عنوان
تظلّم مظلوم ،مستثنیات غیبت، غیبت
اصطلاحنامه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1397/09/19
اندازه
11MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه جلسه گذشته: بحث در رابطه با مستثنیات غیبت بود. اولین استثنا نصح المستشیر بود که بحث آن گذشت. دومین مورد از مستثنیات غیبت مسئله تظلّم است که اگر به کسی ظلم شده باشد، میتواند ظلمی که به او شده را بیان کند و اظهار کند که مظلوم واقعشدهام. ﴿لَّا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ﴾[1] این آیه شریفه در قرآن بر این دلالت میکند که مظلوم میتواند ظلمی که در حقش شده را بازگو کند و اعلام کند که من مظلوم هستم تا مردم کمک کنند و ظلم برداشته شود. اینیکی از مواردی است که استثنا شده است.
در اینجا دو قید وجود دارد که بین علما مطرح است: یکی این است که مظلوم باید بهقدر حاجت بیان کند یا بیشتر از آنهم جایز است بیان کند؛ یعنی به فرض کسی به شما ظلم کرده و مال شمارا گرفته، حال آیا شما میتوانید اسرار زندگی ناموسیش را به مردم اعلام کنید؟ یا فقط به همان مقدار که به شما ظلم شده میتوانید بیان کنید؟ قید دوم این است که نزد چه کسی این ظلم را باید بیان کنید؟ آیا در کوچه و خیابان باید فریاد بزند یا اینکه باید به یک مرجع قانونی مراجعه کند که آن مرجع قانونی میتواند جلوی ظلم را بگیرد؟ به این «عند ما یرجوا زوال الظلم» گفته میشود؛ یعنی کسی که امید داریم ظلمی که به ما روا شده را برطرف کند.
در اینجا دو آیه را باید موردنظر قرارداد: ﴿لَّا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ﴾ و ﴿وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ﴾[2] ازیکطرف میفرماید که غیبت نکنید و عیب مردم را بیان نکن، افشاگری حرام است و از طرف دیگر میفرماید کسی که مظلوم واقعشده میتواند بیان کند و فریاد بزند که من مظلوم واقعشدهام.
در اینجا دو قول وجود دارد:قول اول:مظلوم مطلقاً میتواند فریاد بزند چه در دادگاه و چه غیر دادگاه. چون مظلوم واقعشده میتواند همهجا فریاد بزند و حتی میتواند در مورد ظلم و غیر ظلم فریاد بزند اگر فرزندان و همسر ظالم هم مشکلی دارند میتواند بیان کند.قول دوم:
به نظر ما مظلوم نمیتواند بهصورت مطلق و در همهجا فریاد بزند یعنی اولاً باید از راه قانونی وارد شود و نزد کسی برود که میتواند با او برخورد کند و حق او را از ظالم بگیرد، ثانیاً حق ندارد در غیرازاین مورد افشاگری کند.
دلیل: باید بین دو آیه شریفه جمع شود؛ یعنی خداوند متعال که فرموده ﴿لَّا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ﴾ این آیه نیز فرموده که ﴿وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ﴾ اولاً غیبت نکن و ثانیاً اگر مورد ظلم واقع شدی در مورد ظلمت اقدام کن و جلوی ظلم را بگیر اما اینکه آبروی او را در مورد زن و بچه و خانواده او ببری جایز نیست و از آیه شریفه ﴿لَّا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ﴾ برداشت نمیشود.
با دقت به این نکته باید دید که چگونه بین این دو آیه میتوان جمع کرد. شخصی به شما میگوید غیبت و افشاگری نکنید، عیوب مردم را اظهار نکنید و بعد میگوید اگر مظلوم شدی بگو یعنی همان مورد ظلم را بیان کن و الا نهی کلی وجود دارد که نباید غیبت و افشاگری کنید. بالاخره مسلمان است هرچند خطاکار و فاسق است ولی کافر نیست، گناه کرده، حق ندارید آبروی او را ببرید.در بحث گذشته چند نکته گفتیم:
اول اینکه ظلم در صورتی است که از روی عمد باشد؛ اگر از روی جهل و نسیان و سهو باشد، غیبت چنین ظالمی جایز نیست.
دوم اینکه ظلمش مقطوع باشد یعنی مشکوک نباشد، شما میگویید ظلم کرده اما خودش میگوید من ظلم نکردهام، این ظلم باید یقینی باشد تا شما بتوانید بیان کنید.
سوم اینکه ظلم گاهی به بعض معین است و گاهی به بعض غیر معین و گاهی هم ظلم به همه است. مسئله گرانیها که اتفاق افتاد، ظلمی است که به همه شده، اینکه چه کسی ظلم کرده و از خارج بوده یا داخل بحث جدایی است ولی بههرحال این ظلم نسبت به همه افراد است. ظلم به بعض افراد مثلاینکه فرض کنید یک کارخانه که پنج هزار کارگر دارد شش ماه حقوق کارگرانش را نداده باشند، این ظلم به بعض معین است. آیا در این صورت میتوان فریاد زد؟ در مورد ظلم به همه افراد که ظلم علنی است، یک دولت به مردمش ظلم میکند و همه مشکل مالی پیدا میکنند و ارزش پولشان کم میشود، اگر چنین اتفاقی بیفتد ﴿لَّا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ﴾ مظلوم واقعشدهاند و حق فریاد زدن علنی رادارند.
