عنوان
فقه پزشکی: سیره ی عقلاء، پیوند عضاء
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1399/09/15
اندازه
9:04MB
زبان
فارسی
یادداشت
مرجعیت عرف در مفاهیم و مصادیق
بحث ما راجع به کاشفیت عدم ردع از کلام معصوم نسبت به سیره های عقلائیه معاصر بود. آخرین طریقی که بیان کردیم تمسک به قاعده لا ضرر ولا ضرار بود والبته بحث در مرجعیت عرف بودو در آخر این بحث به این نتیجه خواهیم رسید که عرف در مصادیق مرجع نیست و فقط در مفاهیم مرجع است.
ظهور را که به حسب منشاء تقسیم بندی کردیم گفتیم که منشاء آن سه چیز است: ظهور وضعی که منشاء آن وضع است؛ مثلاً لفظ صعید که برای مطلق وجه الارض وضع شده یا برای تراب خالص. اینجا در موضوع له خود ظهور پیدا می کند و به آن ظهور وضعی می گویند. ظهور انصرافی: یک انصراف بدوی داریم که با قدری تامّل از بین می رود و یک انصراف مستمرّ داریم که با تامّل از بین نمی رود. خود این انصراف گاهی به سبب کثرت استعمال و گاهی به جهت رجوع به فرد اکمل و گاهی به جهت قدر متیقّن است.انصراف به کثرت استعمال: گاهی یک لفظی به کثرت در معنایی استعمال می شود به طوری که معنای سابق مهجور می شود. این انصراف ظهور ساز است. یک انصراف به فرد اکمل داریم؛ مثلاً علت، یک لفظی است که فرد اکمل آن علت تامّه است. یک انصراف هم به قدر متیقّن داریم، مثل انصراف لفظ عالم به یک فقیه جامع الشرائط نحوی متکلّم فیلسوف. ظهور اقسام دیگری هم دارد که نمی خواهیم وارد بحث شویم.یک ظهور هم با عنوان ظهور اطلاقی داریم که ناشی از مقدمات حکمت است که در بحث اطلاق و تقیید اصول فقه این بحث مطرح شده است. به عنوان مثال: احلّ الله البیع که در آن «البیع» ظهور اطلاقی دارد که همه ی اقسام بیع را شامل می شود و به لحاظ دیگر ظهور قولی و فعلی و حالی داریم که در جلسات قبل توضیحاتی دادیم. مانند ظهور اشارات که ظهور فعلی است و ظهور حالی که در اصول و فقه مطرح می شود و در برخی موارد حجیت دارد. یک ظهور حالی در باب الفاظ و یکی هم در باب غیر الفاظ داریم. ظهور حال متکلّم این است که ما یقول یریده و ما لا یقول لا یریده. یعنی ابتدامتکلم یک مراد استعمالی دارد که لفظ را در همان معنای خودش استعمال کرده و بعد یک مراد جدی داریم که ظاهر حال متکلم این است که این معنا را به طور جدی اراده کرده یعنی ما یقول یریده و ما لا یقول لا یریده.البته یک ظهور حالی هم در غیر باب الفاظ داریم. مثلاً ظاهر حال این شخص این است که گناه نمی کند و عادل است. ظهور حالی در باب الفاظ حجیت دارد مطلقاً اما در غیر باب الفاظ اگر مستند به دلیل شرعی باشد حجیت دارد. مثل ظهور حالی کسی که مالی در دستش است این است که مالک این مال است و این همان قاعده ید(یک دلیل شرعی) است البته ممکن است ملاک اعتباردهی شارع این نباشد ولی به هرحال این ظهور حالی در قاعده ید وجود دارد وشارع قاعده یدهمراه باآن ظهور حالی را تشریع می کند اما اگر دلیل شرعی نداشته باشیم ظهور حال حجت نیست وما وقتی عرف را لحاظ کنیم، عرف مرجعیت در مفاهیم دارد و همه ظهوراتی که بیان کردیم غیر از یک قسم برگشت به مفاهیم دارد. البته اینگونه نیست که هر ظهوری که برگشت به عرف کند حجت باشد؛ ظهوری که ناشی از انصراف به فرد اکمل است حجیت ندارد.
در نتیجه نظر ما این است که عرف در مصادیق مرجع نمی باشد.