عنوان
المحرمات فی الشریعه، لهو و غناء، حرمت استعمال آلات لهوی
اصطلاحنامه
آلات لهو | سبکسری (Frivolity) | لهو و لعب | محرمات (Forbiddens)
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1395/07/28
اندازه
18MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه مباحث گذشته:
بحث راجع به حرمت لهو وغناء بود.
راجع به حرمت لهو: تارۀ از حرمت مطلق لهو بحث می شود، و تارۀ از حرمت لهوهای خاص مثل استعمال آلات لهوی بحث می شود.
عبارت شیخ ره در مکاسب
مرحوم شیخ در مکاسب فرموده است: مشهور مطلق لهو را حرام می دانند و صحیح هم مطابق مستفاد از روایات همین است: اللهو حرام على ما يظهر من المبسوط و السرائر و المعتبر و القواعد و الذكرى و الجعفري و غيرها حيث عللوا لزوم الإتمام في سفر الصيد بكونه محرما من حيث اللهو. قال في المبسوط السفر على أربعة أقسام و ذكر الواجب و الندب و المباح ثم قال الرابع سفر المعصية و عد من أمثلتها من طلب الصيد للهو
این عبارت مبسوط شاید بیش از این دلالت نکند که طلب صید به غرض لهو حرام است نه اینکه مطلق لهو حرام باشد. و آقای خویی که مطلق لهو را حرام نمی داند ملتزم شده است که سفر صید برای لهو حرام است چون روایت داریم سفر صید مسیری است که باطل است و باطل در عرف متشرعه یعنی حرام. لذا از این عبارت مبسوط نمی توان حرمت مطلق لهو را استفاده کرد اما از کلمات علمای دیگر می توان حرمت مطلق لهو را استفاده کرد مثل محقق حلی در معتبر و علامه در کتبش که فرموده اند: اللهو حرام فالسفر له معصیه (و قال في المعتبر قال علماؤنا اللاهي بسفره كالمتنزه بصيده بطرا لا يترخص لنا أن اللهو حرام فالسفر له معصية انتهى و قال في القواعد الخامس من شروط القصر إباحة السفر فلا يرخص العاصي بسفره كتابع الجائر و المتصيد لهوا)
ما ابتدا حرمت استعمال آلات لهوی را بررسی می کنیم و ادله حرمت مطلق لهو را بعداً بررسی خواهیم کرد که دلالت آن تمام نیست.
بررسی روایاتِ مربوط به استعمال آلات لهوی
روایات مربوط به استعمال آلات لهو زیاد است (و در ضمن آن روایاتی مطرح می شود که مربوط به حرمت مطلق لهو می شود که آن ها را هم بررسی می کنیم):
روایت اول: روایت فضل بن شاذان
في عيون الأخبار بأسانيده عن الفضل بن شاذان عن الرّضا (ع) في كتابه إلى المأمون قال: الايمان هو أداء الامانة و اجتناب جميع الكبائر الشرک... و الاشتغال بالملاهي.
بررسی سند
سند این روایت به نظر ما تمام است. ما سند صدوق به کتب فضل بن شاذان را بررسی کردیم که مشتمل بر ابن عبدوس و ابن قتیبه است و هر دو قابل توثیق اند. و اینکه آقای سیستانی معتقد است: «فضل بن شاذان در زمان امام رضا علیه السلام اصلاً با امام ملاقات نکرده است لذا نمی توان گفت که فضل از امام مطلبی شنیده است و آن را نقل می کند؛ لذا کتاب علل کتاب تألیف است» این سخن شاهد تاریخی ندارد و خود فضل بن شاذان می گوید که من این ها را از امام رضا علیه السلام مرّۀً بعد مرّۀٍ شنیده ام. حال اشکال آقای سیستانی توسعه دارد و در همه ی نقل های فضل بن شاذان جاری است، ولی اگر أصل اشکال هم درست باشد امّا در اینجا نمی آید؛ چون چه بسا فضل کتاب امام به مأموم را دیده و نقل می کند. و لازم نیست امام رضا علیه السلام را دیده باشد.
