عنوان
استماع غیبت،غیبت
اصطلاحنامه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1397/07/24
اندازه
12MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه جلسه گذشته: صحبت پیرامون استماع غیبت بود یکی از اقوال در این بحث، «حرمة الاستماع مطلقا» است. مراد از مطلقا آن است که چه رد کنیم و چه نکنیم، استماع حرام است. قول دیگر: درصورتیکه رد نکنیم، استماع حرام است اما اگر رد و دفاع کنیم، حرام نیست؛ محقق خویی این نظر را برگزیده است.[1]
برای رسیدن به قول صحیح، نیاز است که روایات را بررسی کنیم. یکی از روایاتی که در جلسه گذشته مطرح شد این روایت بود:
«وفي الاختصاص: قال: نظر أمير المؤمنين (عليه السلام) إلى رجل يغتاب رجلاً عند الحسن ابنه (عليه السلام)، فقال: يا بني، نزه سمعك عن مثل هذا، فإنّه نظر إلى أخبث ما في وعائه، فأفرغه في وعائك».[2]
بررسی سند: روایت مرفوعه بوده بنابراین ضعیفالسند است.
امیرالمؤمنین (ع) دیدند که شخصی نزد امام حسن (ع) غیبت میکند. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: ای فرزندم به حرفهای او گوش نده و گوش خود را از شنیدن حرفهای او منزّه کن. بدترین چیزهایی که در گوشه ذهن و ظرف خود دارد برای تو بیان و در ظرف تو قرار میدهد.
این روایتی است که آیتالله مکارم[3] و آیتالله سبحانی[4] به آن استناد کردهاند.
اشکال
مرحوم امام میفرمایند: نمیشود به این روایت استدلال کرد؛ زیرا مگر ممکن است که حضرت مجتبی (ع) نشسته و به غیبت گوش دهد و بعد امیرالمؤمنین (ع) او را نهی کند؟ چنین تصویری صحیح نیست و با اصول مذهب ما سازگار نیست زیرا امام حسن مجتبی (ع) معصوم است. اگر استماع حرام بوده چگونه امام حسن (ع) به آن گوش داده؟ و اگر حلال بوده، چرا امیرالمؤمنین (ع) نهی کرده است.[5]
به نظر ما این اشکال مرحوم امام صحیح است. مشکل سندی روایت جای خود دارد، از حیث دلالت هم روایت مشکل دارد.
نکته: روایاتی که ما در بحث استدلال بر حرمت استماع خواندیم، ضعیفالسند هستند اما حرمت استماع اجماعی بوده و قدمای اصحاب به این روایات عمل کرده و فتوا دادهاند که استماع حرام است؛ بنابراین ضعف سند جبران میشود. بر مبنای برخی از علما ضعف سند بهوسیله عمل قدما، جبران میشود. علاوه بر اینکه تعداد این روایات زیاد است.
اگر جبران ضعف سند را بپذیریم، آیا به محتوای هر روایت، جداگانه میتوان استناد کرد و تمام قیدها را در نظر گرفت یا فقط میتوان به جامع و قدر متیقّن آنها استناد کرد؟ همه روایات دال بر حرمت استماع است اما برخی قیدهایی دارند، مثلاً برخی میگوید که باید رد کرد.
به نظر ما عمل اصحاب، جبران ضعف سند میکند اما قدر متیقّن، پذیرفته است و خصوصیاتی که در برخی روایات هست و در برخی نیست را نمیتوان اثبات کرد. قدر متیقّن این روایات «حرمة استماع الغیبة» است؛ حرمت استماع غیبت اجمالاً ثابت است اما حدود، شرایط و خصوصیاتی که در برخی روایات هست و در برخی نیست، اثبات نمیشود.
روایت دیگر: «ولما رجم رسول الله (صلّى الله عليه وآله)، الرجل في الزنا، قال رجل لصاحبه: هذا قعص كما يقعص الكلب، فمرّ النبي (صلّى الله عليه وآله)، معهما بجيفة، فقال (صلّى الله عليه وآله): إنهشا منها؛ قالا: يا رسول الله، ننهش جيفة! قال: ما أصبتما من أخيكما أنتن من هذه».
ورواه الشيخ أبو الفتوح في تفسيره: عن ابن عمّ أبي هريرة بأبسط من هذا، وذكر أنّ المرجوم هو ماعز الذي جاء إليه (صلّى الله عليه وآله) وقال: زنيت يا رسول الله فطهرني، وذكر في آخره: أنه (صلّى الله عليه وآله) قال لهما: وقد أكلتم لحم ماعز وهو أنتن من هذه، أما علمتما أنّه يسبح في أنهار الجنّة».[6]
بررسی سند: روایت مرفوعه بوده بنابراین ضعیفالسند است.