در مورد ظلم به بعض معین، در مثالی که عرض شد اگر عدم پرداخت حقوق به خاطر این باشد که ندارند و کارخانه ورشکست شده، این ظلم نیست ولی اگر حقوق همه را داده باشند و حقوق عدهای را پرداخت نکرده باشند، این ظلم است و مصداق این آیه شریفه است و در اینجا غیبت کردن حرام نیست.
چهارم اینکه گاهی ظلم واقعشده و گاهی واقع نشده ولی در شرف وقوع است، قرائنی وجود دارد که شما میخواهید به من ظلم کنید، هنوز ظلم نکردهاید ولی نزدیک است که ظلم تحقق پیدا کند، آیا دفع ظلم مثل رفع ظلم واجب است؟ یعنی شما واجب است رفع ظلم کنید، شخصی به شما ظلم کرده، جلوی او را بگیرید و در دادگاه شکایت کنید؛ این رفع ظلم است؛ اما دفع ظلم به این معناست که هنوز به شما ظلم نکردهاند ولی مقدمات ظلم را فراهم کرده که ظلم انجام شود، حال آیا دفع منکر مانند رفع منکر واجب است یا نه؟ بهعنوانمثال میخواهند کسی را بکشند، اگر او را کشتند شکایت میکنید و قاتل را معرفی میکنید اما گاهی شخصی میخواهد کسی را بکشد و در حال انجام مقدماتش است، در اینجا دفع ظلم واجب است. وظیفه همه مردم رفع محرمات و دفع محرمات است؛ یعنی نباید بگذاریم محرمات در جامعه وجود پیدا کنند، دفع منکر مانند رفع منکر واجب است.
وقتی مریض شدید به پزشک مراجعه میکنید ولی از این واجبتر بهداشت است یعنی نگذاریم جامعه مریض شود تا نیاز به پزشک و طبیب پیدا کند. ازنظر معنوی هم ما باید قبل از اینکه به رفع منکر برسد، دفع منکر کنیم یعنی زمینهای را فراهم کنیم که جامعه به گناه مبتلا نشود که یکی از زمینههای ابتلای به گناه، فقر است وقتی فقر در جامعه به وجود آمد گناه به وجود میآید، یکی سراغ فحشا میرود و دیگری به سراغ دزدی و امثال اینها. همه میدانند جامعهای که فقیر است دست به گناه میزند و مشکلاتی که برای جامعه به وجود میآید به خاطر این است که اگر ما بخواهیم صبر کنیم که گناه در جامعه محقق شود و بعد با آن مبارزه کنیم، دیر شده و نمیتوانیم با آن مبارزه کنیم، لذا دفع المنکر واجب کرفعه.
در رابطه با ظلم هم همینطور است، وقتی میدانم که این شخص میخواهد خانه را روی سر من خراب کند، باید قبل از خراب کردن اقدام کنم وقتیکه خانه را خراب کرد که ظلم واقعشده، لذا قبل از آن باید اقدام کنم. لذا در رابطه با ﴿لَّا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ﴾ میخواهیم یک نکته را اضافه کنیم و آن اینکه کسانی که میدانند نزدیک است مورد ظلم واقع شوند، میتوانند این حرکت را انجام دهند و از خودشان دفاع کنند و ظلم را از خودشان دفع کنند، قبل از اینکه ظلم در خارج واقع شود؛ یعنی همانطور که گفتیم کسی که مظلوم واقعشده از مستثنیات غیبت است، یکی از مستثنیات غیبت هم کسی است که میخواهد مظلوم واقع شود و نزدیک است که به او ظلم کنند، چنین شخصی میتواند اقدام کند و به دادگاه مراجعه کند.
آیات و روایاتی که راجع به امربهمعروف و نهی از منکر است دلالت بر این دارد که نگذارید منکر در خارج واقع شود نه اینکه وقتی قتل واقع شد، فریاد بزنید. جلوی قتل باید گرفته شود، جلوی زنا باید گرفته شود، کاری کنید که گناه در خارج واقع نشود. دفع المنکر واجب کرفعه.
پس جمع بین آیات و روایات این است که اگر ما مظلوم واقع شدیم اولاً باید به دادگاه مراجعه کنیم نه اینکه ظلم را برای هرکسی بیان کنیم و ثانیاً فقط در مورد موضوعی که ظلم صورت گرفته میتوان صحبت کرد نه اینکه در موارد دیگر افشاگری صورت پذیرد.