عنوان
حکم غیبت مخالف،غیبت
اصطلاحنامه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1397/7/16
اندازه
10MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه جلسه گذشته: بحث پیرامون حکم غیبت مخالف بود که آیا غیبت اهل تسنن جایز است یا نه؟ یکی از دلایلی که در این رابطه بحث شد این بود که جان اهل تسنن باید محفوظ باشد؛ «حرمة دمه و حرمة ماله». زمانی که جان و مال انسانی باید محفوظ باشد آبرویش هم باید محفوظ باشد. اگر اهل تسننی در جامعه اسلامی زندگی میکند جان و مالش محفوظ است؛ پس نتیجه میگیریم که آبرویش هم محفوظ است. کسی که غیبت میکند در حقیقت آبروی شخص غیبت شونده را میبرد.
اشکال
مرحوم محقق بحرانی میفرماید: «ان قوله: «انه كما لا يجوز أخذ مال المخالف و قتله لا يجوز تناول عرضه» فان فيه: ان الاخبار قد جوزت قتله و أخذ ماله مع الأمن و عدم التقية، ردا عليه و على أمثاله ممن حكم بإسلامه، و هي جارية على مقتضى الأخبار الدالة على كفره».[1]
در نظر ایشان این قیاس معالفارق است؛ ممکن است جان و مالش محفوظ باشد ولی آبرویش محفوظ نباشد.محقق بحرانی با استدلال به برخی از روایات میفرماید که ناصبیها جانشان هم محفوظ نیست و کشتن آنها جایز است مگر آنکه فتنهای در کار باشد.
«محمّد بن الحسن بإسناده عن أحمد بن محمّد، عن الحسن ابن محبوب، عن ابن أبي عمير، عن حفص بن البختري، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال: خذ مال الناصب حيثما وجدته وادفع إلينا الخمس».[2]
بررسی سند روایت: محمد بن حسن طوسی، امامی و ثقه است. احمد بن محمد بن عیسی اشعری، امامی و ثقه است. حسن بن محبوب سرّاد، امامی و ثقه است. در کتاب تهذیب الاحکام، احمد بن محمد از حسین بن سعید اهوازی نقل روایت میکند[3] که ایشان نیز امامی و ثقه است. محمد بن ابی عمیر زیاد، ایشان نیز امامی و ثقه بوده و از اصحاب اجماع است. حفص بن بختری، امامی و ثقه است. درنتیجه روایت سند متصل و صحیح دارد.
طبق این روایت، امام صادق (ع) میفرماید: اموال ناصبیها را برای خودتان بردارید و خمس آن را به ما بدهید.
«و عنه، عن بعض أصحابنا، عن محمّد بن عبد الله، عن يحيى بن المبارك، عن عبد الله بن جبلة، عن إسحاق بن عمار قال: قال أبو عبد الله (عليه السلام): مال الناصب وكلّ شيء يملكه حلال لك إلّا امرأته، فإن نكاح أهل الشرك جائز، وذلك أن رسول الله (صلى الله عليه وآله) قال: لا تسبوا أهل الشرك فإنّ لكل قوم نكاحاً، ولولا أنّا نخاف عليكم أن يقتل رجل منكم برجل منهم، ورجل منكم خير من ألف رجل منهم ومائة ألف منهم لأمرناكم بالقتل لهم، ولكن ذلك إلى الإِمام».[4]
بررسی سند روایت: محمد بن حسن طوسی، امامی و ثقه است. احمد بن محمد، این نام مشترک بین احمد بن محمد بن عیسی اشعری و احمد بن محمد خالد برقی است که هر دو بزرگوار، امامی و ثقه هستند. بعض اصحاب، معلوم نیست چه کسانی هستند. محمد بن عبدالله، مهمل است. یحیی بن المبارک، مهمل است. عبدالله بن جبله کنانی، واقفی است اما ثقه است. اسحاق بن عمّار صیرفی، پیرامون ایشان اختلاف نظر است اما اقوی این است که ایشان امامی و ثقه است. در نتیجه روایت مرسل و سند ضعیفی دارد.
