عنوان
بررسی گستره دخالت فقه در امور اجتماعی (فایل منبع موجود نیست)
نویسنده
استادراهنما
حسن مبینی
محل نشر
ساری
ناشر
تاریخ نشر
1400
مقطع تحصیلی
کارشناسی ارشد
زبان
فارسی
توضیح
در کشورهای اسلامی حال حاضر، روشنفکران دینی و عالمان آشنا با شرایط اجتماعی، سوالاتی درمورد فقه ایجاد شده است مانند « چرا گذر سالیان متمادی در سنت فقهی حوزه های علمیه ی ما، تأثیر بسزایی نداشته است؟ چرا همواره ما در تلاشیم با همان روابط، قواعد، نهادها و حتی سازمان های فقهی گذشته زندگانی کنیم؟ حتی سبک زندگی مطابق فقه گذشته را از شدت ایمان خویش و پیروی از سنت مقدس دین خود می دانیم. چرا تخصصی شدن فهم متون دینی و روایات را باور نداریم؟ چرا در اجتهاد و افتا، گرایش جدی به تجزی نداریم؟ » اما برای راه حل این مسائل، یا فعالیتی انجام نشده است و یا تلاش ها از انجسام لازم برخوردار نبوده اند. این تحقیق درصدد است از طریق بررسی در امور اجتماعی وفقه به « فقه اجتماعی » برسد که باور دارد، بسیاری از مسائل پیش گفته در آن جایی ندارند. به عبارت دیگر جواب و حل مسائل و پرسش ها در این است که فقهای دوران معاصر یا در فهم متون و گزاره های دینی به تعینات اجتماعی زمان صدور روایات و همچنین تعینات اجتماعی زمان فهم و تفسیر آنها کمتر توجه دارند و یا اگر هم به تعینات اجتماعی صدور متن و فهم متن توجه کرده اند، در نزدیک کردن تعینات اجتماعی زمان صدور به تعینات اجتماعی زمان فهم تلاش نکرده اند. به عبارت رساتر درصدد ارائه فقه اجتماعیو بررسی گستره ان در امور اجتماعی نبوده اند . بیان مسئله و تاثیر گستره فقه در امور اجتماعی این است، که چرا در آستانه ی قرن بیست و یکم، هنوز به علم فقه به عنوان علمی جامع می اندیشیم که می تواند حلال همه مسائل و مشکلات جامعه امروز باشد و می تواند تمام مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و را با همه ویژگی های پیچیده آنها، درست، عادلانه و عالمانه حل و فصل کند. آیا ایجاد جامعه ی اسلامی در گرو حفظ همه قواعد و روش های کهن فقهی است؟ چرا تمدن اسلامی در سده های نخستین، به قدری پیشرفت داشته بود که تا قرن ها دیگران تلاش می کردند در علم، تمدن و فرهنگ به فرهنگ و تمدن اسلامی برسند؟ فقیهان ما فقط خود را حافظان راستین میراث های فقهی می دانند و بزرگترین افتخار خود را اجرای روش فقهی سنتی، قواعد به جا مانده از گذشته و حفظ ساختارهای سنتی دینی تلقی می کنند. اگرچه حفظ میراث گذشته لازم است، ولی به نظر می رسد برای تحقق جامعه ی اسلامی در دوران جدید کافی نیست. و سرانجام این پرسش و مسئله که چه ارتباطی میان جامعه ( گروه ها، سازمان ها، ساخت اجتماعی و کنش ها ) و معرفت و نظام فقهی ( احکام، استنباطات، حوزه ها و سازمان های وابسته، قواعد و روش های فقیهانه ) وجود دارد؟ برور تحولات سیاسی- اجتماعی یک قرن گذشته ایران، به ویژه جنبش مشروطه، انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی، این پرسش ها را بسیار برجسته کرده است. آیا می توان با احکامی ساده ( فقه الاجتماع ) و محدود که متعلق به جامعه ای کم تنش، ساده و بومی بوده، یک جامعه معاصر پرجمعیت، پرتحرک، شهری، صنعتی و فراصنعتی را اداره کرد؟ آیا صرفاً با مباحث فقهی مزارعه، مساقات، مضاربه، جعاله، حواله، وقف و حبس، نذر، حمایت بستگان در دیه به جای بیمه و ...، می توان جامعه ای کاملاً اسلامی به وجود آورد؟ چرا در حالی که بسیاری از عاقلان و خردمندان جوامع بشری، علم ( نه در معنای تنگ پوزیتیویستی آن ) و تجزیه را امری گران یافته اند که نه فقط در مطالعات پدیده های طبیعت شرط تحقیقات، تصمیمات و انجام کارهای خطیر است، ما آنها را در امور دینی و استنباط احکام مسائل فقهی نادیده می گیریم؟ چرا این همه دستاوردهای به کارگیری روش های متنوع علوم مختلف از جمله روان شناسی، جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی را در باب اجتماعی شدن افراد جامعه به طور عام و متدینان به طور خاص، نادیده می گیریم و از نقش کارگزاران اجتماعی کردن از جمله خانواده، مدرسه، گروه همسالان، گروه های شغلی و حرفه ای، رسانه های جمعی، احزاب و ... غفلت می ورزیم و در باب امربه معروف و نهی از منکر، خود را ملزم به رعایت همان احکام فقهی سنتی می دانیم. چرا هنور می پسندیم که در مواجهه با فعل حرام، بدون توجه به چرایی، چگونگی و ...، با قدرت در مقابل کجروی و رفتار ناصواب بایستیم؛ چرا اِعمال زور و قدرت را از سر دلسوزی مهربانانه و نافذتر می دانیم؟ عدم توجه به شرایط اجتماعی، فرهنگی و سنت مفسران آیات و روایات که با شرایط اجتماعی، فرهنگی و سنت زمان صدور تفاوت اساسی دارد، باعث می شود که متن در فضای تعامل بین این دو دسته شرایط اجتماعی و فرهنگی و در قالب روش ها و ابزارهای نوین درک نشود. امروزه بحث شرایط اجتماعی و فرهنگی تحت عنوان تعینات اجتماعی و بحث روش ها و ابزارهای نوین تحت مباحث هرمنوتیک قرار می گیرد. هرمنوتیک روشی است برای فهم درست و پرهیز از سوء برداشت در هنگام فهمیدن و تفسیر کردن متن، بر اساس دیدگاه ماخر ( قربانعلی، 1388، ص98 ) فهم دستوری عبارت، جمله های متن، شیوه های زبانی و فرهنگی زمان صدور متن که صاحب متن در آن می زیسته و باعث تعیین تفکر او شده و نیز فهم ذهنیت و شناخت روحیات او می تواند به فهم و تفسیر متون به دقت طی شود، فقه می تواند با نوعی جهش اکتشافی متن را فهم و تفسیر کند. نظریه پردازان اجتماعی آن گاه که درباره مسئله تعینات اجتماعی ( علیزاده، کافی، 1383، ص65 ) معرفت سخن می گویند، از اصطلاحات مختلفی استفاده می کنند تا به بیان آن چه در سر دارند، بپردازند و تعابیری چون منشأ، تعین، علیت، وابستگی متقابل، سازگاری، هماهنگی و مانند آن را به کار می گیرند، تا رابطه میان شرایط اجتماعی- فرهنگی جامعه و اجزای آن و ساحت معنوی و فکر آن را نشان دهند. در واقع، با این عبارات و واژگان مختلف، چگونگی تحقق اجتماعی معرفت های بشری را تصویر کرده اند. برای آن که وجود تعین اجتماعی گزاره ها و روایات فقهی صادر شده از امام صادق ( علیه السلام ) و همچنین تأثیر تعین اجتماعی زمان تفسیر بر فهم این روایات آشکار گردد، باید ابعاد و مؤلفه های پنجگانه زیر تبیین و توضیح داده شود: الف ) عمق تعین؛ مؤلفه تعین، از طیفی حک
واژه های کلیدی: فقه، تعینات اجتماعی، جامعه اسلامی