کسی نزد رسولالله (ص) آمد و عرضه داشت: یا رسولالله من زنا کردهام مرا پاک کن. پس از چند بار اقرار، مسئله زنا ثابت شد و پیامبر (ص) دستور به رجم و سنگسار دادند؛ پس از اتمام سنگسار، پیامبر (ص) صدای دو نفر را میشنود که میگویند این شخص مانند سگ، گشته شد. پیامبر (ص) در راه برگشت، به مردار و جیفهای رسیدند و به آن دو نفر فرمود: شما از این جیفه خوردید. گفتند: ما از این جیفه خوردیم؟! حضرت (ص) فرمودند: شما گوشت برادر مؤمنتان را خوردید، بدتر از خوردن این جیفه آن چیزی است که درباره برادر مؤمنتان گفتید، هماکنون او در کنار انهار بهشت در حال تسبیح خداوند است.ابوالفتوح رازی در تفسیر خود، روایت را اینگونه بیان کرده است: کسی که رجم شد نامش «ماعز» بوده است که خدمت پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: یا رسولالله من زنا کردهام مرا پاک کن. آخر روایت میگوید که پیامبر (ص) به آن دو نفر فرمود: شما گوشت ماعز را خوردید درحالیکه بدتر از خوردن گوشت این جیفه است، آیا میدانید که او در کنار نهرهای بهشت در حال تسبیح خداوند است.از این روایت استفاده میشود که اهانت به مؤمن حرام است. جریان، چیز مخفی نبوده تا کشف ستر شود اما اهانت صدق میکند و اگر خودش بود و این سخن را میشنید ناراحت میشد. اگر استماع اهانت حرام باشد بهطریقاولی استماع غیبت، حرام است زیرا غیبت هم کشف ستر و هم «مایکره» است.
روایت دیگر: «القطب الراوندي في لبّ اللباب: عن النبيّ (صلّى الله عليه وآله)، أنّه قال: من سمع الغيبة ولم يغير كان كمن اغتاب، ومن ردّ عن عرض أخيه المؤمن، كان له سبعون ألف حجاب من النار».[7]
بررسی سند: روایت مرفوعه بوده بنابراین ضعیفالسند است.
کسی که غیبت را گوش دهد و ناراحت نشده و تغییر نکند، مانند کسی است که غیبت کرده اما اگر رد کند و از آبروی برادر مؤمنش دفاع کند هفتاد هزار حجاب آتش پیدا میکند و از آتش دور میشود.
دلیل سوم: اجماع و عدم خلاف
برای حرمت استماع، به آیات و روایات، استناد کردیم؛ دلیل سوم حرمت استماع غیبت، اجماع و عدم خلاف است.اجماع و عدم خلاف، دلیل لبّی است؛ یعنی لفظ نیست بلکه علما بر حکمی، فتوا دادهاند؛ بنابراین باید به قدر متیقّن اکتفا و استدلال نمود. قدر متیقّن آن است که استماع غیبت فیالجمله حرام است اما اینکه آیا قیودی دارد یا خیر، از اجماع دانسته نمیشود.
دلیل چهارم: دلیل عقلی
مرحوم امام خمینی میفرماید: «ما نرى من اهتمام الشارع الأقدس بشأن المؤمن و عرضه أكيدا، أنّ هتكه و كشف سرّه مبغوض ذاتا، و أنّ النهي عن الغيبة و إذاعة السرّ لمبغوضيّته الذاتيّة لا لصدوره من مكلّف، فإذا كان كذلك كان الاستماع إليها محرّما، إذا لزم منه إذاعة سرّه و كشف ستره لدى المستمع، فإنّ كشف السرّ كما يتقوّم بالذكر و نحوه يتقوّم بالاستماع و نحوه».[8]
حرمت استماع غیبت مربوط به مبغوضیت ذاتی است نه مربوط به مکلف؛ زیرا آبروی افراد در اسلام خیلی ارزشمند است لذا کشف سرّ، حرام است چون آبروی افراد را از بین میبرد. استماع باعث کشف سر میشود و با گوش دادن، گناه در جامعه پخش میشود.
دلیل پنجم: اعانه بر اثم
استماع غیبت اعانه بر اثم است؛ یکی از محرمات، اعانه بر اسم است. گوش دادن به متکلم غیبت یاریکردن او بر گناه است؛ اگر شنونده گوش ندهد و مجلس را ترک کند، متکلم نمیتواند غیبت کند. ممکن است تعاون بر اثم هم صدق کند.نکتهآیا بین حرمت استماع و حرمت غیبت، تلازمی وجود دارد؟ به این صورت که گفته شود: زمانی که غیبت حرام است، استماع هم حرام است و حرمت استماع دلیل نمیخواهد.
محقق خویی میفرماید: این تلازم پذیرفته نیست؛ نمیتوان گفت: هر چیزی که گفتنش حرام است، شنیدنش نیز حرام است. کسی که دروغ میگوید دشمن خدا است و عمل حرامی را مرتکب شده اما شنونده، عمل حرامی مرتکب نمیشود.[9]