاجت ،عناد، تعصبات قومیه، و ازروی اغراض شیطانی این را می گویند مُثله کردن.
هر قطع کردنی مُثله کردن نیست یک کسی که مرض قند گرفته و به پایش سرایت کرد و پای او را باید قطع کرد آیا این قطع کردن را مُثله کردن می گویند باید مُثله را معنا کنیم صرف این که ما یک عضوی را قطع می کنیم و به بدن دیگری پیوند می زنیم این را مُثله کردن نمی گویند. بنابراین اساسا ما در لغت لاتَمَثلهُ طبق شواهد در لغت لاتَمثَلهُ، قطع کردن ازروی عناد، قطع کردن از روی اغراض شیطانی، قطع کردن به جهت اینکه خوف در دل دیگران انداختن، این ها را مُثله می گویند اساسا مُثله کردن برای این بود که در زمان جاهلیت می خواستند نسبت به دشمن نهایت عناد خودشون را برسانند، اگر این چنین معنای مُثله کردن باشد یک کار عقلایی و انسانی به نام پیوند زدن که از روی فکر عقلایی از روی اغراض انسانی است مُثله کردن نمی گویند،
بنابراین این دلیل از اَضعف ادله حرمت است که ما بگوییم که قطع عضو از بدن و پیوند زدن به دیگری که از روی اغراض عقلایی است از روی اغراض انسانی است این را بیاییم با مُثله کردن یکی بدانیم این قطعا درست نیست بنابراین این دلیل هم حرمت پیوند اعضا را برای ما ثابت نمی کند.
دلیل سوم حرمت پیوند اعضا، وجوب دفن مومن بلکه مسلمان است.
تقریب استدلال: گفته می شود که دفن مومن و مسلمان واجب است یعنی هرکسی که مومن و مسلمان است واجب است انسان او را دفن کند، حتی اگر یک عضو از بدن او باقی باشد چه ارتباطی با بحث ما دارد ارتباط اش این است که اگر یک عضوی از بدن میت، مثال بزنیم مثلا کبد او را، کلیه او را جدا کنیم و به بدن زنده متصل کنیم، معنایش این است که آن بدن مومن با جمیع اعضا دفن نشد این یک عضوش را ما جدا کردیم و دفن نکردیم. بالاتر مثال بزنیم که یک خورده ملموس تر شود، وصیت می کنند مثلا مبتلای مرگ مغزی وصیت می کند، تمام اعضای به درد به خور من را برای پیوند استفاده کنید کلیه اش را جدا می کنند، کبدش را جدا کند، ممکن است قرنیه چشم اش هم را جدا کنند، استفاده شود،قلب اش هم مورد استفاده قرار گرفته شود، و اعضای بدن دیگر یعنی ممکن است پیوند اعضای او باعث شود که خیلی از اعضای او دفن نشود، و متصل به دیگری شود حال آنکه دفن بدن مومن و مسلمان واجب است این هم دلیلی است که بیان می کنند.
برای اثبات این دلیل ما یک روایت پیشتر نمی گوییم چون روایت زیاد است روایت سندش این است
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنِ اَلْعَمْرَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ أَبِي اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلرَّجُلِ يَأْكُلُهُ اَلسَّبُعُ وَ اَلطَّيْرُ فَتَبْقَى عِظَامُهُ بِغَيْرِ لَحْمٍ كَيْفَ يُصْنَعُ بِهِ قَالَ يُغَسَّلُ وَ يُكَفَّنُ وَ يُصَلَّى عَلَيْهِ وَ يُدْفَنُ وَ إِذَا كَانَ اَلْمَيِّتُ نِصْفَيْنِ صُلِّيَ عَلَى اَلنِّصْفِ اَلَّذِي فِيهِ اَلْقَلْبُ[1]
اول سندش هیچ مشکلی ندارد روایت صیححه است به خاطر اینکه محمد بن یحیی عطار است که از بزرگان است، شیخ و استاد کلینی است، عمرکی یک لقبی داد به نام خراسانی ابو محمد بوفکی هم اسمش است،بوفک یک قریه ای بود در نیشاپور، این عمرکی از بوفک نیشاپوراست.
نجاشی می فرماید: شیخ من اصحابنا ثٌقهٌ یعنی نجاشی او را توثیق می کند بنابراین عمرکی که اهل نیشاپور است توثیق دارد.
علی بن جعفرکه هم برادر موسی بن جعفرعلیه السلام است این هم مشکلی ندارد،پس روایت هم صحیح است ابوالحسن هم که موسی بن جعفراست.
نکته حدیثی: اگر تو روایت ابوالحسن مطلق آمد،یعنی قید ابوالحسن اول ابوالحسن ثانی و ابوالحسن ثالث نیامد مقصود موسی بن جعفر علیه السلام است.
علی بن جعفر می گوید سالتهُ عن رجل یعنی از موسی بن جعفر سوال کردم از مردی که یأکله السبع والطیر درندگان و پرندگان شکاری او را خوردند،یعنی گوشت هایش را خوردند، تبقی عظامه استخوان اش ماند،کیف یصنع به یعنی با استخوان هایش چکار کنیم.
