عنوان
فقه پزشکی: سیره ی عقلاء، پیوند عضاء
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1399/08/27
اندازه
10:3MB
زبان
فارسی
یادداشت
بحث ما راجع به کاشفیت عدم ردع از امضای معصوم (ع )نسبت به سیره های عقلائیه معاصر بود ودر مورد دلالت ظهور حالی مطالبی را بیان کردیم.ونتیجه این شد که ظهور حالی ،دلیلی بر حجیت آن وجود ندارد.
عبارت مرحوم خویی در این زمینه:
لعدم خروجه عن حدود الظنّ الذی لایغنی عن الحق الا تری انّ من کان معتاد الاستبراء او مواظباً علی الصلاة اوّل الوقت لیس له البناء علی الاتیان لدی الشّک اعتماداً علی ظاهر الحال؛
معنای عبارت: ظهور حال ظنی است و تمامی آیات و روایاتی که دالّ بر عدم حجیت ظنّ است اینجا مطرح می شود و یکی از اصل های مورد پذیرش اصولی ها ،عدم حجیت ظنّ الّا ما ورد دلیلٌ علی حجیته می باشد.
مرحوم خویی مثال می زند به کسی که عادت بر استبراء داشته، ظهور حال او این است که هنگام شک بگوید استبراء کرده است(اعتماد بر ظهور حال کند). همچنین کسی که مواظبت بر نماز اول وقت داشته هنگام شک بر ظاهر حال خود اعتماد کند وطبق عبارت ایشان این اعتماد بر ظاهر حال صحیح نیست، ودلیل آن عدم حجیت ظهور حال است. پس ضهور حال کاشف از امضای معصوم نخواهد بود. پس این وجه هم کارساز نیست.
البته استدراکی دراینجا داریم:
ظهور حال در مثل مقام بحث(سیره های عقلائیه)، چه بسا که با توجه به خصوصیت مورد، کاشفیت از امضای معصوم داشته باشد. سیره عقلائیه ای مورد نظر است که در منظر و مسمع معصوم باشد و معصوم هم مسئول تبیین و تبلیغ احکام است و با توجه به موقعیت معصوم نسبت به احکام الهی و سیره عقلائیه که در منظر و مسمع معصوم قرار گرفته سکوت معصوم نسبت به این سیره ها کشف از رضایت و امضای ایشان دارد.بنابراین ظهور حال باشرایطی نسبت به این سیره ها کاشفیت از امضای معصوم دارد گرچه ظهور حال را به طور مطلق حجت ندانیم.
اینکه حجیت ظهور حال را نپذیرفتیم این مناقشه کبروی بود. اما مناقشه صغروی هم وجود دارد:
آیا ظهور حال در رابطه با سیره های عقلائیه محقق شده یا خیر؟ با توجه به اینکه گاهی اظهار واقع بر امام معصوم یا ممکن نبوده و یا واجب نبوده است، چون گاهی یک مصلحت قوی تر یا مفسده ای داشته که جلوی اظهار ردع امام معصوم را گرفته و یا اینکه مقام، مقام تقیه بوده و اظهار واقع بر امام واجب یا جایز نبوده است. بنابراین از صرف عدم ردع معصوم نمی توان کشف از امضای ایشان کرد.
وجه دیگر برای کاشفیت عدم ردع
قاعده لا ضرر ولا ضرار
تقریب استدلال:
گاهی سیره های عقلائیه بر اساس ضرر عرفی تحلیل می شود. گاهی عدم عمل به سیره های عقلائیه مصداق ضررعرفی است و شکی نیست که ضرر در اسلام منتفی است و از این جهت عدم ردع معصوم کشف از امضایش دارد.
نکته: ضرر دو نوع است:1. تکوینی(حقیقی). 2. عرفی.
گاهی ضرر حقیقی است مثل اینکه شخصی عضوی از بدن دیگری را ناقص می کند. گاهی ضرر عرفی است و با توجه به مصادیق عرفی از مصادیق ضرر است نظیر اعتبارات عقلائی که در عصر ما به وجود آمده، حقوق معنوی(حق التالیف، حق نوبت، حق اختراع و...)؛ البته اگر منشاء اینها قانون نباشد و فقط اعتبار عقلائی پشتوانه آن باشد.
آیا لا ضرر ولا ضرار مختص ضرر ذاتی و حقیقی است یا اینکه ضررهای عرفی را هم شامل می شود؟ این یک بحث مهم است و در خیلی از ادلّه ما این بحث مفیدو جاری است.
برای فهم این مطلب باید ببینیم عرف فقط مرجعیت در مفهوم سازی دارد یا اینکه علاوه بر مفهوم سازی در تطبیق مصادیق هم می تواند مرجع باشد.
مشهور اصولی ها و فقها قائل اند که عرف فقط در تشخیص مفاهیم نقش دارد، ولی مرحوم امام قائل است که عرف در تطبیق مصادیق هم مرجع است و مرجعیت عرف را هم در باب مفاهیم و هم در مورد تطبیق مصادیق مطرح می فرماید.