عنوان
فقه پزشکی، پیوند اعضا، قطع عضو
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1398/10/02
اندازه
0
زبان
فارسی
یادداشت
بحث ما راجع قطع عضو و پیوند آن به بدن بود ادله حرمت را بررسی میکردیم بحث کبروی تمام شد یعنی ادله را بررسی کردیم و یک جمع بندی بین ادله را شروع کردیم که امروز به اتمام می رسانیم انشاالله.
یک بحث صغروی داشتیم که آیا قطع عضو یک ضرر عقلایی محسوب میشود به این معنا که بگوییم کل قطع اعضا ضرر است بعد هم بگوییم که ضرر رساندن حرام است پس قطع عضو هم حرام است آیا این صغری قیاس ثابت است یا اینکه صغری قیاس ثابت نیست به این این جا رسیدیم که اشکالی مطرح شد که خیلی از این قطع عضوها غرض عقلایی دارند بنابراین قطع عضو به همراهی با ضرر عقلایی ضرر محسوب نمیشود جواب این اشکال را ما به شکل اولا و ثانیا امروز عرض می کنیم.
اولا: اغراض عقلایی یک اتفاق ضرری را از ضرر بودن خارج نمیکند برای این که ممکن است یک فعلی برشخص دیگری یا به خودش ضرر آفرین باشد ولی دارای غرض عقلایی باشد یعنی در واقع این فعل یک تنقیص دارد یک نقصی را به وجود آورد و یک منافعی هم دارد این، فعل را از ضرر بودن و نقص خارج نمیکند
شرب خمر دارای مفسده است ولی قرآن میفرماید فیه منافع للناس یک منافعی هم دارد در این جا نمیتوان گفت شرب خمر مفسده ندارد این غلط است بلکه باید بگوییم شرب خمر مفسده دارد و در کنارآن منافع هم داردحالا مفسده اش پیشتر است یا منفعتش پیشتر است شارع مقدس طرف مفسده را گرفته و حرمت را جعل کرده است بنابراین یک فعلی ممکن است مفسده دار دارای منافع باشد
یک فعلی هم در ما نحن فیه ممکن مصداق ضرر باشد ولی دارای غرض عقلائی باشد منافعی داشته باشد بنابراین صرف دارای غرض عقلایی بودن، این فعل را از ضرر بودن خارج نمیکند. بالاتر بگوییم اگر منافع و اغراض عقلائی یک فعل به مراتب بالاتر از نفصی که ایجاد میکند باشد باز هم این فعل از ضرر بودن خارج نمیشود بله ممکن است منافع آن قدر زیاد باشد که از باب تزاحم برآن ضرری که دارد مقدم گردد ولیکن تقدم اغراض عقلایی بر منافع بر ضرر معنایش این نیست که این فعل مصداق ضرر نیست بلکه این فعل مصداق ضرر است لکن منافع زیادی هم دارد و این از لحاظ عرفی خیلی واضح است .
ثانیا: قیاس نقص بدنی به نقص مالی به نظر ما قیاس مع الفارق است این دو تا نقص با یکدیگر متفاوت است خیلی با یکدیگر تفاوت دارند تفاوت اول این است که در نقصهای مالی یک جایگزین شدن و یک جبران از جنس خودش دارد مثلا فرض بفرمایید اگر کسی یک میلیارد ضرر کند نقص مالی در او وارد شود و یک میلیارد دیگر جای او را میگیرد و یک میلیارد به او داده شود به عنوان جبران، بیمه جبران مالی میکند این جبران مالی در واقع یک جایگزین کامل برای آن نقص مالی است از جنس خودش هم هست مالی رفت همان مال با همان کیفیت با همان جزئیات جای او را میگیرد
اما در نقص بدنی خیلی از اوقات جبران به طور کامل صورت نمیگیرد مثلا فرض بفرمایید نخاع طرف آسیب میبینید تا آخر عمر جبران نمیشود دست طرف را قطع میکنند چشم طرف را کور میکنند این قابل جبران نیست خیلی از اوقات این چشم برنمی گردد این دست بر نمیگردد جایگزین ندارد بله از طریق دیگری ممکن است تا حدودی جبران شود و از طریق دیگر یا مسائل دیگر ممکن است یک جبرانی صورت گیرد اما این که جبران نقص شود هرگز و در خیلی از اوقات اتفاق نمیافتد و ممکن است در یک زمانی علم پزشکی آنقدر پیشرفت کند که بشود اینکار را کرد و جایگزین شود شاید الان در بعضی از نقصهای بدنی همچین مسئله ای باشد ولی به هرحال قیاس نقص بدنی به نقص مالی قیاس مع الفارق است و این خیلی نکته مهمی است چون بعضیها میآیند میگویند این مثل همان است چطور در آن جا اگر جبران شود عرف میگوید ضرر نکردی یک میلیارد رفت و یک میلیارد آمده است. البته آنجا هم ما قبول نداریم ولی آن جا ممکن است این حرف گفته شود اما در نقص بدنی معنا ندارد بگوییم که نقص بدنی ایجاد شد و دیه گرفتیم و این دیه جایگزین آن نقص بدنی شد اصلا هم چنین چیزی وجود ندارد یعنی نقص بدنی را از بین ببرد هم چنین چیزی برای نقص بدنی تصور نمیشود پس قیاس نقص بدنی به نقص مالی مع الفارق است.
