عنوان
آثار تربیتی بلا، فلسفه بلا وبیماری در اسلام
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1399/03/08
اندازه
13MB
زبان
فارسی
یادداشت
آثار تربیتی بلا
بحث در جنبه آثار تربیتی بلاها ومصیبت ها و حوادث و پیش آمدهای روزگار است که اولاً: بلاها و حوادث ناگوار، درشکوفائی استعداد و طاقت و توان بشر تأثیر دارد و او را آماده می کند برای فراهم کردن وسائل دفاعی و ثانیاً: زنگ خطری است برای بیداری از خواب غفلت و خارج شدن از شهوات و دست کشیدن از طغیان، همانطور که قرآن می فرماید: ﴿إنّ الإنسان لیطغی، أن رآه استغنی﴾[1] ، هرآینه انسان چون خود را بی نیاز می بیند طغیان و سرکشی می کند». لذا قرآن علت نزول بعضی مصیبت ها وپیش آمدها را تذکر و بازگشت به خدا وتضرَع به درگاه خداوند متعال می داند ومی فرماید : ﴿و ما أرسلنا فی قریةٍ من نبیَ إلَا اخذنا اهلها بالبأساء و الضرَاء لعلَّهم یضَرَّعون﴾[2] ، ما هیچ پیامبری را به هیچ شهروآبادی نفرستادیم مگر آنکه اهل آن را به سختی وفقر وبیماری مبتلا کردیم تا به درگاه خدا تضرَع و زاری کنند». تضرّع از ضرع به معنی پستان است کسی که از حیوان شیر می دوشد با کشیدن دست به لوله پستان از بالا به پایین شیر را بسمت خود خارج میکند انسان دردمند واهل راز و نیاز هم رحمت الهی را به سوی خود جلب می نماید.
بلاها وحوادث سبب بیداریِ بشر
بلاها وحوادث ناگهانی سبب بیداری وتذکر انسان میگردند و به منزله این است که طبیب توی صورت مریض می زند که او را به هوش بیاورد و بیدار کند. حوادث و مصیبت ها شلاق بیداری وتوجَه هستند.
بنابراین تکامل اخلاقی و تربیتی درگرو سختیها و مصیبتها است که انسانِ بیدار آنها را وسیله خارج شدن از فرود و ترقَی به سوی مدارج کمالِ علمی قرار می دهد. اثر تربیتی دیگر برای بلاها وگرفتاریها بازگشت به خدا است چون عالم هستی ومخصوصاَ انسان برای هدفی بزرگ بنام تکامل خلق شده وگناهان و معصیت ها از بزرگترین اسباب بازدارنده ازهدفِ متعالی هستند و بلاها و مصیبت ها بهترین وسیله برای بیداری انسان عاصی و بازگشت به سوی خداست. همانطور که قرآن می فرماید: ﴿و لو أنّ اهل القُری آمنوا واتَقوا لفتحنا علیهم برکاتٍ من السَماء والأرض ولکن کذّبوا فأخذناهم بما کانوا یکسبون﴾[3] .
اثر تربیتی بلا وبیماری / شناخت نعمتهای خدا
یکی دیگر از آثار تربیتی بلاها و بیماریها وحوادث ناگوار، شناخت نعمتهای الهی وتقدیرو سپاس از آنها است، زیرا باقی بودن زندگی بطور یک نواخت موجب می شود قدر زندگی و لذَت حیات معلوم نشود انسان وقتی قدر سلامتی را می داند که به عیب و نقص وبیماری واقف شود و قول سعدی قدر عافیت به کسی داند که به مصیبتی گرفتارآید[4] ، وقتی انسان لذَت شیرینی را درک می کند که تلخی را بچشد و کام اورا تلخ کند واینها همه برای شکر گذاری نعمت های مادَی و معنوی خدا است.
مصیبت، مادرخوشبختی
یکی دیگر از آثار مصائب، پیدایش خوشبختی بعد از آن است به تعبیر شهید مطهری (ره) « مصائب مادر خوشبختی ها است» [5] می فرماید: بدی ها ما در خوبی ها و زاینده آنها هستند.
