عنوان
فقه پزشکی، پیوند اعضا، قطع عضو
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1398/11/15
اندازه
10:1MB
زبان
فارسی
یادداشت
بحث ما راجع قطع عضو و پیوند آن به بدن خود یا به بدن دیگری بود
محضر عزیزان به اینجا رسیدیم که از یک طرف قاعده لاضرر و لاضرار حکم میکند و در واقع بیانگر حرمت است در صورتی که ضرر معتنابه داشته باشد از طرف دیگر هم قاعده سلطنت را مطرح میکنند سلطنة الإنسان علی امواله و عِرضه و انفسه.
تا اینجا رسیدیم که قاعده سلطنت بر اموال را قبول داریم انسان سلطنت بر اموال دارد اموال خودش را سلطنت دارد و به هر شکلی که بخواهد میتواند تصرف کند البته حرمت اسراف مطلب دیگری است لکن از حیث تصرف بر اموال خود میتواند به هر شکلی تصرف کند همه اموال خود را به دیگران ببخشد هر گونه تصرف نقل و انتقال و هم تصرف خارجی و هم تصرف اعتباری هر دو آن وجود دارد تصرف خارجی اکل شرب سکونت داشتن و تصرف اعتباری نقل و انتقال بیع و شراء و هبه کردن و اجاره دادن .
سلطنت دوم سلطنت بر حقوق است آیا انسان سلطنت بر حقوق معنوی خود دارد یا خیر:
انسان یکسری حقوق معنوی دارد حقوق معنوی با عین مملوک متفاوت است انسان یک وقت مالک خانه خودش است و یک وقت سلطنت بر حق خود دارد این دو با یکدیگر متفاوت هستند به عنوان مثال مولف کتاب حق انتشار دارد شما دیدید مینویسند حق مولف محفوظ است یعنی سلطنت بر حق خود دارد یک کسی اعتبار اجتماعی دارد یک حقی بر آن پیدا میکند که دیگری نمیتواند بدون اجازه او از اعتبار او استفاده کند یا مثلا حق رایت سی دی یک شخصی یک برنامه ای را تدوین میکند رایت کردن این سی دی این برنامه حق این شخص است آیا کسی دیگری میتواند در حق او تصرف کند یا نه این هم یک بحث مفصلی است.
حق آزادی حق جلوس یک شخصی آمد در مسجد در همان ابتدا یک مکانی را اختصاص به خود داد است این حقی را پیدا کرد باید ببینیم آیا تصرف در این حق جایز است یا نه حق تحجیر هم در کلمات فقها وجود دارد حق تحجیر یک زمینی که موات است تحجیر میکنند و یک حقی برای خود قرار میدهند حق خیار یکی از حقوق است و امثال ذلک حق شفعه و حق ثبت، حق ثبت یکی از حقوق است یا حق اولویت در وام گرفتن.
رفرنس حق عقلایی محسوب میشود یعنی عقلا میگویند شما حق نقل یک مطلبی را بدون ارجاع دادن به خود آن شخص ندارید گپی برداری بدون ارجاع دادن این را تصرف در حق دیگری میدانند باید اینها بحث شود .
آیا انسان بر حقوق خودش مثل اموال خودش سلطنت دارد یا ندارد مثلا حق بیمه یکی از حقوق است و در این موارد مثالهای متعدد داریم.
نکته :
برخی از مثالها ممکن است جنبه قانونی پیدا کرده است لکن به اشتباه انسان خیال میکند سیره عقلائیه است این خیلی مهم است و مربوط به بحث دیروز هم هست، یعنی یک حقوقی قانون یک مملکت میشود لکن انسان خیال میکند که پشتوانه آن سیره عقلائیه است و حال آن که خیر این به شکل قانون در آمده است اینها نباید باهم خلط شود
مثلا قوانین راهنمایی و رانندگی که جنبه عقلائی دارد روش عقلائی باشد ولی منشاء آن سیره عقلایی نیست بلکه منشاء آن قانون یک مملکت است اینها از بحث ما خارج است از بحث سیره عقلائیه خارج است واین نکته خیلی مهمی است.