اینها مطالبی است که فکر کردم وخیلی از اینها ممکن است نوآوری باشد چون جایی ندیدم و دوستان تحقیق کنند و یک بحث جامع در این قطع عضو و پیوند اعضا داشته باشیم که تا حالا بحث نشد باشد.
ثالثا: یک فرق اساسی بین نقص مالی ونقص بدنی وجود دارد و قبلا اشاره کردم الان هم عرض میکنم ببینید دوستان فرق بین این دو تا این است که در نقص مالی میتوان گفت که (کل نقص مالی ضرر) هر نقص مالی ضرر است چه کم باشد چه زیاد باشد یعنی کمیت مهم نیست نقص مالی ضرر است و لو کم باشد و هر چند که این نقص مالی برای طرف اصلا قابل اعتنا نباشد یک میلیون تومان برای او مثل هزار تومان برای ماست و اصلا حساب نمیآید اما به هرحال یک نقص مالی است و ضرر عرفی به حساب میآید پس کمیت ملاک نیست و همچنین کارایی هم ملاک نیست نقص مالی ضرر است حال آن مقدار مال برای مال باخته کارایی داشته باشد و یا کارایی نداشته باشد اصلا اینها ملاک نیست کل نقص مالی ضرر عرفا.
نقص عِرضی هم همین طور است آبروی یک شخصی را انسان ببرد چه کم چه زیاد ضرر است منتها گاهی این طور هم هست که نقص عِرضی با جبران، کاملا پوشیده میشود، گاهی آبروی یک طرف برده میشود ولی انسان یک کاری میکند که نه تنها آبروی او برگرد بلکه یک آبروی جدیدتر مضاعف برای او به وجود آید اعاده ای حیثیت میشود به تمام معنا وتا این جا مشکلی نداریم البته ضرری آمده و رفته است اما درنقص بدنی معتقدم هر نقص بدنی ضرر نیست گاهی نقص بدنی می آید و از نظر ظاهری نقص است ولی ضرر عرفی محسوب نمیشود مثال اینکه یک رگ پا برداشته شود از نظر عرفی نمیگویند ضرر است نقص است اما ضرر نیست ناخن شخصی جدا شود و بعد هم ترمیم شود این نقص است چون چیزی از بدن کم شده است اما این ضرر عرفی نیست نمیگویند که این شخص ضرر کرد البته یک نقصی در آن ایجاد شد، یا پوستی از بدن جدا شود. یک نقص است اما نمیگویند یک ضرر بر او وارد شده است.
سؤال این است که کدام نقص بدنی ضرر است:
معتقدم هر نقص بدنی که فایده ای را از بین ببرد و یک کارایی بدن را از بین ببرد یا یک فعالیت را از بدن فلج کند و یک ناتوانی در بدن بوجود آورد آن نقص از عرف ضرر است و این میشود ضرر عرفی یعنی میخواهم بگوبم کم شدن یا ناتوانی در مفهوم ضرر بدنی از نظر عرف اشراب شده است این مطلب فنی شد یعنی نقص عضوی ضرر است که درآن ناتوانی و کمبود در فعالیت بدنی احساس شود این ضرر عرفی است.