عنوان
فقه پزشکی، پیوند اعضا
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1398/07/08
اندازه
11:5MB
زبان
فارسی
یادداشت
بحث ما راجع حکم اولی پیوند اعضا بود که در رابطه با حکم اولی پیوند اعضا به این نتیجه رسیدیم که دلیلی برای حرمت پیوند اعضا نداریم سه دلیل بیان کردیم و ازهر سه دلیل حرمت اولی تکلیفی استفاده نکردیم بنابراین باید در رابطه با حرمت ثانوی پیوند اعضا بحث کنیم که ببینیم از نظر حکم ثانوی می توانیم پیوند اعضا را حکمش مشخص کنیم یا نه،
یکی از ادله ای که می توان در این حکم ثانوی مورد بحث قرار بدهیم حدیث لاضرر و لاضرار است این حدیث نقل های متعددی دارد به طوری که برخی ادعا کردند این حدیث در حد استفاضه است،یعنی این روایت، روایت مستفیضه ای است، این که ما خبر واحد دوقسم داریم 1.یک قسم اش این است خبرواحدهای معروف است از یک تا سه اما یک خبر واحد داریم مستفیضه است یعنی از سه به بالا چهار تا روایت پنج تا به بالا تا قبل از تواتر،برخی هم تواتر را ادعا کردند گفتند این خبر لاضرر و لاضرار متواتر است حالا ما در این قسمت اش که مستفیضه یا خبر متواتر نمی خواهیم به طور تفضیل وارد شویم لکن یک نقل اش را من بیان می کنم که این نقل معتبری است و روایت موثق است سندش این است
عن عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ :
( من ابتدا عرض کنم ما نمی خواهیم قاعده لاضرر و لاضرار را به طور تفضیل بیان کنیم چون یک مجالی دیگری می طلبد ولی در حدی که بحث ما جلو برود در مورد حدیث لاضرر ولاضرار بحث می کنیم)جریان لاضرر ولاضرار طبق این حدیث این است که یک رجل انصاری باغی داشته است که منزل او در این باغ بود، سمره بن جندب یک درخت خرما داشته که بعد از منزل این رجل انصاری بود، یعنی باید از کنار مثلا این خانه رد می شد و به درخت خودش سر می زد، این سمره بن جندب بدون اینکه اذن بگیرد مرتب به این درخت خرما خودش سر می زد و در واقع مزاحم رجل انصاری می شد، البته این طبیعی بوده باغی صاحبانش، پنج نفر، شش نفر هستند هر کدام مالک چند در خت گردو در این باغ الان هم همینطور است. سمره بن جندب می گوید که اگر می خواهی وارد باغ شوید زن من دختر من ممکن است حجاب نداشته باشند، خبر بده، سمره بن جندب قبول نمی کند. رجل انصاری می آید خدمت رسول اکرم و از سمره بن جندب شکایت می کند، در روایت دارد از امام محمد باقر که می فرماید،پیامبر سُمره را خواست، آمد خدمت پیامبر حضرت فرمود:
إِنْ أَرَدْتَ اَلدُّخُولَ فَاسْتَأْذِنْ فَأَبَى فَلَمَّا أَبَى سَاوَمَهُ حَتَّى بَلَغَ بِهِ مِنَ اَلثَّمَنِ مَا شَاءَ اَللَّهُ فَأَبَى أَنْ يَبِيعَ فَقَالَ لَكَ بِهَا عَذْقٌ يُمَدُّ لَكَ فِي اَلْجَنَّةِ فَأَبَى أَنْ يَقْبَلَ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِلْأَنْصَارِيِّ اِذْهَبْ فَاقْلَعْهَا وَ اِرْمِ بِهَا إِلَيْهِ فَإِنَّهُ لاَ ضَرَرَ وَ لاَ ضِرَارَ[1]
