عنوان
تلقیح مصنوعی
اصطلاحنامه
تلقیح (Inoculation) | تلقیح مصنوعی (Artificial insemination) | تلقیح مصنوعی انسان -- قوانین و مقررات -- ایران (Artificial insemination, Human -- Law and legislation -- Iran) | تلقیح مصنوعی انسان (Artificial insemination, Human) | تلقیح مصنوعی انسان (فقه) -- ایران (Artificial insemination, Human (Islamic law) -- Iran) | تلقیح مصنوعی انسان (فقه) (Artificial insemination, Human (Islamic law))
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1375/04/13
اندازه
8MB
زبان
فارسی
یادداشت
بحث در تلقیح مصنوعی است و در جلسه ی قبل ده موضوع برای بحث ترسیم کردیم و گفتیم برای شروع بحث باید در سه محور بحث کنیم. محور اول این بود که آیا تلقیح مصنوعی بنا بر حکم اولی و بالذات جایز است یا نه.
بحث تلقیح مصنوعی از مسائل مستحدثه است و نباید انتظار داشت این بحث در آیات و روایات منعکس شده باشد. با این حال از طریق عمومات و اطلاقات و اصول لفظیه و عملیه می توان استفاده کرد.
تنها یک صورت از این مسأله در احادیث است و مستحدث نیست. صاحب وسائل در ج 18 در کتاب حدود در حد مساحقه این بحث را مطرح کرده است و آن اینکه زنی بوده که با همسرش مواقعه کرد و بعد از اینکه از او جدا شد در همان حال که هنوز نطفه ی مرد در دهانه ی رحم قرار داشت با جاریه ای مساحقه کرد و نطفه در رحم جاریه وارد شد و او هم باردار شد. از امیر مؤمنان علی علیه السلام این سؤال کردند و قبل از ایشان با امام حسن علیه السلام که در سن طفولیت بود ملاقات کردند و سؤال را مطرح کردند و در جواب فرمود که چهار حکم در اینجا وجود دارد:
اول اینکه زنی که این کار را کرده است باید مهر المثل جاریه را به او پرداخت کند زیرا باردار شده است و بچه بدون از بین بکارت خارج نخواهد شد.
دوم اینکه باید بچه بعد از متولد شدن ملحق به پدر می شود. زیرا هرچند بین پدر و جاریه عقد شرعی واقع نشده است ولی زنایی از طرف پدر صورت نگرفته است بنابراین از قبیل شبهه است و فرزند به پدر ملحق می شود.
سوم اینکه زنی که مساحقه کرده است باید حد رجم بر او جاری شود.
چهارم اینکه جاریه که با میل و رغبت به این کار تن داده است باید صد تازیانه بخورد.
وسائل ج 18 باب 3 من ابواب السحق و القیادة
حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ وَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ وَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولَانِ بَيْنَمَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ فِي مَجْلِسِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع إِذْ أَقْبَلَ قَوْمٌ فَقَالُوا يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَرَدْنَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ وَ مَا حَاجَتُكُمْ قَالُوا أَرَدْنَا أَنْ نَسْأَلَهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ قَالَ وَ مَا هِيَ تُخْبِرُونَّا بِهَا قَالُوا امْرَأَةٌ جَامَعَهَا زَوْجُهَا فَلَمَّا قَامَ عَنْهَا (از مجامعت) قَامَتْ بِحُمُوَّتِهَا (با همان حرارت و داغی که در او بود) فَوَقَعَتْ عَلَى جَارِيَةٍ بِكْرٍ (جاریه فقط به معنای کنیز نیست بلکه به دختر کم سن و سال نیز اطلاق می شود) فَسَاحَقَتْهَا فَوَقَعَتِ النُّطْفَةُ فِيهَا فَحَمَلَتْ فَمَا تَقُولُ فِي هَذَا فَقَالَ الْحَسَنُ... يُعْمَدُ إِلَى الْمَرْأَةِ (به سراغ زن می روند) فَيُؤْخَذُ مِنْهَا مَهْرُ الْجَارِيَةِ الْبِكْرِ فِي أَوَّلِ وَهْلَةٍ لِأَنَّ الْوَلَدَ لَا يَخْرُجُ مِنْهَا حَتَّى تُشَقَّ (ولد خارج نمی شود مگر اینکه بکارت از بین رود) فَتَذْهَبَ عُذْرَتُهَا (بکارتش از بین رود) ثُمَّ تُرْجَمُ الْمَرْأَةُ لِأَنَّهَا مُحْصَنَةٌ (زیرا شوهر داشته است. البته مشهور به این حکم عمل نکرده اند زیرا در مساحقه بین محصنه و غیر محصنه فرق نیست و حد در هیچ یک رجم نیست. البته بعضی از فقهای پیشین به مضمون این روایت فتوا داده اند به هر حال بعید نیست بتوان به اصل حدیث عمل کرد ولی به این فقره عمل نکرد هرچند ما این کار را نمی پسندیم. همچنین قول به اینکه اگر مساحقه موجب باردار شدن شود که در این صورت رجم محقق است و بین جایی که چنین نشود که جلد باید جاری شود قولی است که کسی به آن قائل نشده است.) وَ يُنْتَظَرُ بِالْجَارِيَةِ حَتَّى تَضَعَ مَا فِي بَطْنِهَا وَ يُرَدُّ الْوَلَدُ إِلَى أَبِيهِ صَاحِبِ النُّطْفَةِ ثُمَّ تُجْلَدُ الْجَارِيَةُ الْحَدَّ (اگر کنیز باشد حد کنیز و اگر حر باشد حد حر). سند این حدیث معتبر است و صاحبان کتب اربعه هر کدام آن را نقل کرده اند و روایت به طرق مختلفی نقل شده است که بسیاری از آنها از اجلاء هستند. همچنین حدیث مزبور از دو امام نقل شده است.
منظور ما از ذکر این حدیث این است که مسأله ی تلقیح مصنوعی در شکل ساده در آن زمان هم وجود داشته است و آن اینکه به غیر از شوهر، نطفه وارد رحم زن شود.
اما الصورة الاولی: اینکه نطفه ی شوهر را به همسر شرعی اش منتقل کنند زیرا از طریق عادی نمی تواند باردار شود.
قرآن مجید از نطفه ی مرد به (ماء دافق) تعبیر می کند. اگر نطفه دفق و جستن نداشته باشد و در نتیجه در دهانه ی رحم بیفتد چون محیط رحم اسیدی است از بین می رود ولی اگر جهش داشته باشد و به درون رود چون محیط آنجا قلیایی است می تواند جذب شود. حال اگر مردی باشد که تنها مشکلی که دارد دافق نبودن نطفه اش باشد این بحث مطرح می شود که این کار توسط پزشک انجام شود.
به هر حال این صورت ذاتا هیچ مانعی ندارد زیرا نطفه ی مرد با همسرش اگر مخلوط شود هیچ مشکل شرعی ای بر آن مترتب نیست.
البته باید احکام ثانوی را بحث کنیم که اگر مستلزم نگاه حرام باشد و امثال آن چه باشد کرد. البته اگر شوهر خودش طبیب باشد و با استمناء توسط زوجه منی را بیرون آورد هیچ حرامی مرتکب نمی شود ولی اگر طبیب اجنبی باشد این بحث ها مطرح می شود. (البته اگر ضرورت ایجاب کند این محذورات جایز می شود. مانند اینکه زنی اگر باردار نشود مریض می شود و یا مثلا سرطان رحم می گیرد و یا اگر زن باردار نشود شوهرش او را طلاق می دهد و زندگی اش متلاشی می شود و هکذا موارد دیگر که در محور دوم بحث می کنیم. به هر حال در حدیث آمده است: وَ لَيْسَ شَيْءٌ مِمَّا حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا وَ قَدْ أَحَلَّهُ لِمَنِ اضْطُرَّ إِلَيْهِ
در فقه ضرورت هایی است که حتی اجازه می دهد به عورت زن نظر شود مانند شهادت بر بکارت که زنی است متهم شده است زنا کرده است و متهمه ادعا می کند باکره است در اینجا حاکم شرع به چند نفر از زنان دستور می دهد متهمه را معاینه کنند تا بر بکارت شهادت دهند. این کار به سبب ضرورت جایز است. روایات زیادی داریم که نگاه کردن زنان به چیزهایی که مردها اجازه ی نگاه کردن به آن ندارند حجت می باشد.