حضرت می فرماید قال: موسی بن جعفر یغسل و یکفن و یصلی علیه و یدفن
همین استخوان اش را باید غسل بدهیم و کفن اش کنیم، نماز بخونیم، دفن اش کنیم، و اگر میتی نصف شد حالا باید چکار کنیم، می فرمایید که به نصفی نماز می خوانیم که قلب داشته است، یعنی اگر نصف شد نصف اش نیست مثلا نصف اش است خلاصه یا نصف اش یه جا است و نصف دیگرش جایی دیگر است آن نصفی که قلب دارد، نماز خوانده می شود [2]
این هم دلیل سوم که دفن میت واجب،دفن مسلمان واجب، دفن مومن واجب است، بنابراین قطع عضو و پیوند زدن به دیگری این ها حرام است.
فیه نظر: اولا این روایت از محل بحث ما خارج است. اجنبی از محل بحث ماست به دلیل این که این روایت در رابطه با باقیمانده بدنی است که درندگان او را خوردند، یعنی در رابطه با اکیل السبع است باقی مانده بدن بعد از خورده شدن توسط درندگان این چه ربطی دارد به قطع عضو و پیوند زدن به دیگری دارد
به عبارت آخر این روایت می گوید هر مقداری از بدن مومن باقی ماند او را غسل دهید، و نماز بخوانید، و دفن کنید، این چه ربطی دارد به قطع کردن عضو و پیوند زدن عضو، یک عضوی از بدن شخصی جدا شد برای پیوند زدن باقیمانده بدن اش را دفن می کنیم و غسل می دهیم، و نماز می خوانیم، و دفن اش می کنیم، این چه منافاتی با روایت دارد. روایت می گوید باقی مانده، بدن را دفن کنید، ما باقی مانده بدن را دفن می کنیم چگونه یک کلیه از آن جدا می کنیم و باقی مانده اش را دفن می کنیم، این منافات با این روایت ندارد این روایت می گویید اکیل السبع باقی ماند را دفن کنید این چه منافاتی با روایت دارد.
مطلب آخر: این است روایاتی داریم دفن میت مومن و دفن مومن مسلمان واجب است در این شکی نیست، در آن روایت نیامده است که تمام بدن را دفن کنید، ما روایتی نداریم که واجب است کل بدن دفن شود ولو این که ما پیوند بزنیم، برای پیوند زدن عضوی را قطع کنیم به عبارت آخر روایات در مقام بیان اصل وجوب دفن مومن و مسلمان است، دفن مومن و مسلمان واجب است، اصل وجوب مسلم است اصل اینکه بدن را دفن کنیم مسلم است اما در روایات در مقام بیان این نیست که اگر شما یک عضوی ازبدن را جدا کردید پس بدن میت را دفن نکردید،در مقام بیان این جزییات نیست بله اگر عضوی از بدن را بیرون بیاوریم و برروی زمین بیندازیم ممکن است بگوییم روایت می گوید بدن را دفن کنید، ولی اینکه روایت بگوید هیچ عضوی را به عنوان پیوند نمی توانیم استفاده کنیم روایت در مقام بیان این جزییات نیست. روایت می گوید دفن مومن ودفن مسلمان واجب است یعنی اصلش واجب است، اما جزییات مطلب در مقام بیان جزییات مطلب نیست.
بنابراین تا اینجا ما نتوانستیم حر مت تکلیفی اولی را استفاده کنیم نمی توانیم بگوییم قطع کردن عضو برای بدن حرام تکلیفی است مثل شرب خمر ما هم چنین چیزی استفاده نکردیم.
حضرت امام در تحریر الوسیله دارد که لا يجوز قطع عضو من الميت لترقيع عضو الحي إذا كان الميت مسلما [3]
جایز نیست قطع کردن عضوی از میت برای اینکه ما پیوند بزنیم به حی، زمانی که میت مسلمان باشد یعنی اگر کافر باشد، اشکال ندارد.
آقای خویی می فرمایند: لا يجوز قطع عضو من أعضاء الميت المسلم كعينه أو نحو ذلك لإلحاقه ببدن الحي[4] جایز نیست قطع کردن عضوی از اعضای میت مسلمان مثل چشم اش اونحو ذلک یا مثل چشم برای ملحق کردن اش به بدن زنده.
ولی ما از ادله تا الان نتوانستیم استفاده کنیم که قطع عضو یک میتی و پیوند زدن به بدن دیگری این حرمت تکلیفی اولیه داشته باشد ما تا الان حرمت تکلیفی اولیه را پیدا نکردیم.حالا باید ببینیم ادله دیگر چگونه می شود به حکم ثانوی چگونه می شود آیا حکم ثانوی حرمت است یا نه چون ما می دانیم یک موقع به حکم اولی حرام نیست مثلا خوردن گوشت گوسفند به حکم اولی حرام نیست اما اگر ضرر شدید داشته باشد، حکم ثانوی می شود حرام.