اگر خواستید داخل شوی اجازه بگیر به هر حال مسلمانی، بایست اجازه بگیری، و مزاحمت نداشته باشی(این روایت جنبه تربیتی دارد ببینید یک شخصیتی که عامه او را ازصحابه رسول خدا محسوب می دارند و می گویند این یکی از صحابه رسول الله است) وقتی سمره بن جندب درخواست پیامبر را رد می کند،پیامبر با او پیشنهاد فروش داد یعنی از طریق معامله خواست سمره بن جندب را مجاب کند، پیامبر ثمن را بالا برد این ماشالله کنایه از این است که پیامبر خیلی تلاش کرد این درخت را با قیمت بالا از او بخرد واو قبول نکرد اباء کرد که بفروشد پیامبر فرمود که یک درخت در باغ بهشت به جای این درخت تضمین می کنم که به تو داده شود قبول نکرد، پیامبر به رجل انصاری فرمود برو درخت را از ریشه درآور و جلوی روی سمره بن جندب بینداز، چرا به خاطر اینکه در اسلام ضرر و لاضرار نیستاین لاضرر و لاضرار به تعابیر مختلفی آمد بعضی از روایات لاضرر و لاضرار فی الاسلام دارد. اما آنچه می خواهیم امروز بحث کنم در مفهوم این لاضرر و لاضرار که لای آن نافیه است یا لا ناهیه است.
قول اول: این است که لای نافیه است لا نفی جنس مثل لارجل فی الدار طبق این لا نافیه اقوال متعددی است.
قول اول که مطرح می شود قول شیخ انصاری رحمت الله علیه است ایشان می فرمایند لاضرر و لاضرار نفی حکم ضرری می کند یعنی چه:
یعنی لاضرر معنایش این نیست که در خارج ضرری برای مسلمان وجود ندارد،چون کذب است در خارج ضرر برای مسلمان و مومن زیاد پیش می آید، بنابراین باید یک حکمی در تقدیر بگیریم بگوییم مراد از لاضرر یعنی حکم ضرری در شریعت وجود ندارد، حکم ضرری وجود ندارد نه اینکه ضرر وجود ندارد ضرر که ماشالله وجود دارد می بینیم و قابل انکار نیست بنابراین ما به دلالت اقتضا باید یک چیزی را در تقدیر بگیریم که کذب لازم نیاد و آن حکم است مثل فاسال القریة از قریه که سوال نمی شود از اهل قریه سوال می شود. فاسال اهل القریة این یک قول است که ازشیخ فقها شیخ انصاری نقل شده است[2]
قول دوم که مطرح می شود قول آخوند خراسانی است: ایشان می فرمایند مفاد لاضررنفی حکم ضرری است به لسان نفی موضوع ضرری این با نظر شیخ انصاری متفاوت است،یعنی چه:
مرحوم آخوند می فرمایند: لاضرر یعنی موضوع ضرری درشریعت نداریم، مثل وضو ضرری ما نداریم، صوم ضرری نداریم، نفی موضوع ضرری می شود،منتها در پی نفی موضوع ضرری حکم ضرری نفی می شود یعنی از رهگذرنفی وضو ضرری حکم وجوب نفی می شود نفی وجوب ضرری نفی می شود اما از رهگذر نفی وضو ضرری.
بنابراین در نهایت حکم ضرری منتفی می شود ولی لسان لاضرر نفی حکم ضرری نیست لسان لا ضرر نفی موضوع ضرری است، به عبارت خلاصه تر وضوی ضرری منتفی می شود بعدش حکم اش منتفی می شود وضو ضرری نداریم بنابراین حکم ضرری نداریم، وجوب در شریعت وضو ضرری جعل نشده است [3]
سوم قول مرحوم نراقی است ایشان می فرمایید لاضرر نفی ضرر غیر متدارک است یعنی چه :
یعنی این که در شریعت ضرری که تدراک نشود نداریم،در واقع ایشان آن چیزی را که در تقدیر می گیرد غیر متدارک است در تقدیر غیرمتدارک یعنی ضرری که تدارک نشود، مثلا اگر کسی ضرری به مال همسایه زد ما در اسلام ضرری که تدارک نشود نداریم.