این روایات در وسائل ج 18 باب 24 از ابواب شهادات در ضمن 51 حدیث آمده است که بسیاری از آنها مرتبط به بحث مزبور است.
اما صورت دوم و سوم و چهارم: و آن اینکه نطفه ی اجنبی را در رحم زن تلقیح کنند و با نطفه ی زن ترکیب شود و فرزندی متولد شود. اجنبی گاه شناخته شده است و گاه نا شناخته و زن گاه شوهر دار است و گاه بی شوهر.
بسیاری از بزرگان هم عصر ما فتوی به حرمت این صورت دادند و نادرا فتوی به حلیت داده اند.
ما معتقدیم این صورت قطعا حرام می باشد و بر حرمت آن چهار دلیل می توان اقامه کرد:
دلیل اول: زنا بر این عمل صدق نمی کند زیرا زنا عبارت است از ادخال الفرج فی الفرج چه به انزال محقق شود و چه نشود. انزال به دخول محقق می شود آن هم به هر شکلی که باشد.
وسائل ج 18 در باب 12 از ابواب حد زنا در مورد حد رجم روایات متعددی بر این امر صادر شده است.
حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدُّ الرَّجْمِ أَنْ يَشْهَدَ أَرْبَعَةٌ أَنَّهُمْ رَأَوْهُ يُدْخِلُ وَ يُخْرِجُ
این روایت صحیحه است و دلالت دارد که صرف دخول در رجم کافی است.
حدیث 4: عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا يُرْجَمُ الرَّجُلُ وَ الْمَرْأَةُ حَتَّى يَشْهَدَ عَلَيْهِمَا أَرْبَعَةُ شُهَدَاءَ عَلَى الْجِمَاعِ وَ الْإِيلَاجِ وَ الْإِدْخَالِ كَالْمِيلِ فِي الْمُكْحُلَةِ
ولی از مجموع روایات زنا استفاده می شود که زنا مقدمه ای است برای انتقال نطفه که نزد خداوند مغضوب است.
اینکه به تعدادی از روایات اشاره می کنیم که بیانگر این است که انتقال نطفه حرام است. این احادیث چون متضافر است ما دیگر از بررسی سند آنها بی نیاز می شویم:
علل الشرایع ص 479 باب 230
حدیث 1: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الرِّضَا ع فِيمَا كَتَبَ إِلَيْهِ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ وَ حَرَّمَ اللَّهُ الزِّنَا لِمَا فِيهِ مِنَ الْفَسَادِ مِنْ قَتْلِ النَّفْسِ (زیرا بین افراد فاسد در مورد تصاحب زنان آلوده دعوا می شود و گاه به دلیل اینکه بچه ای که منعقد می شود را می کشند.) وَ ذَهَابِ الْأَنْسَابِ وَ تَرْكِ التَّرْبِيَةِ لِلْأَطْفَالِ وَ فَسَادِ الْمَوَارِيثِ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ مِنْ وُجُوهِ الْفَسَادِ
محمد بن سنان از کسانی است که شدیدا محل بحث است و مرحوم مامقانی و دیگران بحث مفصلی در مورد او دارند و بعضی او را ثقه و بعضی غیر ثقه می دانند.
تمام این مفاسد مربوط به نطفه ای است که منعقد شده است.