ما سند را ولو به لحاظ تکرر اسناد تصحیح کرده ایم.
بررسی دلالت
ملهی یا اسم مصدر است که در این صورت معنای (الاشتغال بالملاهی)، اشتغال به لهو می شود و نتیجه اش حرمت مطلق لهو است و یا اسم آلت است به معنای ما یلهی به یعنی آلات لهوی، که نتیجه اش تنها حرمت استعمال آلات لهو خواهد بود.
به نظر ما ملاهی ظهور در مصدر میمی ندارد و ممکن است به معنای آلات لهو باشد. لذا دلالت این روایت را بر حرمت مطلق لهو نمی پذیریم.
و اینکه مرحوم شیخ فرموده اند:
ملاهی جمع ملهی که مصدر است، می باشد نه جمع ملهاۀ که اسم آلت است و شاهد این سخن، روایت أعمش است: وَ الْمَلَاهِي الَّتِي تَصُدُّ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَكْرُوهَةٌ كَالْغِنَاءِ وَ ضَرْبِ الْأَوْتَارِ ؛ که در آن به غناء مثال می زند و این مثال برای لهو است نه برای آلات لهوی.
در اینجا صحیح نیست زیرا؛
این قرینه در روایت أعمش آمده نه در این روایت. و روایت أعمش هم قرینه بر روایت عیون نمی شود؛ خصوصاً این که اسم آلت بودن منحصر به وزن مِلهاۀ نیست و خود مِلهی هم می تواند اسم آلت باشد مثل مِقود که اسم آلت است و به معنای (ما یوقد به) می باشد. اشکال دوم به دلالت روایت عیون بر حرمت مطلق لهو
گفته می شود: فقهیّاً قابل التزام نیست که بگوییم مطلق لهو حرام باشد؛ خیلی از کارهای ما لهو است، لهو کاری است که موجب سرگرمی است مثلاً آقای خویی مثال زده به اینکه، تسبیح خود را بچرخاند. و قدر متیقّن از این روایت اشتغال به آلات لهو است و دلالت بر اینکه حرام است و کبیره است تمام است.
روایت دوم: روایت أعمش
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فِي حَدِيثِ شَرَائِعِ الدِّينِ قَالَ: وَ الْكَبَائِرُ مُحَرَّمَةٌ وَ هِيَ الشِّرْكُ بِاللَّهِ ...وَ الْمَلَاهِي الَّتِي تَصُدُّ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَكْرُوهَةٌ كَالْغِنَاءِ وَ ضَرْبِ الْأَوْتَارِ وَ الْإِصْرَارُ عَلَى صَغَائِرِ الذُّنُوبِ
سند روایت ضعیف است زیرا اسناد صدوق مشتمل بر مجاهیل است.
أمّا از جهت دلالت؛
اولاً (مکروهۀ) ظهور در حرمت دارد زیرا ملاهی را در ضمن کبائر ذکر می کند و بعید است أمر جایزی را در کنار کبائر ذکر کنند.
ثانیاً ما قبول داریم که به قرینه مثالِ به غناء، مراد از ملاهی لهو است نه آلات لهو؛ ولکن با این حال دلالت بر حرمت مطلق لهو ندارد زیرا در روایت ملاهی را مقیّد کرده به اینکه صدّ عن ذکر الله کند و تنها در این صورت حرام است. و اینکه چه لهوی صدّ عن ذکر الله می کند و چه لهوی صدّ عن ذکر الله نمی کند را خود امام باید تعیین کند؛
مثلاً رقص لهو است اما آیا قید صد عن ذکر الله را هم دارد؟ معلوم نیست. یا مثلاً کف زدن که آقای گلپایگانی می فرمود حتی اگر برای تشویق کسی هم باشد، اشکال دارد. حال بعید نیست بگوییم تشویق سخنران لغو نیست و مراسمی برای تشویق است.اما دست زدن در مجالس عروسی و شادی لهو است، اما آیا لهوی است که صد عن ذکر الله می کند؟ یا مثلاً انسان وقتی به سفر تفریحی می رود غصه هایش بر طرف می کند به این خاطر که لهو است و انسان را از فکر کردن باز می دارد حال آیا این هم یصد عن ذکر الله است. می شود هر چیزی که منشأ فکر نکردن شود بگوییم حرام است. ملاهی که خدا را از یاد انسان می برد منظور لهوی است که گناه است یا انسان را به گناه می کشاند که مصداقش را امام باید تعیین کند.