مال ناصبیها و هر چیزی که مالک آن هستند حلال است مگر زن آنها ... اگر ناصبی بودند ما دستور میدهیم که آنها را بکشید؛ چون با قتل آنها ممکن است فتنه شود و آنها شما را بکشند درحالیکه ارزش شما بیشتر از آنها است؛ ارزش یک مرد شما از هزار و صد هزار نفر آنها بیشتر است لذا نمیگوییم بکشید. بهطور طبیعی اینها ارزشی ندارند.محقق بحرانی میفرماید: حکم نواصب از کفّار هم بدتر است؛ زیرا کفّار جانشان محفوظ است اما نواصب چون به اهلبیت توهین میکنند جانشان هم ارزشی ندارد؛ درنتیجه آبروی اینها هم محفوظ نیست.پاسخما هم با شما موافق هستیم زیرا بحث ما در ناصبی نیست؛ بلکه بحث پیرامون اهل سنتی است که محبّ اهلبیت باشد نه مبغض اهلبیت.اگر گفته شود که همه اهل تسنن، ناصبی هستند سخن باطلی است؛ هر اهل سنتی ناصبی نیست؛ زیرا برخی از آنان واقعاً محب و علاقهمند اهلبیت هستند لذا مشهور علما میگویند: ناصبیها غیر از اهل سنت هستند. اهل سنتی که هم جاهل قاصر و هم محب اهلبیت است، ما اجازه غیبت او را نمیدهیم؛ بنابراین اهل سنتی که جاهل مقصر و یا مبغض اهلبیت است غیبتش هم جایز است.یکی از دلایلی که محقق بحرانی چنین صحبتهایی میکند آن است که ایشان تقریباً اخباری مسلک است و به هر روایتی هرچند ضعیف السند، استدلال میکند. در اینجا هم سند یکی از روایات ضعیف بود.ادامه روایات حرمت غیبت مخالف
«محمد بن يعقوب، عن أبي علي الأشعري، عن محمد بن عبد الجبار، عن الحسين بن علي، عن أبي كهمس، عن سليمان بن خالد، عن أبي جعفر عليهالسلام قال: قال رسول الله صلىاللهعليهوآله: ... (والمسلم) من سلم المسلمون من يده ولسانه».[5]
بررسی سند روایت: محمد بن یعقوب کلینی، امامی و ثقه است. ابی علی اشعری (احمد بن ادریس قمی) امامی و ثقه است. محمد بن عبدالجبار قمی، امامی و ثقه است. حسین بن علی (حسن بن علی بن فضّال تیمی) فطحی بوده که در اواخر عمر، رجوع میکند، ایشان ثقه و بنابر قولی از اصحاب اجماع است. ابی کهمس (هیثم بن عبدالله) یا (هیثم بن عبید ابو کهمس) مهمل است. سلیمان بن خالد اقطع، امامی و ثقه است. روایت، سند متصل دارد اما با وجود ابی کهمس، ضعیف السند است.
مسلمان کسی است که همه مسلمانان از دست و زبانش محفوظ هستند؛ یعنی تهمت نمیزند، دروغ نمیگوید، غیبت نمیکند.
«علي بن إبراهيم، عن أبيه، ومحمد بن إسماعيل، عن الفضل بن شاذان، جميعا، عن حماد بن عيسى، عن ربعي، عن فضيل بن يسار قال: سمعت أبا عبد الله (عليه السلام) يقول: المسلم أخو المسلم، لا يظلمه ولا يخذله ولا يغتابه».[6]
بررسی سند روایت: علی بن ابراهیم قمی، امامی و ثقه است. ابیه (ابراهیم بن هاشم قمی) پیرامون ایشان اختلاف نظر است اما اقوی آن است که ایشان امامی و ثقه است. محمد بن اسماعیل بندوقی نیشابوری، ایشان هم اختلافی است اما ظاهراً امامی و ثقه است. فضل بن شاذان نیشابوری، امامی و ثقه است. حماد بن عیسی جهنی، امامی، ثقه و از اصحاب اجماع است. ربعی بن عبدالله بن جارود، امامی و ثقه است. فضیل بن یسار نهدی، امامی، ثقه و از اصحاب اجماع است. در نتیجه روایت سند متصل داشته و ظاهراً صحیح است.
