عنوان
سیره عقلائیه، تعارض قاعده سلطنت با قاعده لا ضرر و لاضرار
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1399/10/16
اندازه
10:42MB
زبان
فارسی
یادداشت
بحث راجع به تعارض قاعده سلطنت و قاعده لاضرر ولاضرار بود. ابتدا دلیل سلطنت را بررسی کردیم و دلیل بر امضای این قاعده را هم بیان کردیم.
اشکال به قاعده عقلائیه:
آیت الله خرّازی یک اشکالی در این زمینه دارد و نسبت به این استدلال اشکال می کند
اشکال ایشان بابیان بنده این است که یک سوال عام وجود دارد که آیا تمسّک به اطلاق خطابات شرعیه و یا تمسک به دلیل لبّی مثل سیره عقلائیه در رابطه با موضوعات مستحدث صحیح است یا خیر؟ مثلاً یک دلیل عام مانند أوفوا بالعقود داریم؛ آیا می توان به این آیه شریفه نسبت به موضوعات مستحدث تمسک کرد؟ به عنوان مثال عقد بیمه که در زمان صدور آیه شریفه وجود نداشته و مطرح هم نبوده و إرتکاز عقلائی هم بر آن نبوده است. آیه قرآن شمولیت نسبت به عقد مستحدث ندارد. چون قاعده ای داریم که می گوید: إذا استحال التقیید إستحال الإطلاق. بین إطلاق و تقیید ارتباط ملکه و عدم ملکه است و در رابطه با ملکه و عدم ملکه وقتی تقیید محال باشد إطلاق هم محال است.
تقیید دلیل مطلق نسبت به این امور مستحدث محال است. چون در آن زمان این موضوع مستحدث مطرح نبوده است. بنابراین تقیید این دلیل مطلق در آن زمان محال است. وقتی تقیید محال باشد إطلاق گیری هم محال می باشد. بنابراین این دلیل أوفوا بالعقود نسبت به یک موضوع مستحدث اطلاق ندارد.
اینجا دلیل لفظی نداریم و سیره عقلاء داریم. سیره عقلاء نسبت به امر مستحدث قابل استناد نیست چون مسأله پیوند اعضاء در زمان معصوم نبوده و سیره عقلاء هم دلیل لبّی است و باید به قدر متیقبن آن عمل کرد واطلاق ندارد بنابراین نسبت به این موضوع مستحدث نمی توان به سیره عقلائیه تمسّک کرد.
جواب:
اما در مورد ادلّه لفظیه، قضایای شرعیه قضایای حقیقی است که در آن فرض موضوع مطرح است. ممکن است یک موضوعی مصداقش در خارج موجود نباشد اما فرض موضوع در زمان صدور حکم شرعی مشکلی ندارد. مثلاً أحل الله البیع هم بیع های موجود در زمان صدور را شامل می شود و هم بیع هایی که موجود نبوده و الآن موجود است. اما در ما نحن فیه دلیل لفظی مطرح نیست و سیره عقلاء مطرح است.
جواب درمورد سیره عقلا که دلیل لفظی نیست بلکه دلیل لبی است
آیا پیوند اعضاء در زمان معصوم مطرح بوده است یا خیر؟ جواب این است که پیوند عضو به شکل مدرن یک امر مستحدث است. مثل پیوند عضوی از اعضای یک فردی که دچار مرگ مغزی شده به فرد دیگر.
در زمان قدیم اصل بحث پیوند اعضاء مطرح بوده است. در زمان ابن سینا و حکیم جرجانی حداقل ارتکاز آن وجود داشته است.
پیوند عضو از زمان های دور نه تنها در ارتکاز بوده بلکه در خارج نیز به آن اهمیت داده می شده و تحقیقاتی در مورد آن انجام می شده است و انجام پیوند عضو هم در گذشته بوده است.
یک گزارشی به زبان سانسکریت هست که در آثار پزشکی یک جرّاح هندی به نام سوش روتا در زمان قبل از میلاد بحث پیوند مطرح بوده است. این جرّاح پزشک پوست بینی یک بیمار را درمان می کند.پس قبل از اسلام نه تنها ارتکازی بوده بلکه در خارج مطرح بوده است.
جرّاح ایتالیایی به نام کاسپار هم پیوند پوست را با موفقیت انجام داده است که در تاریخ موجود است. در زمان خود اهل بیت علیهم السلام در سرزمین عربستان شاهدی بر پیوند عضو نداریم ولی ارتکاز آن مطرح بوده است. یک شاهد بر این مطلب معجزه امیر المؤمنین است که اصبغ بن نباته نقل کرده که حضرت دست شخصی را قطع کرد و بعد با عنایت الهی دست را دوباره به بدن شخص پیوند زد. پس اصل ترقیع و پیوند عضو در زمان قدیم بوده است. بنابراین می توان ادعا کرد که سیره عقلاء بر پیوند عضو در قدیم مطرح بوده است.