عنوان
تلقیح منی و تخمک زوجه اول و حمل در زوجه دوم
اصطلاحنامه
تلقیح (Inoculation) | تلقیح مصنوعی (Artificial insemination) | تلقیح مصنوعی انسان -- قوانین و مقررات -- ایران (Artificial insemination, Human -- Law and legislation -- Iran) | تلقیح مصنوعی انسان (Artificial insemination, Human) | تلقیح مصنوعی انسان (فقه) -- ایران (Artificial insemination, Human (Islamic law) -- Iran) | تلقیح مصنوعی انسان (فقه) (Artificial insemination, Human (Islamic law))
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
ناشر
تاریخ نشر
1392/03/12
اندازه
18MB
زبان
فارسی
یادداشت
بحث در مورد تلقیح صناعی بدانجا رسید که اگر منی و تخمک زوجه اول را در خارج ترکیب کرده و در رحم زوجه دوم بگذارند، چه حکمی دارد؟ مسأله از نظر حکم تکلیفی و وضعی در جلسه گذشته بررسی شد. در ادامه بررسیها در مقالات مشاهده شد که برخی اصل مزج خارجی را إشکال کرده اند. برخی اما در مزج اسپرم و تخمک، اعتراضی ندارند ولی با قرار دادن نطفه ممزوجه، در رحم زن دوم مخالفند و این کار را منافی با حفظ فرج زن دوم می دانند، چه آن که فقط ورود نطفه مرد در رحم زن دوم جایزست اما ورود تخمک دیگری ولو که هووی او باشد در رحم او ممنوعست و اینکار بر خلاف اطلاق أدلّه حفظ فرج می باشد. بنابر این باید گفت به مقتضای اطلاق حفظ فرج، زن ثانیه باید رحم خود را حفظ کند و شرعا حرامست که در رحم او این نطفه امشاج«متشکل از منی مرد و تخمک هووی صاحب رحم» را قرار دهیم.
بیان أستاد اشرفی : به نظر ما این إشکال وارد نیست زیرا حفظ فرج بنابر آیه حفظ فرج از غیر مالک و غیر زوج لازمست اما در مانحن فیه فرض آن است که یک جزء نطفه ترکیبی یعنی منی از شوهر اولست و مشکلی از این جهت در ادخال نطفه نیست. إشکال وارد کردن نطفه به جهت تخمک زن اول، نیز وارد نیست زیرا به نظر ما اولا عنوان روایات مانعه چنین بود:«القای منی مرد در رحم زن بیگانه» فلایشمل المقام؛ ثانیا حفظ فرج از زوج لازم نیست و القای منی مرد در فرج زن خود حتی خارج از راه طبیعی جایزست. تنها إحتمالی که برای منع وجود دارد آن که مزج منی با تخمک همسر دیگر و قرار دادن آن در رحم دوم را مانع این کار بدانیم... ولی به نظر میاید حفظ فرجی که قرآن برآن تاکید دارد حفظ فرج از غیر زوج و غیر مالکست کما این که در تعلیل روایات نهی از زنا، جهت منع را جلوگیری از اختلاط میاه و انساب، ذکر می کند. لذا می توان با استفاده از آن أدلّه گفت که حفظ فرج در آیات مبارکات به معنای حفظ فرجیست که قطع نظر از لذت بردن با نسل گرایی منافات داشته باشد. در مسأله مانحن فیه از جهت شوهر که إختلاف انساب، منتفی است، تخمک زن نیز منشا إختلاف انساب نمی شود. فقط میماند بحث حرمت نظر و لمس و... که گفته شد راه حل آن است که زوج خود متصدی عمل تلقیح مصنوعی باشد.
در پایان اگر کسی از أدلّه فوق قانع نشود،در تمسّک به اطلاق أدلّه حفظ فرج در مورد فوق تردید داشته و بر اساس اصول عملیه، حکم به برائت از حرمت چنین عملی می رانیم.