زشتی ها و بدیها و بدبختی ها مقدمَه وجود زیبائی ها و آفریننده و پدیدآورنده آنها می باشند، در شکم گرفتاری ها و مصیبت ها سعادت ها و نیک بختی ها نهفته است همچنان که گاهی هم در درون سعادت ها در بد بختی ها تحقَق می یابد و به تعبیر شهید مطهری : « این فرمول این جهان است[6] » هکل فیلسوف معروف آلمانی که در قرن نوزدهم می زیسته سخنی قابل توجه دارد. او می گوید: نزاع و شرَ، امورِمنفی ناشی از خیال نیستند بلکه امور واقعی هستند ودر نظر حکمت پله های خیر وتکامل می باشند. تنازع، قانون پیشترفت است صفات وسجایا در معرکه هرج و مرج و اغتشاش عالم تکمیل و تکوین می یابند، شخص فقط از راه رنج و مسئولیت و اضطرار به اوج علوَ می رسد، رنج هم امری معقول است و علامت حیات و محرِّک اصلاح می باشد. زندگی برای تکامل است تاریخ در ادواری درست شده است که تناقضات عالَمِ واقع، بوسیله پیشترفت و تکامل حلَ شده است[7] »
در هر حال قرآن کریم برای بیان تلازم سختی ها و آسایش ها می فرماید:« فانّ مع العسر یسرا، إنّ مع العُسر یُسرا» پس حتماً با سختی آسانی است و تکرار می کند که حتماً با سختی آسانی است. ﴿یولج اللیل فی النهار و یولج النهار فی اللیل﴾[8] ، خداوند متعال شب را در شکم روز و روز را در شکم شب قرار داد»
ضرب المثل معروفی است: که در نامیدی بسی امید است پایان شب سیه سفید است. گویا سفیدی ها ازسیاه ها وسیاهی ها از سفید ها زاده می شوند. ﴿لقد خلقنا الانسان فی کبد﴾[9] هرآینه، انسان را در آغوش رنج آفریدیم.
برنامه های تشریعی و تکوینی برای پرورش
خداوند برای تربیت و پرورش جان انسانها، دو برنامه تشریعی و تکوینی دارد ودر هر دو برنامه شداند و سختی هارا قرار داده – در برنامه تشریعی عبادات را واجب کرده و در برنامه تکوینی مصائب را در سراسر زندگی بشر قرار داده است، روزه، حجَ، جهاد، نماز و انفاق شدائدی است که با تکالیف ایجاد گردیده و صبر واستقامت در آنها باعث تکمیل نفوس و پرورش استعدادهای عالی انسانی است. البته این معنی با آیه:« ما جعل علیکم فی الدَین من حرج »منافات ندارد یعنی خداوند دردین حرج و سختی قرار نداده، معنایش این نیست که در دین تمرین و تکلیف وجود ندارد بلکه مقصود این است که در دین دستورهایی که مانع پیشترفت انسان باشد و مزاحم فعالیت صحیح او شود، وجود ندارد بلکه قوانین و دستورات دین طوری قرار داده شده که نه دست و پا گیر است ونه تنبل پرور.
در هر حال گرسنگی، ترس، تلفات مالی وجانی شدائد و سختی هایی است که در عالم تکوین پدید آمده و خواهی نخواهی انسان را در برمی گیرد. روی این حساب است که قرآن می فرماید: ﴿و لنبونّکم بشیئٍ من الخوف والجوع ونقص من الأموال والانفس والثمرات وبشَرالصابرین الَذین اذا أصابتهم مصیبةٌ قالوا إنا لله وإنا اِلیه راجعون﴾[10]
بلا برای اولیاء
بطور خاصَ وقتی خداوند نسبت به بنده ای از بندگانش لطف مخصوص دارد او را گرفتارسختی ها می کند و این جمله معروف است که: ألبلاء للولاء، حضرت امام باقرعلیه السلام هم می فرمایند: ان الله عزّوجل لَیتعاهد المؤمنن بالبلاء کما ینعاهد الرجلُ اهلَه بالهدیَه من الغیبة[11] - یعنی خدا از بنده مؤمنش تفقّد می کند و برای او بلاءها را اهداء می نماید همانطور که مرد در سفر برای خانواده اش هدیه می فرستد.
