عنوان
تجاهر به فسق ،مستثنیات غیبت، غیبت
اصطلاحنامه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1397/10/15
اندازه
10MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با مستثنیات غیبت بود. یکی از مواردی که از حرمت غیبت استثنا شده بود، مسئله متجاهر به فسق بود که اگر کسی گناهی را بهصورت علنی انجام میدهد، در مورد همان گناه که علنی انجام داده، جایز است. در این مورد برای اینکه ادله این استثنا ذکر شود، روایاتی ذکرشده که یک روایت را بیان کردیم.
روایت دوم: «عبدالله بن جعفر الحميري في (قرب الإسناد) عن السندي بن محمد، عن أبي البختري، عن جعفر بن محمد، عن أبيه عليهماالسلام قال: ثلاثة ليس لهم حرمة، صاحب هوى مبتدع، و الإمام الجائر، والفاسق المعلن بالفسق»[1]
رجال حدیث: عبدالله بن جعفر حمیری، امامی و ثقه است. سندی بن محمد بزاز، امامی و ثقه است. ابی البختری که وهب بن وهب قرشی است که عامی است و وثاقتش ثابت نشده است. لذا این روایت ضعیف است.
این روایت از امام باقر علیهالسلام نقلشده است که فرمود: سه دسته هستند که برای آنها احترامی نیست: کسی که اهل بدعت باشد و دنبال هوای نفس خودش باشد و تابع مقام ولایت نباشد و امام جائر و فاسقی که علناً گناه میکند.
استدلال ما به این روایت در جمله آخر است که «والفاسق المعلن بالفسق» گفتهشده که فاسقی که علناً گناه میکند، احترامی ندارد پس غیبتش جایز است. چون سند این روایت ضعیف است، بعضی بهعنوان مؤید ذکر کردهاند.
اصولاً وقتی گفته میشود که احترام ندارد ملازم با غیبت کردن نیست؛ ممکن است کسی باشد که قابلاحترام نباشد ولی غیبتش هم جایز نباشد. شخص کافری که در ذمه جمهوری اسلامی است که احترامش لازم نیست ولی غیبت کردن و اهانت به او هم جایز نیست.مرحوم ایروانی در اینجا همین اشکال را بیان کرده، نکاح با بعضی از افراد، حرام است و برای بعضی همنظر به وجه آنها حرام است، اما هر چیزی که حرمت ندارد، آیا غیبت آنهم میتوان گفت که جایز است یا جایز نیست؟ لذا مرحوم ایروانی میفرماید دلالت این روایت تمام نیست؛ چون طبق این روایت حرمت ندارد ولی معنایش این نیست که آبروی او را ببریم.
البته در روایت قبل داشتیم که «فلا حرمة له ولا غيبة»[2] یعنی حرمت را با غیبت در کنار هم ذکر کرده بودند، مرحوم ایروانی میفرماید: اگر شما از آن روایت قبل در اینجا استفاده کنید و این دو را کنار هم قرار دهید، میتوان استفاده کرد که عدم احترام و غیبت ملازم هم هستند و آن روایت میتواند قرینه باشد.[3]
البته این روایت ضعیف است و دلالتش هم قطعی نیست که بگوییم حتماً دلالت بر جواز غیبت دارد.
روایت سوم: «وعن سلمان (رحمه الله)، قال: إنّ الله عزوجل إذا أراد هلاك عبد نزع منه الحياء، فإذا نزع منه الحياء لم تلقه إلّا خائفاً مخوفاً، فإذا كان خائفاً مخوفاً نزعت منه الأمانة، فإذا نزعت منه الأمانة لم تلقه إلّا شيطاناً ملعوناً فلعنّاه، قال رسولالله (صلّى الله عليه وآله): من ألقى جلباب الحياء فلا غيبة له»[4]
کسی که چادر حیا را کنار بگذارد غیبت ندارد. جلباب یعنی چیزی که انسان را محفوظ میکند و میپوشاند. این روایت هم سند ضعیفی دارد و بعضی از علما بهعنوان مؤید از آن استفاده کردهاند.
معنای این جمله که «من ألقى جلباب الحياء» این است که کسی که حیا را کنار گذاشته است. آیا منظور از این جمله متجاهر به فسق است؟ و آیا معنای این جمله این است که القی جلباب الحیاء بینه و بین ربّه یا القی جلباب الحیاء بینه و بین الناس؟ حیا بین خودش و ربش را کنار گذاشته یعنی آدم گنهکاری است؛ معنای این جمله در این صورت این است که هر کس گناه میکند، غیبتش جایز است، هیچ مجتهدی چنین فتوایی نمیدهد. معنای این جمله این است که حیا بین خود و مردم را کنار گذاشته است؛ گاهی شخصی گناه میکند و به او میگویند مثلاینکه حیا نداری در استعمال اینگونه گفته میشود و گاهی شخصی جلوی مردم گناه میکند، به او میگویند تو خیلی بیحیا هستی که جلوی مردم گناه میکنی. مثل دختری که بدون چادر از خانه بیرون میرود و مادرش به او میگوید خیلی بیحیا هستی.
بحث ما در مورد دوم است یعنی جایی که شخصی علناً گناه میکند. لذا گفتهاند احتمال اول را کنار بگذارید چون غیبت کسی که بین خودش و خدا گناه میکند یعنی مخفیانه گناه میکند، جایز نیست و غیبت کسی جایز است که علناً گناه میکند.
مرحوم خویی میفرماید این روایت ازنظر دلالت شامل ما نحن فیه میشود لذا احتمال دوم صحیح است یعنی غیبت متجاهر به فسق جایز است.[5]
به نظر ما روایت مطلق است یعنی اختصاص به متجاهر به فسق ندارد منتهی انسان بیحیا اقسامی دارد، کسی که علناً شراب میخورد بیحیاست، کسی که علناً بیحجاب است، بیحیاست، کسی که علناً گناه میکند، بیحیاست و اینها از مصادیق بیحیایی هستند؛ اما کسانی هم که در منزل خودشان گناه میکنند بیحیا هستند هرچند به مردم نشان نمیدهند، وقتیکه مطلق شد، دلیلی ندارد به یک گروه خاص محصور کنیم.
خودتان محاسبه کنید، در عرف به هر دو گروه بیحیا گفته میشود؛ یعنی اگر فرزند شما نماز نخواند یا کاهل نماز است، به او بیحیا میگویید، به کسانی هم که علناً گناه انجام میدهند بیحیا میگویید. پس به نظر ما این جمله هم شامل کسانی میشود که گناه میکنند منتهی گناه زیاد، هم شامل کسی میشود که متجاهر باشد، در اینجا هم فلا غیبة له ندارد بلکه فلا حرمة له دارد و معنایش این است که احترام ندارد، این یک حکم ارشادی است؛ یعنی به کسانی که فاسق هستند و گناه علنی انجام میدهند، احترام نگذارید و تحویل نگیرید. این ازنظر اجتماعی حرف درستی است. این روایت در این حد دلالت دارد ولی بیش از این یعنی اینکه متجاهر را غیبتکنید، از این روایت استفاده نمیشود. پس باید هم «من ألقی جلباب الحیاء» را مطلق بگیریم چنانچه از ظاهرش مشخص است هم «لا حرمة له» را مطلق بگیریم یعنی احترام ندارد اما در مورد غیبت در این روایت مطلبی بیاننشده است.