عنوان
أدلّه منع تلقیح صناعی با منی بیگانه
اصطلاحنامه
تلقیح (Inoculation) | تلقیح مصنوعی (Artificial insemination) | تلقیح مصنوعی انسان -- قوانین و مقررات -- ایران (Artificial insemination, Human -- Law and legislation -- Iran) | تلقیح مصنوعی انسان (Artificial insemination, Human) | تلقیح مصنوعی انسان (فقه) -- ایران (Artificial insemination, Human (Islamic law) -- Iran) | تلقیح مصنوعی انسان (فقه) (Artificial insemination, Human (Islamic law))
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
ناشر
تاریخ نشر
1392/03/01
اندازه
15MB
زبان
فارسی
یادداشت
در مورد باروری زن به وسیله منی مرد بیگانه، به دلائل منع برآمده از روایات رسیدیم. اولین آن، روایت علی بن سالم بود:
« عن ابی عبد الله : قال: إن أشد الناس عذابا یوم القیامة رجل أقر نطفته فی رحم یحرم علیه»
بحث مفصلی در مورد علی بن سالم در سلسله سند روایت، جلسه گذشته مطرح شد.
اما إشکالی که در دلالت این روایت وجود دارد آن که شدت عذاب در مورد مردیست که نطفه خود را در رحم حرام، قرار دهد. وعده به شدت عذاب دراین روایت دو عنصر دارد:
یکم:نطفه را باید مرد در رحم زن قرار دهد.که مقتضای عود ضمیر«أقر» به رجل است.
دوم:مرد نطفه خود را در رحم زن قرار دهد.که مقتضای عود ضمیر«نطفته» به همان رجل است.
این دو عنصر را وقتی در کنار این نکته بگذاریم که در طول اعصار و قرون، اثری از تلقیح صناعی وجود نداشته است متوجه می شویم همان مردی که عمل زشت زنا را مرتکب می شود اگر نطفه خود را در رحم زن بریزد عذاب شدیدی فراتر از عذاب زنا در انتظار او خواهد بود. به همین جهتست که مرحوم صاحب وسائل، با استناد به این روایت گوید که بر زانی واجبست منی خود را از زن بیگانه، عزل کند. پس فهم ظاهر از این روایت آن است که رابطه جنسی با بیگانه از دو جهت ممنوعست یکی زنا و دیگری ریختن منی در زن بیگانه که این دومی در کنار زنا، عذاب زانی را دوچندان می کند.
اما در مسأله ما نحن فیه، مدار بر تلقیح مصنوعیست. مهم نیست که نطفه را همان مرد یا مرد دیگر یا زن یا دیگری در مهبل زن قرار دهد، نیز اهمیت ندارد که اگر مرد این کار را انجام دهد نطفه خودش را درون مهبل زن اجنبیه قرار دهد بلکه عمده آن است که منی مرد بیگانه ای درون مهبل زن اجنبیه ای به شیوه صناعی، وارد می شود.
بعض معاصرین در نوشتار خود، أدلّه ای برای شمول روایت نسبت به تلقیح با منی بیگانه به صورت ذیل، مطرح می کند: شدت عذاب در مورد اقرار نطفه در رحم محرم مترتّبست. پس اگر زانی، عزل کند این عذاب شدید منتفی می شود. بدین عبارت نفس قرار دادن نطفه در رحمی که بر صاحب نطفه حرامست خود معصیت کبیره مستقلی بشمار می رود. از این جهت تلقیح زن با منی بیگانه مشمول اطلاق فوق می شود. ضمناً این که در روایت، مدار شدت عذاب را بر نطفه قرار داده است و همه می دانیم نطفه، ماده ترکیب یافته اسپرم مرد و تخمک زن را گویند خود شاهد دیگریست که انعقاد نطفه از منی مرد و سائل زنی که بر یکدیگر حرامند عذاب شدیدی دارد با این تقریر از یک طرف اگر مردی بگونه ای منی خود را در رحم بیگانه رها کند که منجر به تولید فرزند نشود نهی ثانوی عذاب شدید، منتفی خواهد بود و از طرف دیگر اگر با منی مرد بیگانه ای،نطفه ای منعقد شود به قول ایشان به مناسبت حکم و موضوع،انعقاد نطفه در رحم زن اجنبیه به هر صورت و سببی که انجام شود حرامست و خصوصیّتی برای منی مرد زانی نیست بنابر این مثل فرع تلقیح صناعی مورد بحث نهی و حرمت، آن مورد را فرا می گیرد .
