عنوان
باروری مصنوعی در صورت میل مرد و مخالفت زن
اصطلاحنامه
تلقیح (Inoculation) | تلقیح مصنوعی (Artificial insemination) | تلقیح مصنوعی انسان -- قوانین و مقررات -- ایران (Artificial insemination, Human -- Law and legislation -- Iran) | تلقیح مصنوعی انسان (Artificial insemination, Human) | تلقیح مصنوعی انسان (فقه) -- ایران (Artificial insemination, Human (Islamic law) -- Iran) | تلقیح مصنوعی انسان (فقه) (Artificial insemination, Human (Islamic law))
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
ناشر
تاریخ نشر
1392/02/17
اندازه
16MB
زبان
فارسی
یادداشت
در جلسه گذشته اشاره شد که یکی از حقوق مسلم مردان حق استمتاعات جنسی از همسر خود می باشد.
این حق هرگونه امر متعارفی را که در روابط جنسی بین زن و مرد دخالت داشته باشد در بر می گیرد اعم از حق ملامسه و معاشقه و مقاربت تا حق انزال و ریختن مایع درون رحم زن. همچنین گفته شد که به دلیل پیش گفته زن حق عزل ندارد و مجاز نیست که در پایان رابطه جنسی و قبل از انزال از مرد دوری کند یا کاری کند که مرد، نتواند مایع خود را درون مهبل زن بریزد.برخی فقها بر اساس روایتی از امیر المؤمنین قائل شدند که اگر زن مسبّب عزل منی مرد باشد بایستی دیه هم بپردازد.
سؤال آن است که آيا مرد علاوه بر موارد فوق حقی به نام إستیلاد از زوجه خود را دارد یا خیر؟ ظاهراً حق إستیلاد در مورد متعه قطعاً منتفی می باشد و در مورد امه از جهت ملکیّت مطلقی که مولا نسبت به او دارد هر امری از جمله إستیلاد کنیز، در دایره قدرت مولا می باشد. اما در مورد حق إستیلاد مرد نسبت به زوجه دائمیه حره، اختلافست؟در مورد این حق در مورد زوجه دائمی،
سه قول متصورست:
قول اول:حقی به نام إستیلاد زوج بر زوجه وجود ندارد و فرزند آوری فقط منوط به توافق طرفین می باشد.شاید بتوان قاعده تسلیط را«الناس مسلطون علی أموالهم» با اضافه قید «انفسهم» به عنوان مستند این قول در نظر گرفت و گفت زن بر نفس خود مسلطست و غیر از تمکین جنسی وظیفه خاصی به نام إستیلاد نسبت به شوهر خود ندارد.
قول دوم: حق إستیلاد در صورتی برای مرد ثابت است که مقاربت و باروری از راههای متعارف باشد.از همین منظر عده ای ممکن است قائل شوند که زن حق ندارد از قرصهای ضد بارداری استفاده کند و با اینکار مرد را از حق إستیلاد و پدر شدن، محروم کند.
قول سوم: حق إستیلاد به صورت مطلق برای مرد ثابت است خواه آن که مرد بخواهد این حق را به شیوه متعارف برای خود استیفا کند یا آن که إبتدا منی خود را پس از مقاربت، در لوله آزمایشگاهی قرار دهد و سپس خود مرد راسا آن را درون رحم یا گردن رحم زن به شیوه صناعی قرار داده و زن را بارور کند.
اگرچه این قول سوم، دلیل محکمی ندارد ولی به عده ای از وجوه برای إثبات حق إستیلاد برای زوج به صورت مطلقیعنی علیرغم میل زن و بارداری به شیوه های غیر متعارف تمسّک کرده اند:
وجه اول: آيه شریفه سوره نساء:
﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أموالهِمْ﴾ [1]
تمسّک به این آیه در راستای مقصود مقدماتی دارد:
مقدمه اول: مقصود از رجال در این آیه ازواج و مقصود از نساء زوجات می باشند. شاهد ادامه آیه است:
﴿الصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ﴾ [2] که صفات نیک زنان را در رابطه با زندگی زناشوئی بر می شمارد.
مقدمه دوم: مقصود از قوامیت شوهر بر همسر خود یعنی آن که مرد مدبر اصلی امور زندگی بوده و زن در کنار او و کمک کار او می باشد پس ریاست اصلی امورات زندگیاعم از درون یا بیرون خانه برعهده مرد می باشد و زن بایستی به این ریاست تمکین کرده و در همه امور، از مرد خویش اطاعت کند.