البته سیره باید معاصر معصوم باشد این یک بحث دیگر است اول سیره عقلائیه بودنش را ثابت کنبم بعد معاصر بودن آن را با زمان معصوم بعضی از کارها ریشه قانونی دارد اصلا ریشه سیره عقلائیه ندارد که بحث سیره عقلائیه نمیآید تا چه برسد به این که برویم سراغ این که بگوییم آیا این سیره عقلائیه معاصر معصوم است یا معاصر معصوم نیست خیلی از کارها ممکن است که در ارتکاز عقلائی باشد اما اعتبار آن به خاطر سیره عقلائیه بودن نیست بلکه منشاء قانونی دارد عقلا هم پذیرفته ا ند همین حق انتشار چه بسا که جنبه قانونی داشته باشد که کسی نمیتواند دست درازی کند تصرف آن منوط به اجازه آن مولف است اینها اساسا جنبه قانونی پیدا کرده است .
یک مطلبی که عرض کردم مطلب این است که سیره عقلائیه رباید مفهومش درست درک شود :
عقلا برای نظام اجتماعی و زندگی خود یک عملی را نوعا انجام می دهند این میشود سیره عملی، اینکه در کل قوانین مملکت جنبه عقلائیه وجود دارد و آن این که نظم و ترتیب به جامعه بدهد عقلا میگویند لازم است چون نظم دنیایی ما را تضمین میکند و اختلال نظام پیش نمی آید اما این مقدار کافی برای سیره عقلائیه نیست سیره عقلائیه یعنی یک عمل خاصی مورد توجه عقلا باشد خیلی از قوانین اسلام هم ممکن است نظر عقلا بر آن مثبت باشد مثلا روزه گرفتن یک جنبه عقلایی دارد سلامتی جسم و جان انسان را تضمین میکند اما روزه گرفتن که سیره عقلائیه نمیشود چون منشاء آن شریعت است مهم این است که عمل، منشاء عقلایی داشنه باشد وسیره عملی از این جهت به وجود آمده باشد .
سلطنت بر اموال داریم سلطنت بر اموال سیره عقلائیه پشتوانه اش است و در زمان معصوم بوده است و مورد امضای شریعت واقع شده است حالا بحث ما راجع حقوق است آیا این سیره عقلائیه که بر اموال هست بر حقوق هم وجود دارد و اگر سیره عقلائیه بر حقوق داشته باشیم آیا مورد امضا شارع هست یا نه این یک بحثی مفصلی است.
سیطره بر اموال زیر مجموعه حقوق نیست و با حقوق کاملا متفاوت است و سیره عقلائیه بر حقوق الان محل بحث است بعضی ها قائل نیستند مثلا یک شخصی یک کتابی را مینویسد در زمان حیاتش هیچکس حق ندارد کتاب ایشان را چاپ کند یعنی هیچ چاپخانه ای نمیتواند چاپ کند و شاید سیره عقلائیه بر این باشد سیره عقلائیه بگوید این شخص که این کتاب را نوشته است شما نمیتوانید آن را بدون اجازه چاپ کند چاپخانه نمیتواند چاپ کند باید اجازه بگیرد اما اگر این شخص از دنیا رفت و حقی که مولف این کتاب داشت که کسی نمیتواند از نظر عقلایی تصرف کند به ورثه منتقل میشود کند و بدون اجازه او چاپ کند آیا این حق منتقل شد و اگر این حق منتقل شد کسی نمیتواند این حق را تصرف کند یعنی چاپخانه بیاید کتاب علامه طباطبایی ره را که در دست وارثش هست بگیرد و چاپ کند اگرحقی که برای مولف بود به وارث منتقل شد آیا کسی میتواند بدون اجازه او تصرف کند
معتقدم که در زمان حیاتش خیلی بعید است از نظر عقلایی خیلی قبیح است که کسی بدون اطلاع واذن بخواهد چاپ کند اما بعد از فوت مولف اگر کسی آمد این نسخهها را برداشت و تحقیق کرد و چاپ کرد آیا وارث میتواند او را محاکمه کند آیا این عقلایی است این مشکوک است انشالله جلسه بعد .