اگر کسی گوید که مزج منی زوج با تخمک همسر اول«یعنی هووی صاحب رحم» چه فرقی با مزج منی زوج با تخمک بیگانه دارد که در اولی حکم به جواز و در دومی حکم به منع میرانید. در پاسخ گوییم در مسأله دوم، اصل مزج در منی و تخمک بیگانه، جائز نیست اما در مسأله مزج ماء الزوجین کسی قائل به عدم جواز مزج نشده و سپس نطفه ای که مجازا ممزوج شده، در داخل رحم همسر دوم قرار می گیرد و علی القاعده إشکالی ندارد.
میماند بحث از نظر حکم وضعی: سه نظریه در مورد امومت چنین فرزندی در جلسه پیشین مطرح شد. مسلما از روایات باب استفاده می شود که بذر و نطفه زن أثر دارد ؛ شاهد آن که در حیوانات مثل گاو، اگر ده گاو را یک گاو نر،ضرب فحل کند باز گاو مولود را ملحق به گاو حامل می کنند. مضاف بر آن که در طب امروز به إثبات رسیده بذری که منشا حصول این فرزند شده تاثیر در ژنتیک بچه دارد.
در مقابل دلیل فوق، آیات سابقات در جلسات ماضیات، زن حامل را مادر می داند.
در مجموع از جمع أدلّه فوق چنین نتیجه می گیریم: اگر ام رضاعی به خاطر رضاع ام می باشد این زن به خاطر حمل،ام نباشد کلامی غیر مسموعست اگر نقشی برای صاحب بذر هم نگذاریم که بر خلاف واقعست. پس مثل طفل رضیع قائل می شویم که فرزند دو مادر دارد: مادر اصلی و مادر رحمی.
اما این که آیا همه آثار مادری مثل ارث هم بین این فرزند با دو مادر خود جاری می شود یا نه؟ گوییم: آری این فرزند از دو مادر ارث می برد زیرا در أدلّه میراث یکی از موانع ارث بردن، زناست و در مقام، کسانی که قائل به منع اصل این عمل هستند ولی در صورت تلقیح و تولد فرزند کسی قائل به زنازاده بودن فرزند نشده است.به عبارت مفصل تر گوییم: ام و اب یک امر تکوینی اند الفاظ برای تکوینیات واقعیه وضع شده است این که در توصیف خدا گوییم:«لم یلد و لم یولد» یعنی ولادت تکوینی ازو صادر نمی شود. ولادت یعنی وارد شدن جزئی از وجود شیئی به وجود شیی دیگر به همین دلیل کسی که جزء ازو حاصل می شود ولدست و خدا چون جزء ندارد نه از کسی متولد می شود نه خود منشا ولادت غیر می شود.
از همین منظر بچه ای که در رحم مادر تکوین دارد براستی ولد او هست و بچه ای که از زنا به دنیا آمده است بچه همان
زانیه است، منتها بر اساس أدلّه آین جهتاگر ولد از زنا باشد ارث نمیبرد ولی اگر در رحم غیر زانیه بلکه زوجه یا ام ولد، رشد کرده باشد دلیلی برای منع ارث نیست زیرا حکم ولد الزنا، به اینجا سرایت نمی کند و مانع اصلی ارث، زنا بود. سایر آثار هم چون عدم جواز ازدواج با این زن و...جاری می شود.
آخرین فرع در این بحث آن است که اگر تخمک زن و شوهری را به صورت نطفه امشاج درآورده باشند، مرد می تواند زن دیگری را به صیغه خود درآورد و در این مدت نطفه را در رحم زن صیغه ای بگذارد ولو این که یک هفته بعد عقد تمام شود. همانگونه که اگر مردی زن حامله اش را طلاق دهد، طبعا مولود در ایام طلاق و جدایی و لو بعد از اتمام عده، ملحق به هردوی پدر و مادر می شود.