عنوان
کفاره غیبت،غیبت
اصطلاحنامه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1397/08/21
اندازه
11MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث غیبت پیرامون این مسئله بود که آیا استحلال و طلب حلیت لازم است؟ بهعبارتدیگر، آیا ابراء از طرف مغتاب لازم است؟ آیا کسی که غیبت شده باید غیبت کننده را ببخشد؟ مباحثی را مطرح و روایاتی را ذکر کردیم که دلالت داشتند بر اینکه ابراء لازم است. برخی روایات پیرامون غیبت بود (من اغتاب) و برخی اعم از غیبت بود (مظلمة، ظلمی شده باشد).
یکی از این روایات این بود: «وقال (صلّى الله عليه وآله): من اغتاب مسلماً أو مسلمة، لم يقبل الله تعالى صلاته ولا صيامه أربعين يوماً وليلة، إلّا أن يغفر له صاحبه».[1]
کسی که غیبت مسلمانی را کند، نماز و روزهاش تا چهل روز قبول نمیشود تا اینکه صاحب غیبت او را ببخشد.اشکالات و پاسخآیتالله سبحانی سه اشکال را بر این روایات مطرح کرده و پاسخ میدهند:
اشکال اول: سند این روایات ضعیف است.
اشکال دوم: برخی از این روایات، حقوقی را مطرح میکنند که وجوب ندارند بلکه مستحب هستند مانند عیادت مریض؛ حال آیا رد غیبت واجب است یا مستحب؟
اشکال سوم: در برخی از روایات، غیبت گفته نشده بلکه سخن از ظلم است.
پاسخ اشکال اول: درست است که ضعف سند دارند اما اولاً مستفیضه هستند، ثانیاً اصحاب به این روایات عمل کردهاند، ثالثاً موافق عقل و بنای عقلا هستند زیرا ظلم محقق شده است.
پاسخ اشکال دوم: تعبیراتی که در روایات استفاده شده ظهور در وجوب دارند (للمسلم على اخيه ثلاثون حقا لابراءة له منها إلا بالأداء او العفو)؛[2] باید حق ادا شود یا عفو کنند؛ بنابراین اصل در روایات، وجوب استفاده میشود و استحباب دلیل میخواهد مانند عیادت از مریض که دلیل خاص بر واجب نبودن آن داریم که اگر دلیلی نبود آن را هم واجب میدانستیم.
پاسخ کلی: مضافاً بر اینکه طبیعت موضوع بهگونهای است که اقتضای ابراء دارد زیرا با غیبت ظلم محقق شده است.
درنهایت آیتالله سبحانی میفرماید: از روایات و عقل استفاده میشود: کسی که غیبت دیگری را کرده باید از او حلالیت طلب کند مگر اینکه فوت کرده باشد یا متعذّر و متعسّر باشد که در این صورت باید استغفار و توبه کند.[3]
دلیل دوم: اصل[4]
غیبت کننده مسلّماً گناهی را مرتکب شده و میخواهد از آن نجات پیدا کند، آیا اصالة البرائة جاری کنیم یا اصالة الاحتیاط؟ اصل در اینجا چیست؟ اصل آن است که هم استحلال صورت پذیرد، هم توبه و هم استغفار برای غیبت شونده کند؛ بنابراین اگر شک شود استحلال لازم است یا نه، اصل احتیاط میگوید لازم است.
در روایات سه تعبیر استفاده شده بود: «الاستحلال»، «الاستغفار له» و «التوبه»؛ این تعابیر مثبتات هستند یا هر سه لازم است یا یکی. وقتی گفته میشود: «اکرم الهاشمی»، «اکرم الفقیه» و «اکرم النحوی» مقتضای کلام آن است که هر سه اکرام شوند زیرا باهم تنافی ندارند؛ بنابراین در محل بحث، هم توبه، هم استغفار برای او و هم توبه لازم است.
اشکال: گفتید اگر غیبت شونده، فوت کرده باشد یا دسترسی نیست، استحلال لازم نیست درحالیکه حقوق باید ادا شوند؛ مثلاً اگر کسی هزار تومان بدهکار باشد و صاحب حق فوت شده باز هم باید آن را بپردازد.
پاسخ: حقوق مالی را میتوان به ورثه داد اما این حق را فقط خود صاحب حق میتواند ابراء کند نه دیگری و با فوت، در دسترس نبودن، یا فتنه چارهای نیست.
دلیل استغفار
روایت اول: «محمد بن يعقوب، عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن أبي عبدالله، عن أبيه، عن هارون بن الجهم، عن حفص بن عمير، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال: سئل النبي صلىاللهعليهوآلهوسلم ما كفارة الاغتياب قال: تستغفر الله لمن اغتبته كلما ذكرته».[5]
این روایت کفاره غیبت را استغفار برای غیبت شونده دانسته است. به نظر ما جمع بین روایات در این است که هم استحلال، هم استغفار برای او و هم توبه برای خود غیبت کننده لازم است.
شیخ انصاری میفرماید: نمیتوان این روایت را مخصص سایر روایات دانست؛ زیرا برخی امور جنبه حقالله و حقالناس دارد، جنبه حقاللهی اقتضا دارد که استغفار و توبه شود و جنبه حقالناسی اقتضای استحلال دارد؛ بنابراین هر دو جنبه باید رعایت شود.[6]
به نظر ما کلام ایشان صحیح است، بحث اصولی آن به این صورت است که همه این قیود، مثبتات هستند و باهم تنافی ندارند؛ هرکدام چیزی را اثبات میکنند؛ اثبات شیء نفی ماعدا نمیکند.
روایت دوم: «وعن علي، عن أبيه، عن النوفلي، عن السكوني، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال: قال رسول الله صلىاللهعليهوآله: من ظلم احدا وفاته فليستغفر الله له فانه كفارة له».[7]
از این روایت برداشت میشود آنچه در ابتدا واجب است استغفار نیست بلکه چیز دیگری است که همان استحلال باشد که اگر فوت کند تبدیل به استغفار میشود.کسی که ظلمی به دیگری کند (غیبت هم ظلم است) و او بمیرد، برایش استغفار کند.جمع بین روایات آن است که استغفار برای زمانی است که صاحب حق فوت کرده است؛ زیرا چارهای نیست.