پیامبر اکرم (ص) به خانه یکی از مسلمانان دعوت شدند، وقتی وارد منزل او شدند مرغی را دیدند که در بالای دیوار تخم کرد پس تخم بر میخی قرار گرفت که به دیوار کوبیده بود و بند شد و نیفتاد، رسول اکرم(ص) در تعجّب شدند ازاین قضیَه پس آن مرد گفت: آیا از این تخم مرغ در شگفت شدی، به خدایی که تو را به حقَ مبعوث ساخت به من هرگز نقص وآسیبی نرسیده است. رسول اکرم (ص) تا این جمله را شنید از جا برخاست و در خانه آن مرد غذا میل نکرد و قال: «مَن لَم یُرزَأ فما لله فیه من حاجة » کسی که هرگز مصیبتی نبیند مورد لطف خدا نیست[12] [13] و نیزاز امام صادق (ع) روایت شده فرمودند: «انّ اشَّ النَاس بلاءً الأنبیاء ثمَ الَذین یلونهم ثمَ الأمثل فلا لأمثل[14] » براستی شدیدترین مردم دربلاء انبیاء هستند و بعد از آن کسانی که بعد از ایشان هستند از جهت فضیلت (مثل ائمه اطهار) وسپس همانند آنها – از اولیاء و اوصیاء، مؤمنان خالص. پس بلاء با یک دید لطفی است از جانب خداوند برای اولیاء و دوستانش. سختی ها مانند کیمیا هستند که ماهیَت اشیاء را عوض می کنند و جان و روان آدمی را تغییرمی دهند.
بزرگان فرموده اند: دو چیز اکسیر حیاتند: 1-عشق 2- بلاء . این دو چیز نبوغ ها را متجلّی می سازند و از اشیاء افسرده گوهر تابناک و درخشان بوجود می آورند.
انسانی که در دامان سختی ها و شدائد بزرگ می شود نیرومند و با اراده می گردد ولی ناز پرورده تنعّم نبرد راه به دوست، شاعر:
اندر طبیعت است که باید شود ذلیل هر ملتی که راحتی و عیش، خو کند
مولوی این حقیقت را که سختی ها کامل کننده انسان است در داستان زندان یوسف خوب بیان کرده میگوید:
آمد زآفاق یاری مهربان یوسف صدیق را شد میهمان
کآشنا بودند وقت کودکی بر وِسادهُ آشنائی متّکی
یاد دادش جوراخوان وحسد گفت آن زنجیر بود وما اسد
عار نبود شیر را از سلسله ما نداریم از قضای حق گله
شیررا برگردن ار زنجیربود بر همه زنجیر سازان میر بود
گفت چون بودی تودرزندان وچاه گفت همچون در محاق و کاستِ ماه
در محاقِ،اَرماه گردد دو تا نی درآخر بدر گردد بر سماء
گرچه دُردانه به هاون کوفتند نور چشم و دل شد و رفع گزند
گندمی را زیر خاک انداختند پس ز خاکش خوشه ها برخاستند
بار دیگرکوفتندش زآسیا قیمتش افزون ونان شد جانفرا
باز نان را زیردندان کوفتند گشت عقل وجان وفهم سودمند
بازآن جان چونکه محوعشق گشت یُعجِبُ الزَارع آمد بعد کشت
اشاره دارد به آیه 48 سوره فتح که می فرماید: حضرت محمد(ص) و مؤمنانِ همراه او، مَثَلِ آنها در انجیل مانند زراعتی است که جوانه خود را بیرون دهد و آن را قوی کند تامحکم شود و برساق خود بایستد بطوری که زارعان را به شگفت آورد، مؤمنان نیز چنین اند...»
رضایت به قضای الهی
یکی از وظایف ما در مقابل بلاها و مصیبت ها راضی بودن به قضای الهی است با توجه به فوائد ارزنده بلاها.
سعدی می گوید:
کوتاه دیدگان همه راحت، طلب کنند عارف، بلا، که راحت او در بلایِ او است
بگذار هرچه داری و بگذرکه هیچ نیست این پنج روزعمر که مرگ ازقفایِ اواست
هر آدمی که کُشته شمشیر عشق، شد گو غم مخور که ملک ابد خوبی های اوست
از دست دوست هرچه ستانی شکر بود سعدی رضای خود مطلب چون رضای اوست
در دعای مأثوراز امام صادق(ع) در ماه رجب می خوانیم: الَلهمَ انَی اسئلک صبر الشاکرین لک وعمل الخائفین منک[15] - خدایا از تو صبر شاکرین وعمل خدا ترسان، را درخواست دارم.
شاکران در مقابل مصیبت ها صبر و شکیبائی دارند واین آرزوی ما است . مرحوم ملَاهادی سبزواری در قسمت اخلاق آخر منظومه حکمت می فرماید:
و بهجة بما قضی الله رضا و ذو الرَضا بما قضی الله رضا
اعظم باب الله فی الرَضا وُعی و خازن الجنة رضواناً دُعی[16]
یعنی بهجت وسرور به قضا و قدر الهی، مقام رضا است وصاحب این مقام به قضای الهی خوشنود است بزرگترین باب رحمت الهی در مقام رضا نهفته است وخزینه دار بهشت نامش رضوان است.