نکته دیگری که این بزرگوار بیان میدارد آن که بعید نیست از حدیث فوق، حرمت این عمل بر زن نیز ثابت می شود چه آن که یک پایه تولید نطفه امشاج، تخمک زن می باشد و حرمت قرار دادن نطفه مرد به معنای مرکب از منی مرد و تخمک زن عرفا با پذیرش رحم زن از ورود منی مرد بیگانه ملازمه داشته و حرمت تلقیح بر هر دوی زن و مرد، تعمیم دارد.«کلمات سدیدة ص82»
بیان أستاد اشرفی : اولا روایت صراحت دارد که مرد،نطفه اش را در رحم زن قرار دهد، این بدان معناست که بازیگر اصلی إستقرار نطفه، خود مرد زانیست و ثانیا بی تردید، مقصود از نطفه را باید منی مرد دانست. لذا برداشت نطفه امشاج از منی مرد و تخمک زن از نطفه منتسب به مرد، تحکمی بی دلیلست. و این که گفته است نقش زن در پرورش و تربیت نطفه موجب اشتراک در عذاب است،عجیب است زیرا مراحل پرورش و تکمیل نطفه به اختیار زن نیست بلکه فرضا اگر این عمل تلقیح صناعی در حال خواب یا بیهوشی زن انجام شود مراحل رشد و تربیت نطفه خود بخود در رحم زن حاصل می شود مگر این که بگویید چون زن می تواند نطفه را بوسیله دارو و یا غیر آن القاء کند پس در نگهداری نطفه و رشد آن دخیل و در نتیجه شریک در عذابست. اما این سخن نیز درست نیست چه آن که القای نطفه حرام هم بر زن اگر ممنوع نباش قطعاً واجب نیست.
باری روایت صراحت دارد که مرد اینکار را انجام دهد پس مواردی از تلقیح صناعی که زن بیگانه ای منی مرد بیگانه را درون
رحم خود قرار دهد مشمول روایت نمی شود.
در نهایت اگر بخواهیم برای این روایت، جایگاهی در منع تلقیح صناعی با منی بیگانه، قائل شویم این روایت را نمی توان دلیل مستقلی بر منع بشمار آورد بلکه نهایتا در کنار دیگر أدلّه منع، می تواند به عنوان قرینه ای بر منع مطرح شود.
دومین روایت دال بر منع تلقیح صناعی با منی بیگانه:در خصال از سلیمان بن داود چنین نقل شده است:
« قال سمعت غیر واحد من اصحابنا یروی عن ابی عبد الله انه قال: قال النبی لن يعمل ابن آدم عملًا أعظم عند اللّه عزّ و جلّ من رجل قتل نبيّاً أو هدم الكعبة التي جعلها اللّه قبلةً لعباده، أو أفرغ ماءه في امرأة حراماً»[1] شیخ صدوق این روایت را در فقیه به صورت مرسله نقل کرده است. [2]
ایراد سندی حدیث:در سند روایت، قاسم بن محمد اصفهانی قرار دارد معروف به «کاسولا» که توثیق نشده است. روایت فقیه نیز مرسله است و در مورد مرسلات فقیه بارها گفته ایم که برخی مثل مرحوم آیت الله بروجردی ره بین روی با قال در تعبیر شیخ صدوق تفاوت گذارده اند و تعبیر به قال را دال بر اعتقاد شیخ به درستی آن روایت گرفته اند. اما مرحوم أستاد خوئی ره هر دو تعبیر را خالی از دلالت بر صحت می دانستند.
ایراد دلالی حدیث: این روایت ظهور در زنا دارد چرا که کلمه حراما حال یا تمییز از أفرغ می باشد. پس معنا چنین می شود:یکی از گناهان کبیره آنگاه به وقوع میپیوندد که بر عمل افراغ مرد، عنوان حرام صادق باشد و تنها جایی که به صورت قطعی عمل افراغ منی مرد در زن، حرمت دارد زناست. به عبارت دیگر در روایت قبلی یعنی روایت علی بن سالمحرمت محرمه، صفت رحم زن بود و ریختن منی در این رحم زن بیگانه از زوجیت و ملک یمین، موجب شدت عذاب برای مرد گنهکار میشد.پس بدین ترتیب مورد ما نحن فیهیعنی تلقیح با منی بیگانه را شامل شده و دلالت بر حرمت آن داشت. اما در مرسله فقیه، حراما حال از افراغ بوده و به معنای آن است که اگر اصل عمل افراغ، حرام باشد مثل صورت زنا آنگاه گناهی عظیم و در عداد قتل نبی و هدم کعبه، به وقوع می پیوندد. لذا در مورد قرار دادن منی بیگانه در رحم زن اجنبیه، از آنجایی که در اصل حرمت یا حلیت این عمل تردیدست، نمی توان عنوان افراغ حرام را شامل گرفته و قائل به حرمت آن از این طریق شد، زیرا در مسأله مورد بحث، اصل حرمت مورد تردید بوده لکن در روایت قبل، حرمت افراغ امری مفروغ عنه بوده و بر موارد افراغ حرام قطعی، چنین لوازمی را مترتّب می داند.