عنوان
فقه پزشکی، پیوند اعضا، قطع عضو(حکم اولیه تکلیفی قطع عضو و پیوند)
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1398/1007
اندازه
11MB
زبان
فارسی
یادداشت
بحث ما راجع حکم اولیه تکلیفی قطع عضو و پیوند آن عضو به بدن خود یا به بدن دیگر بود
ادله حرمت تکلیفی اولیه را بیان کردیم مثلا لزوم تکریم انسان یا دلیل حرمت مُثله کردن بود یا دلیل اکل تین بود یا دلیل فطرت بود ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا﴾[1] ، دلیلهایی برای حرمت نفسی اولیه بیان کردیم روایاتی هم مطرح کردیم در رابطه با این که میت مسلمان مثل حی مسلمان احترامش یکی است ، بحث اجماع بود دلیل عقلی بود برای حرمت تکلیفی اولیه نفسی و نتیجه از این مباحث این شد که دلیلی بر حرمت نفسی اولی برای قطع عضو پیدا نکردیم البته به دلیل لاضرر و لاضرار هم تمسک کردیم به عنوان این که از باب حکم ثانوی آیا ا قطع عضو حرام است یا نه مباحث متعددی در این خصوص محضر فضلای گرامی عرضه داشتیم که آیا این قطع عضو از باب ضرر حرام است یا حرام نیست کما این که اگر آب خوردن هم برای انسانی ضرر فاحش داشته باشد در آن جا هم بحث حرمت شرب الماء پیش میآید چه رسد به قطع عضو.
بحث امروز در این رابطه است که رابطه تزاحم بین ضرری که قطع عضو دارد و ضرر دیگری که به جهت انجام ندادن آن وارد میشود که تزاحم الضررین است .
توضیح مطلب:
بعد از آنکه ما قطع عضو را به جهت ضرر فاحش حرمت را قائل میشویم منتها توضیحاتی که دادیم که هر قطع عضوی ضرر محسوب نمیشود و قبول نکردیم که هر تنقیص بدنی ضرر محسوب میشود اینها هم بحثش گذشت و تمام شد حال اگر آمدیم یک قطع عضوی ضرری بود و این ضرر هم ضرر فاحش بود و از این باب قطع عضو حرام شد این جا بحث تزاحم پیش میآید.
بحث مختصری برای عزیزان عرضه بدارم مفصل آن در اصول باید بحث شود.
تزاحم در مقابل تعارض است و خلاصه این است ، هرگاه درگیری در مرحله جعل و تشریع باشد بحث تعارض پیش میآید و یک مرجحاتی برای باب تعارض مطرح شد که در جای خودش باید بحث شود اما یک درگیری بین دو حکم به وجود میآید که به آن تزاحم میگویند تزاحم در مرحله ای امتثال است این جا باب تزاحم است مثال معروف آن وجوب انقاذ غریقین است دو نفر در حال غرق شدن هستند مکلف توانایی نجات هر دو را ندارد و در مرحله امتثال قدرت انجام هر دو واجب را ندارد و مجبور میشود که یکی از آن دو را انتخاب کند یا این غریق را یا آن غریق را این جا باب تزاحم پیش میآید پس تزاحم تنافی در مرحله امتثال را میگویند.
اصولیها در رابطه با تزاحم این چنین میگویند که اگر یکی از دو طرف مرجح داشته باشد در این جا آن طرف مقدم است بر طرف دیگر حال من یک مثال خیلی خیلی به اصطلاح روشن میزنم اگر فرض کنید یکی از این دو غریق پیامبر الهی بود یکی از این دو غریق(مثال فرضی است) یک فاسق بود این جا انقاذ نبی مقدم است بر انقاذ شخص فاسق یعنی ملاک در انقاذ نبی اهم است از ملاک در انقاذ فاسد
محضر عزیزان عرض کنم که در باب تزاحم اصولی قبل ازشیخ انصاری هم بود لکن ایشان و بعد از ایشان بهتر به این مسئله پرداخته اند که مراجحات باب تزاحم چه مواردی است موارد ترجیح در باب تزاحم من به طور خلاصه ابتدا برای شما عرض میکنم:
اول: تزاحم بین ماله البدل و ما لیس له البدل: دو واجب با یکدیگر تزاحم میکنند یکی از این دو واجب بدل دارد و دیگری بدل ندارد برخی از اصولی ها دارند که ما لیس له البدل مقدم است مثلا روز چهارشنبه روزه ای نذری اوست روزه چهارشنبه ای که میآید زمان روزه ای نذری است و در ضمن ایشان روزه کفاره هم دارد روزه نذری او بدل ندارد فقط روز چهارشنبه است روزه پنجشنبه که روزه نذری او نیست اما روزه کفاره بدل دارد یعنی اگر روز چهارشنبه نشد روزه پنجشنبه میتواند روزه کفار را امتثال کند یک مثال خیلی روشن و مبتلا به چه بسا روزه ای نذری که بدل ندارد مقدم بر روزه کفاره میباشد که بدل دارد.
مورد دوم: تزاحم بین واجب مضیق و واجب موسع.
توضیح: گاهی بین دو واجب تزاحم میشود(دوستان من این را بگویم که فعلا میخواهیم موارد تزاحم را بیان کنیم نمیخواهیم وارد بحث شویم چون اگربخواهیم وارد بحث شویم میشود درس اصول می شود).
واجب مضیق: واجبی است که وقت آن ضیق است یعنی باید فوری انجام دهید.
