شبیه‌سازی انسانی مسأله قرن

توضیح

مقدمه: اخلاق و سیاست از واژه های آشناست و در میان جامعه از رابطه این دو بحث های زیادی شده، لذا طرح این موضوع دشتواریهایی را به همراه دارد از جمله: 1- این موضوع شناخته شده و نوعاً همگی در برابر آن موضع گیری دارند. خصوصاً که با مبانی اعتقادی گره خورده است. 2- اگر کسی از یگانگی اخلاق و سیاست دفاع کند با مثالهای نقیض روبرو می شود و گرفتار می شود یعنی مواردی را در رابطه با سیاست و اخلاق می توان یافت که با دشواری ها و پیچیدگی های همراه است که می تواند از طرف مخالفان رابطه سیاست و اخلاق مورد استناد قرار گیرد. البته دشواریها در همه موضوعات و در همه علوم وجود دارد و نباید ما را نگران کند. حتی مثلا در علم فیزیک هنوز هم نظریه ذره ای بودن نور و یا موجی بودن آن از دشواری های این علم محسوب می شود. 3- تصور عمومیاین است که، سیاست با واقعیت سر و کار دارد و اخلاق با آرمانها سرو کار دارد. سیاست با هست ها و اخلاق با باید ها سر و کار دارد و لذا در مواردیکه اختلاف در هست ها وجود دارد معیار مشخصی برای اندازه گیری وجود دارد برخلاف باید ها. مثلاً در مورد کشور ایران اختلاف وجود دارد که چه قدر مساحت دارد؟ جواب دادن به این سوال راحت است و این پرسش قابل حل بوده و با داوری واقعی حل می شود ولی اگر گلستان سعدی و مثنوی را بخواهیم ارزشگذاری کنیم و این که بخواهیم بدانیم کدام بهتر است معیارمشخص نداریم و به سادگی قابل اثبات نیست. برخی می گویند: سیاست با واقعیت سر و کار دارد ولی اخلاق چنین نیست بلکه با آرمان ها سرو کار دارد و حساب آرمان از واقعیت ها جداست.