نتیجه: این روایت با غمض عین از ضعف سند، دلالت بر حرمت غناء و تار زدن می کند و تار زدن هم موضوعیت ندارد و به معنای ضرب آلات لهو است.
روایت سوم
...وَ رَأَيْتَ الْمَلَاهِيَ قَدْ ظَهَرَتْ يُمَرُّ بِهَا لَا يَمْنَعُهَا أَحَدٌ أَحَداً وَ لَا يَجْتَرِئُ أَحَدٌ عَلَى مَنْعِهَا که یکی از نشانه های ظهور است به این عنوان که فساد آشکار می شود و روایت به صدد بیان محرمات است لذا دالّ بر حرمت می باشد. امّا معلوم نیست مراد از ملاهی لهو باشد شاید مراد، آلات لهو باشد. لذا تنها بر حرمت استعمال آلات لهوی دلالت می کند. و سند این روایت هم صحیح است.
روایت چهارم
اسحاق بن جریر: قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ شَيْطَاناً يُقَالُ لَهُ الْقَفَنْدَرُ- إِذَا ضُرِبَ فِي مَنْزِلِ الرَّجُلِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالْبَرْبَطِ- «9» وَ دَخَلَ عَلَيْهِ الرِّجَالُ- وَضَعَ ذَلِكَ الشَّيْطَانُ كُلَّ عُضْوٍ مِنْهُ عَلَى مِثْلِهِ- مِنْ صَاحِبِ الْبَيْتِ ثُمَّ نَفَخَ فِيهِ نَفْخَةً- فَلَا يَغَارُ بَعْدَهَا حَتَّى تُؤْتَى نِسَاؤُهُ فَلَا يَغَارُ. بربط یعنی عود(که یکی از آلات لهو است)
سند ضعیف است چون مشتمل بر اسحاق بن جریر است که وثاقتش برای ما روشن نیست.
امّا دلالت روایت:
در مبانی منهاج الصالحین فرموده این روایت دلالت بر حرمت نمی کند و تنها اثر وضعی را بیان می کند که استعمال آلات لهو انسان را بی غیرت می کند، ولی انصاف این است که این سبک روایات، ظهورش قابل توجه است.
نکته: محتمل نیست قید (و دخل علیه الرجال) در حرمت، موضوعیت داشته باشد: زیرا در روایت منزل الرجل آمده است و آمدن مردان به پیش مردان اشکالی ندارد. و اینکه دخل علیه الرجال را بگوییم به این معنا است که گروهی این کار را می کنند باز این قید موضوعیت ندارد چون گروهی بودن و انفرادی بودن موضوعیت و دخالت در حرمت ندارد.
روایت پنجم: کلیب الصیداوی
عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْخَزَّازِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ كُلَيْبٍ الصَّيْدَاوِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ ضَرْبُ الْعِيدَانِ يُنْبِتُ النِّفَاقَ فِي الْقَلْبِ كَمَا يُنْبِتُ الْمَاءُ الْخُضْرَةَ. عود زدن موجب نفاق می شود
سند ضعیف است زیرا مشتمل بر علی بن معبد و حسن بن علی الجزّار است که توثیق ندارند. و لابد این اشکال هم طبق مطالب مبانی منهاج، اینجا مطرح می شود که أثر وضعی را بیان کرده است و معلوم نیست هر چه موجب نفاق شود حرام باشد.
این روایت در خصوص استعمال آلات لهو است و شامل مطلق لهو نیست.
روایت ششم: موسی بن حبیب
عَنْ مُوسَى بْنِ حَبِيبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: لَا يُقَدِّسُ اللَّهُ أُمَّةً فِيهَا بَرْبَطٌ يُقَعْقِعُ وَ تَائِهٌ تُفَجِّعُ.