این روایت از روایاتی است که با سند صحیح دلالت میکند: مسلمان حق ندارد مسلمانی را غیبت کند؛ ارتباطی هم با مؤمن ندار بلکه مسلمان بودن ملاک است.
«محمد بن الحسن في (المجالس والأخبار) بإسناده الآتي عن أبي ذر، عن النبي صلىاللهعليهوآلهوسلم في وصية له قال: يا أباذر ... قلت: يا رسول الله وما الغيبة؟ قال: ذكرك أخاك بما يكره».[7]
بررسی سند روایت: محمد بن حسن طوسی، امامی و ثقه است. ایشان در کتاب «مجالس» از جماعتی معتبر که روایت میکنند از محمد بن عبدالله ابومفضل شیبانی (ضعیف است) از رجاء بن یحیی عبرتائی (امامی است اما وثاقتش ثابت نشده است) از محمد بن حسن بن شمّون (واقفی بوده سپس غالی شده) از عبدالله بن عبدالرحمن اصم (ضعیف و اهل غلو است) از فضیل بن یسار نهدی (امامی، ثقه و اهل اجماع) از وهب بن عبدالله همدانی (محرّف است هر چند صحیح آن است که راوی، وهب بن عبدالله بن ابی داود هنابی است که او هم مهمل است) از ابی حرب بن ابیاسود دؤلی (مهمل است) از پدرش، ظالم بن ظالم ابوالاسود دؤلی (در نزد ما مدح شده اما وثاقتش ثابت نیست) از جندب بن جناده ابوذر غفاری (امامی و ثقه است). درنتیجه هرچند سند روایت متصل است اما ضعیف است.
اخاک در روایت یعنی چهکسی؟ بر اساس روایات صحیح السند سابق، مسلمان برادر مسلمان است. غیبت گفتن چیزی است که باعث کراهت و ناراحتی برادر مسلمان میشود.
«وفي (عقاب الأعمال) بإسناد تقدم في باب عيادة المريض عن رسول الله صلىاللهعليهوآله أنه قال في خطبة له: ومن اغتاب أخاه المسلم ...».[8]
بررسی سند روایت: محمد بن علی بن حسین بن بابویه (امامی و ثقه) در کتاب عقاب الاعمال از محمد بن موسی بن متوکل (امامی و ثقه) از محمد بن جعفر اسدی کوفی (امامی و ظاهراً ثقه) از موسی بن عمران نخعی (مهمل) از حسین بن زید نوفلی (اختلافی اما اقوی امامی و ثقه است) از حمّاد بن عمرو نصیبی (ضعیف) از ابی الحسن خراسانی (مهمل) از مسیرة بن عبد ربّه فارسی (مهمل) از ابی عایشه سعدی (مهمل) از یزید بن عمر بن عبدالعزیز مقرائی (مهمل) از عبدالعزیز (مهمل) از ابی سلمة بن عبدالرحمن بن عوف (مهمل) از ابیهریره دوسی (راوی اهل سنّت که شدیداً ضعیف است) و عبدالله بن عباس (امامی و ثقه) از رسولالله... . درنتیجه روایت سند متصل دارد اما ضعیف است.
«وفي (عيون الأخبار) وفي (معاني الأخبار) عن أحمد بن زياد بن جعفر الهمداني، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن علي بن معبد، عن الحسين بن خالد، عن الرضا، عن ابيه، عن الصادق عليهالسلام قال: ... إنما البيت اللحم البيت الذي تؤكل فيه لحوم الناس بالغيبة ...».[9]
بررسی سند روایت: احمد بن زیاد بن جعفر همدانی (امامی و ثقه) از علی بن ابراهیم قمی (امامی و ثقه) از پدرش ابراهیم بن هاشم قمی (اختلافی اما اقوی امامی و ثقه بودن است) از علی بن معبد (اختلافی اما امامی است که وثاقتش ثابت نشده است) از حسین بن خالد صیرفی (اختلافی اما اقوی امامی و ثقه بودن است). درنتیجه روایت، سند متصل داشته و حسنه است.