نتیجه:یکی از اموراتی که زن موظف به اطاعت از مرد می باشد موضوع إستیلاد از منی مرد به صورت مصنوعیست که زن باید به این تقاضا و امر همسر خویش تن داده و از این کار ممانعت نکند.
این برداشت که آیه را ناظر به زندگی بین زن و مرد در خانواده می داند و همچنین دایره عامی از حقوق را برای مرد به تصویر میکشد ریشه در کلمات برخی مفسرین دارد و به برخی از روایات ذیل این آیه قابل استناد است.از آن میان به عنوان نمونه کلمات مرحوم فیض در تفسیر صافی و مرحوم نهاوندی در نفحات الرحمن را به عینه نقل می کنیم:
تفسیر صافی ذیل این آيه می نویسد:« الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ يقومون عليهن قيام الولاة على الرعية بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ بسبب تفضيله الرجال على النساء بكمال العقل و حسن التدبير و مزيد القوة في الأعمال و الطاعات وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أموالهِمْ في نكاحهن كالمهر و النفقة. في العلل عن النبي و سلم أنه سئل ما فضل الرجال على النساء فقال كفضل الماء على الأرض فبالماء تحيى الأرض و بالرجال تحيى النساء و لولا الرجال ما خلقت النساء ثم تلا هذه الآية ثم قال ألا ترى إلى النساء كيف يحضن و لا يمكنهن العبادة من القذارة و الرجال لا يصيبهم شيء من الطمث فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ. القمي عن الباقر يقول مطيعات حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ في أنفسهن و أموال أزواجهن. في الكافي عن الصادق عن آبائه عليهم السلام عن النبيّ و سلم ما استفاد امرؤ مسلم فائدة بعد الإسلام أفضل من زوجة مسلمة تسره إذا نظر إليها و تطيعه إذا أمرها و تحفظه إذا غاب عنها في نفسها و ماله بِما حَفِظَ اللَّهُ بحفظ اللَّه اياهن»«ج1/ص448» [3]
مرحوم نهاوندی نیز در ج2 ص210چنین اظهار نظر می فرمایند:« بما حفظ الله لهن و بعوض الحقوق التی جعلها الله لهن رعایة لهن علی ازواجهن من العدل والاحسان الیهن و ایجاب امساکهن بالمعروف و اعطائهن المهور و النفقات و غیرها و حاصل المعنی ان حفظهن لحقوق الازواج یکون فی مقابل حفظ الله حقوقهن علی الازواج، و قیل ان المعنی کونهن حافظات للغیب یکون بسبب حفظ الله لهن من الزلل و توفیق الله لهن للقیام بحقوق الازواج و یشهد لهذا ما ورد فی عدة من الروایات فی وجوب اطاعة الزوجة من زوجها ففی خبر محمد بن مسلم عن الباقر :
«جاءت امرأة إلى النبيّ فقالت: يا رسول اللّه ما حقّ الزّوجة على المرأة فقال: لها أن تطيعه و لا تعصيه و لا تصدّق من بيته إلّا بإذنه، و لا تصوم تطوّعا إلّا بإذنه، و لا تمنعه نفسها و إن كان على ظهر قتب، و لا تخرج من بيتها إلّا بإذنه و إن خرجت بغير إذنه لعنتها ملائكة السماوات و ملائكة الأرض و ملائكة الغضب و ملائكة الرّحمة حتّى ترجع إلى بيتها، فقالت: يا رسول اللّه من أعظم الناس حقّا على الرّجل؟ قال: والده، قالت: فمن أعظم الناس حقّا على المرأة؟ قال : زوجها، قالت: فما لي عليه من الحقّ مثل ما له عليّ؟ قال: لا و لا من كلّ مائة واحد، فقالت: و الّذي بعثك بالحقّ لا يملك رقبتي رجل أبدا» [4]
التبه در روایت فوق نکاتی وجود دارد:
نکته اول: در سند این روایت اخیر شخصی به نام مالک بن عطیه قرار دارد که به تعبیر معجم رجال أستاد خوئی همان احمسی ثقه می باشد که بدین ترتیب روایت صحیح السند می باشد.
نکته دوم: إشکالی به مضمون کلام رسول خدا در این روایت وجود دارد: ایشان می فرمایند از هر صد حقی که مرد بر گردن زن دارد زن نیز یک حق بر گردن همسرش دارد در حالی که به نص آیه قرآن:«و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف» [5] یعنی حقوق زن و مرد در رابطه زوجیت مثل و شبیه و مساوی با هم می باشد.