لا ضرر غیر متدارک فی الاسلام ضرری غیر متدارک نداریم، بنابراین این لاضرر کنایه از لزوم تدارک است یعنی انسان باید ضرری که به دیگران رساند تدارک کند پس بنابراین لاضرر لسان اش نفی است منتهی نفی ضرر غیر متدارک که نتیجه اش این می شود که تدارک ضرر واجب است لازم است باید انسان ضرری که به دیگران زده تدارک کند. [4]
نظریه ای که تا این جا بیان کردیم بنابر لای نافیه است: حالا می رویم سراغ لا ناهیه: اگر این لا را ناهیه بگیریم اینجا دو تا قول بیان شده است.
قول اول: قول شریعت اصفهانی است (شاگرد میرزا حبیب الله رشتی) ایشان می گویید لای لاضرر لای ناهیه است البته دو جور می شود تفسیر کرد مثل لاتضرب لاناهیه است یا اینکه بگوییم جمله خبریه است یعنی لای لا ضرر لای نفی است جمله خبریه است، اما در مقام انشا یعنی چه یعنی تو روایات هم زیاد آمده است که جمله خبریه است اما معنای آن انشاییه است، ظاهرش خبریه است، باطن اش انشاییه است،تو روایات فراوان آمده است. شریعت اصفهانی لا را ناهیه بگیرد که بعید است.
نتیجه حرف شریعت اصفهانی: لاضرر می گوید ضرر رساندن به دیگران حرمت تکلیفی اولی دارد حرام است مثل شرب خمر حرام تکلیفی است چون دارد نهی می کند، از نهی هم مثل لاتشرب انسان حرمت تکلیفی می فهمد استحقاق عقوبت دارد اگر ضرر برسانید به دیگران
بنابرابن خلاصه کنم شریعت اصفهانی می گوید لای لاضرر در واقع معنایش جمله انشاییه نهی است و نهی آن هم نهی تکلیفی است مثل آیه شریفه قرآن ﴿فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ﴾[5] این ها جمله های انشاییه هستند.
قول دوم کلام حضرت امام: ایشان هم می فرمایند جمله لاضرر معنایش انشاییه است،یعنی جمله خبریه در مقام انشاییه نهی است، ایشان هم همین را می فرمایند با شریعت اصفهانی از این جهت مشترک است که هر دو می فرمایند لاضرر جمله خبریه در مقام انشا است یعنی مفادش نهی است فقط فرق اش این است حضرت امام می فرمایند این نهی، نهی حکومتی سلطانی است یعنی پیامبر به عنوان حاکم فرمود لاضرر و لاضرارنه به عنوان پیامبری که احکام الهی را بیان می کند چون پیامبر دو تا شأن داشت یک مبین احکام الهی یکی هم حاکم بود این لاضرر از ناحیه شأن حکومتی سلطانی صادر شده است بنابراین این لاضرر نهی است ولی نهی حکومتی سلطانی است
نکته: آن این است حالا چرا جمله خبریه آمده است در مقام انشا ازاول جمله انشاییه می آمد به جایی لاضرر می فرمود لا تذر به شکل جمله انشاییه می آمد.
جواب: این است که جمله انشاییه که به صورت خبریه می آید جهتش مبالغه کردن است در عرب جمله انشاییه را به صورت جمله خبریه می آورند در زمانی که می خواهند مبالغه ای در یک مساله ای داشته باشند بنابراین از این حیث جمله خبریه آمده است این پنج تا نظریه که به اصطلاح از اصولی ها و فقها صادر شده است ما خواهیم گفت که نظر ما هیچکدام از این پنج نظر نیست یک نظر دیگری داریم گفتم به طور تفصیل ما نمی خواهیم وارد بحث شویم فقط می خواستم فی الجمله لاضرر را برای عزیزان مطرح کنم وارد بحث پیوند اعضا بشویم