در این روایت از بیت لحم بدگویی میشود، عذاب در این مکان نازل میشود، چنینوچنان میشود، بیت لحم یعنی خانهای که مردم در آن غیبت میکنند. کلمه مسلمان هم ندارد بلکه فرمده است «الناس» یعنی مردم؛ خواه مؤمن باشد، کافر باشد یا هر دینی داشته باشد. معلوم میشود که ﴿أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ﴾[10] شامل همه انسانها میشود نه فقط مسلمانها.
«وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن بعض أصحابه، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال: من قال في مؤمن ما رأته عيناه ...».[11]
بررسی سند روایت: علی بن ابراهیم قمی (امامی و ثقه) از پدرش ابراهیم بن هاشم قمی (اختلافی اما اقوی امامی و ثقه بودن است) محمد بن ابی عمیر زیاد (امامی، ثقه و از اصحاب اجماع) از برخی از اصحابش از امام صادق ... . حق آن است که روایت سند متصل داشته و صحیح است.
بنابراین مشخص شد که در روایات، تعبیر به «مؤمن»، «مسلم» و «ناس» آمده است. برخی از روایات نیز تعبیر «رجل» دارند که شامل مسلمان، غیر مسلمان، مؤمن و غیر مؤمن میشوند.
«وعنهم، عن سهل بن زياد، عن عبد الرحمان بن أبي نجران، عن مثنى الحناط، عن الحرث بن المغيرة قال: قال أبو عبدالله عليهالسلام المسلم أخو المسلم هو عينه ومرآته ودليله، لا يخونه، ولا يخدعه ولا يظلمه ولا يكذبه ولا يغتابه».[12]
بررسی سند روایت: عنهم (عدة من اصحابنا؛ زمانی که مرحوم کلینی این جمله را در ابتدای سند روایت میفرماید و راوی بعدی سهل بن زیاد است، منظور از این عدّه، علی بن محمد بن علان کلینی (امامی و ثقه) محمد بن جعفر بن محمد بن عون اسدی (امامی و ثقه) محمد بن حسن طائی رازی (مهمل) و محمد بن عقیل کلینی (مهمل) هستند. اصحاب کلینی از سهل بن زیاد آدمی (اختلافی است و اقوی امامی و ثقه بودن اوست) از عبدالرحمن بن أبی نجران (امامی و ثقه) از مثنّی بن ولید حنّاط (امامی و ثقه) از حارث بن مغیره نصری (امامی و ثقه). درنتیجه روایت، سند متصل داشته و صحیح است.
این روایت از روایاتی است که هم سند آن و هم دلالت آن صحیح است. مسلمان برادر مسلمان و مانند چشم و آیینه او است؛ حق ندارد به او خیانت و ظلم کند و دروغ بگوید و غیبتش کند.در بحث کذب میآید که آیا میتوان به اهل سنت دروغ گفت؟ خیر نمیتوان «لا يخدعه».غیبت مصداقی از ظلم است اما ظلمی است که شارع هم ظلم و هم مصداق را بیان کرده؛ معلوم میشود ظلمی بیشازحد معمول است؛ ظلمی است که اسرار مردم فاش میشود آبروی مردم ریخته میشود.
در صورتی شارع ترخیص داده که مظلوم باشید؛ ﴿لاَّ يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ﴾.[13] اگر مظلوم شدید داد و بیداد میکنید، به دادگاه شکایت میبرید؛ در این صورت هم شرایط خودش را دارد.
اشکال: ممکن است گفته شود که مسلمان را حمل بر مؤمن میکنیم و مؤمن هم فقط شامل شیعه است نه اهل سنت.
پاسخ: چنین حملی خلاف ظاهر روایات است.
نظر نهایی: غیبت انسان بماهو انسان، حرام است؛ خواه مسلم باشد یا کافر، شیعه باشد یا سنی. فقط چند گروه استثناء میشوند: کافر محارب، ناصبی، مبغض اهلبیت، جاهل مقصّر و عالمانی که حق را میدانند اما انکار میکنند.