به این إشکال پاسخ داده اند که مقصود آيه آن است که مرد حقوقی بر زن دارد و زن نیز مجموعه حقوقی دارد و آیه در مقام شمارش تعداد و مماثلت عددی این حقوق نیست که به تساوی نعل به نعل در تعداد این حقوق متقابل، منجر شود.
نکته سوم:أستاد خوئی خروج زن از خانه که مستوجب لعن ملائکه شود را خروجی می دانند که نشوزی باشد و الا خروجهای متعارف مثل این که زن بخواهد برای کار مختصری تا دم درب منزل و بیرون خانه برود و از همسر خود نیز اذنی نگیرد متحمل این چنین نفرین ملکوتی نمی دانند.
مرحوم طباطبائی در ذیل این آيه، برداشت دیگری را مطرح می کنند که می توان در مقابل برداشت مرحوم فیض و نهاوندی و به عنوان نقد این وجه از آن استفاده کرد.ایشان می فرمایند قیّم به معنای کسی می باشد که متولی و اداره کننده امور دیگری باشد و این آيه به صورت کلی، مردان را قیّم نسبت به زنان معرفی می کند چه آن که مردان دارای قدرت تعقل و نیروی جسمی بالاتری نسبت به زنان هستند. از این رو قشر مردان بر قشر زنان، در امور اجتماعی مقدّم می باشند و اموری از قبیل حکومت و قضاوت و حضور در جنگ را به خاطر امتیازاتی که دارند باید عهده دار شوند. البته این کبرای کلی صغریاتی دارد از جمله قیم بودن مرد نسبت به زن در امور خانه و خانواده که ادامه آيه به عنوان یکی از صغریات صدر آيه،بحث را بدان اختصاص می دهد. ایشان در ادامه کلام خویش، قیمومت مرد در خانواده را نیز منحصر در دایره استمتاعات جنسی می دانند مضاف به این که زن موظف است در غیبت مرد، به مال و ناموس وی خیانت روا ندارد. اما مرد حق و إدّعایی در امور شخصی زن نداشته و نمی تواند از حقوق فردی و اجتماعی زن، منع کند.
مرحوم أستاد خوئی ره نیز می فرمود که معنا ندارد یک موجود مستقل آزادی به نام زن را به بهانه خواندن یک صیغه لفظی از تمام حقوقش محروم کرده و او را به موجودی خوار و حقیر و ذلیل و مطیع، تبدیل کنیم.
در پایان سخن میگوییم: به وضوح تبدیل عرف زمان ه و روزگار را می توان در تغییر برداشت تاریخی فقها و مفسرین از آيات و روایات به مشاهده نشست چه آن که روزگاری که زنان مورد محدودیت و مظالم فراوانی بودند و با قشر زن به عنوان یک موجود جاهل و ضعیف و عقب مانده برخورد میشد بگونه ای که حتی از حقوق اولیه خود محروم بود، برخی از فقها و مفسرین در مواجهه با برخی از آيات و روایات، برداشتی متناسب با همان عصر و زمان ه، ارائه میکردند و بر سبیل تفریط کمترین حقی برای زنان در قبال همسرانشان قائل نبودند چرا که حصار زمان ه، زمینه رسیدن به حاق کلام وحی را مانع میشد.«البته إسلام به طور عام و علمای شیعه به طور خاص، حداکثر نگاه عادلانه و متناسب با فطرت زنان را در برداشتهای خود از کلمات نورانی معصومین داشته و در زمان ه عسرت زنان،کارنامه درخشانی در تعامل با این جنس دوم، از خود به جای گذاشته اند که بی تردید ریشه در کلمات صاحبان مکتب دارد.» در طرف مقابل نیز امروزه باز شاهدیم که عده ای در مقام افراط، برداشتهای التقاطی و روشنفکر مابانه ای از آیات و روایات ارائه می دهند که با جایگاه مقدسی که برای زنان در دین قرار داده شده است منافات دارد و زن را به یک ابزار تولیدی تبدیل می کند و شخصیتی شبیه مردان برایش ترسیم می کند که بایستی عهده دار بار سنگین مسئولیتهای خارج از طاقت اقتصادی و اجتماعی مردانه شود تا جایی که نظام خانواده را به نابودی کشانده، شخصیت حقیقی زن را شکسته و گوهر محبت و عاطفه زنانه را در جامعه از بین میبرد.