سند ضعیف است و دلالت هم تمام نیست زیرا عدم تقدیس خدا دلالت بر حرمت نمی کند.
روایت هفتم
عَنْهُ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَمَّا مَاتَ آدَمُ ع وَ شَمِتَ بِهِ إِبْلِيسُ وَ قَابِيلُ فَاجْتَمَعَا فِي الْأَرْضِ فَجَعَلَ إِبْلِيسُ وَ قَابِيلُ الْمَعَازِفَ وَ الْمَلَاهِيَ شَمَاتَةً بِآدَمَ ع فَكُلُّ مَا كَانَ فِي الْأَرْضِ مِنْ هَذَا الضَّرْبِ الَّذِي يَتَلَذَّذُ بِهِ النَّاسُ فَإِنَّمَا هُوَ مِنْ ذَاكَ.
سند ضعیف است زیرا عبدالله بن قاسم توثیقش ثابت نیست.
دلالت بر حرمت هم ندارد: زیرا منشأ پیدایش آلات لهو شیطان بوده است، اما هر چیزی که از شیطان است معلوم نیست حرام باشد؛ مثلاً وسوسه از شیطان است، یا بعضی کارهای مکروه از ترغیب شیطان است، یا مثلاً کار لغو از شیطان است؛ آیا به این معنا است که این ها حرام است؟
روایت هشتم
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْهَاكُمْ عَنِ الزَّفَنِ وَ الْمِزْمَارِ وَ عَنِ الْكُوبَاتِ وَ الْكَبَرَاتِ. زفن در لغت به معنای رقص است. و کوبات طبل کوچک و کبرات طبل بزرگ.
معنای روایت چنین است: شما را از رقض و نی زدن و طبل زدن چه طبل بزرگ و چه کوچک، نهی می کنم.
بررسی سند
در سند نوفلی است و به نظر ما ثقه است زیرا؛
اولاً: شیخ طوسی در کتاب عده می گوید: اصحاب به روایات سکونی عمل کرده اند. و عمده روایات سکونی هم از طریق نوفلی است، لذا این جمله شاهد بر عمل به روایات نوفلی است.
ثانیاً: ابراهیم بن هاشم از نوفلی زیاد نقل می کند و ابراهیم بن هاشم از أجلاء است و اول کسی است که حدیث را در قم نشر داد؛ و اگر نوفلی متّهم به ضعف می بود ابراهیم بن هاشم هم متّهم به ضعف می شد که از افراد ضعیف روایت نقل می کند.
سند بحث مفصلی دارد و ما قصد بحث سندی تامّ نداریم. کسانی مثل آقای سیستانی و آقای صدر، نوفلی را تضعیف می کنند ولی به نظر ما ،کما هو المشهور و علیه شیخنا الاستاذ، نوفلی ثقه است و آقای خویی هم از این جهت که در تفسیر قمی آمده است نوفلی را توثیق می کند.
بررسی دلالت
ما گفتیم حدیث مناهی النبی ظهور در حرمت ندارد زیرا بین نهی های کراهتی و تحریمی جمع کرده است. اما این روایت چنین نیست و امام صادق تنها یکی از نهی های پیغمبر را بیان کرده است، لذا ظهور در حرمت پیدا می کند.
بقیه روایات را جلسه دیگر بررسی می کنیم.
اشاره به این مطلب که:
مشهور فقهاء از جمله آقای گلپایگانی در کتاب الشهادات تصریح کرده اند که استعمال آلات لهو اگرچه به کیفیت غیر لهوی حتّی در عزای امام حسین حرام است. رقص طبق این روایت حرام است و برخی گفته اند حتّی رقص زن برای شوهر حرام است مثل غناء که حتّی غنای زن برای شوهر حرام است.
تأمل شودکه: کسانی که می گویند نواختن آلات لهوی به کیفیت لهوی حرام است لهو را به چه معنا می گیرند و چه معنایی دارد؟ شیخ ره فرموده لهو آن است که مناسب قوای شهویه است. این را باید بررسی کرد و تفاوت بین لهو و لغو را پیدا کرد.