واجب موسع: آن است که زمانش وسعت دارد میتوانیم الان انجام دهیم یا یک ساعت دیگر یا دو ساعت دیگر این جا میگویند مضیق بر موسع مقدم است.مثلا مسجد نجس شده است ازاله نجاست از مسجد واجب مضیق است باید فوری انجام دهیم نماز خواندن واجب موسع است فرض کنید اذان ظهراست نماز را میتوانیم یک ساعت دیگر بخوانیم دو ساعت دیگری بخوانیم اما ازله نجاست واجب فوری است این جا میگویند واجب مضیق بر واجب موسع مقدم است این هم مورد دوم.
مورد سوم: (البته این مورد سوم را بعضیها در مورد دوم داخل کرده ا ند ولی ما جدا میکنیم) گاهی از اوقات یک واجب مضیق مختص داریم یک واجب مضیق غیر مختص داریم.
توضیح ذلک:
گاهی دو تا واجب داریم که هر دو مضیق هستند وقتشان ضیق است منتها یکی از این دو واجب یک وقت مخصوصی دارد یک واجب دیگر وقت مخصوص ندارد بلکه به طور اتفاقی رخ میدهد یک و اجب مضیق مختص یک وقت اختصاصی دارد یک واجب مضیق غیر مختص که وقت اختصاصی ندارد.
مثال: پنج دقیقه مانده است که نماز مصبح قضا شود از این طرف یک حادثه اتفاق میاقتد که نماز آیات واجب میشود حالا هر حادثه ای، این جا از یک طرف نماز م همین نماز روزانه که مضیق شده از آن طرف نماز آیات فرض کنید پنج دقیقه بیشتر وقت نمانده است یعنی هر دو مضیق شده ا ند این جا نگاه میکنیم آن واجبی که مختص است یک وقت اختصاصی دارد، وقت اختصاصیش از اذان صبح تا طلوع آفتاب این وقت اختصاصی دارد نماز آیات وقت اختصاصی ندارد چون نماز آیات اتفاقی رخ میدهد وقت اختصاصی ندارد. منظور این است شارع مقدس نگفته است از فلان ساعت تا فلان ساعت نماز آیات داریم که پنچ دقیقه وقت دارد نماز آیات داریم بیشتر طول میکشد یک ربع بیست دقیقه نیم ساعت و هم وقت اختصاصی ندارد حالا یک موقع اتفاق میافتد این جا میگویند نمازی که مضیق مختص است مقدم است بر نماز آیات مضیق غیر مختص.
مورد دیگر: دو تا واجب داریم یکی مشروط به قدرت عقلی و دیگری واجب مشروط به قدرت شرعی این جا گفته اند آن واجبی که مشروط به قدرت عقلی است مقدم است بر واجبی که مشروط به قدرت شرعی است،
مثالهای خیلی کاربردی این جا میزنیم حالا امروز میگویند اصول کاربردی بله باید کاربردی باشد من هم به شدت موافق این مطلب هستم لذا سعی میکنم هم در اصول و هم در فقه مثالهای مبتلابه بزنیم خیلی خوب که برخی دچار توهم نشوند و توهم اینها موجب اضلال دیگران نشود که علم اصول کاربرد ندارد مشکل ما این است یک عده توهم کاربردی نبودن خیلی از مسائل علم اصول را دارند و این توهم این افراد باعث میشود که دیگران هم به ضلالت بیفتند ضلالت علمی که آقا این علم اصول زوائد البته هر علمی زوائد دارد اصلا تو کره زمین من فکر نمیکنم علمی پیدا کنیم که دارای زوائد نباشد بالاخره یک کسی که کتابی مینویسد یک مطلبی در ذهنش است خیال میکند کاربردی است یک نفر دیگر میگوید نه این کاربردی نیست یعنی اختلاف بین مسائل علم ، طبیعی است اما این که بگوییم هفتاد درصد علم اصول زوائد است من نمیدانم مثلا از شیخ انصاری تا الان کسی نبود بگوید که هفتاد درصد زائد است یعنی اینها هیچ کدام متوجه این مطلب نبودند لذا ما سعی میکنیم مطالب کاربردی باشد).
مثال: ما یک واجبی داریم به نام حج که مشروط به قدرت شرعی است یعنی شارع آمده گفت است الحج واجب علی المستطیع استطاعت مالی استطاعت بدنی داشته باشد و استطاعت طریقی خوفی نداشته باشد
پس حج مشروط به قدرت شرعی است ادای دین مشروط به قدرت عقلی است یعنی عقل میگوید ادا دین بر شخص قادر لازم است یعنی مشروط به قدرت عقلی، کسی که به گردنش دین است باید قدرت داشته باشد پپردازد این میشود مشروط به قدرت عقلی
اگر شخصی یک مالی دارد که هم زمان حج فرار رسید و هم زمان پرداخت دین فرار رسیده یعنی از یک طرف وجوب حج و از یک طرف وجوب ادا دین در این جا کدام مقدم است گفته اند که آن واجبی که مشروط به قدرت عقلی است بر واجبی که به قدرت شرعی مشروط است مقدم است.
حال دوستان دو سه مورد است که فردا عرض میکنم بحث مان این است که این یک مقداری درمرجحات باب تزاحم تا حدی که طولانی نشود خلاصه باشد ورود کنیم و بعد بیاییم بگوییم تزاحم ضررین اگر دو تا ضرر پیش آمد کدام ضرر بر ضرر دیگر مقدم میشود ملاکش را تا یک حدودی به دست بیاوریم مقصود ما این است بحث خیلی مفیدی است باب تزاحم بنظرم باب خیلی مهمی است در خیلی از مسائل باب تزاحم پیش میآید که باید روی آن دقت کافی داشته باشیم.