عنوان
دلالت روایات و سیره بر منع تلقیح به منی بیگانه
اصطلاحنامه
تلقیح (Inoculation) | تلقیح مصنوعی (Artificial insemination) | تلقیح مصنوعی انسان -- قوانین و مقررات -- ایران (Artificial insemination, Human -- Law and legislation -- Iran) | تلقیح مصنوعی انسان (Artificial insemination, Human) | تلقیح مصنوعی انسان (فقه) -- ایران (Artificial insemination, Human (Islamic law) -- Iran) | تلقیح مصنوعی انسان (فقه) (Artificial insemination, Human (Islamic law))
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
ناشر
تاریخ نشر
1392/03/
اندازه
12MB
زبان
فارسی
یادداشت
آخرین روایتی که برای منع تلقیح با منی بیگانه مطرح می کنیم روایت ذیلست:
صحیحة زرارة و محمد بن مسلم عن ابی عبد الله :« إِذَا جَمَعَ الرَّجُلُ أَرْبَعاً وَ طَلَّقَ إِحْدَاهُنَّ فَلَا يَتَزَوَّجِ الْخَامِسَةَ حَتَّى تَنْقَضِيَ عِدَّةُ الْمَرْأَةِ الَّتِي طَلَّقَ وَ قَالَ لَا يَجْمَعْ مَاءَهُ فِي خَمْسٍ.»[1]
تقریب إستدلال: در روایت فوق إبتدا می فرماید که مردی که چهارزن دائمیه داشته و یکی از آن ها را طلاق داده باشد حق ندارد در دوران عده طلاق، زن دیگری بگیرد که به مثابه زن پنجم او بشمار آید بلکه باید منتظر بماند تا عده زن مطلقه، تمام شود و سپس به ازدواج دیگر مبادرت کند. تعلیل منع در ذیل این روایت آمده است:« لَا يَجْمَعْ مَاءَهُ فِي خَمْسٍ» یعنی مردی که در دوران عده، زن دیگری بگیرد موجب می شود که آب منی او در پنج زن جمع شود، و از نظر شرعی مرد حق ندارد که آب منی خود را در رحم بیش از چهار زن دائمیه، قرار دهد. اینجا جای طرح این سؤالست که مگر چه مانعی دارد مردی در رحم پنج زن، آب خود را قرار دهد؟ پاسخ را باید در عدم امکان رابطه زوجیت جست که مرد حق ندارد در علقه زوجیت بیش از چهار زن در آن واحد بسر برد. به همین دلیل هم حق ندارد که منی خود را در رحم زن پنجم بریزد. لذا اگر مانع عدم امکان زوجیت زن پنجم با انقضای عده زن چهارم از بین برود، زمینه زوجیت با او فراهم شده و به تبع زمینه جواز ریختن آب منی مرد در آن زن فراهم خواهد شد. تا اینجا به إثبات رسید که مرد حق ندارد در رحم زنی که رابطه زوجیت با او ندارد آب منی خود را قرار دهد و موجب إستیلاد زن از منی خود شود. خواه این زن، زنی باشد که قصد ازدواج با او دارد و می خواهد با رابطه جنسی منی خود در او بریزد و خواه زن بیگانه ای باشد که به وسیله ابزار صناعی، قصد تلقیح با منی این مرد را داشته باشد.
إشکال: باز در اینجا نمی توان این تعلیل را به عنوان علت تامه بشمار آورد که نفی و إثبات حکم،دائرمدار آن باشد، چه آن که اگر مردی با چهار زن خود رابطه مقاربت و دخول داشته باشد و یکی از آن ها را به طلاق بائن،طلاق داد بنابر رای مشهور فقها می تواند در دوره عده طلاق بائن، زن دیگری اختیار کند و با او همبستر شود در حالی که این کار مصداق جمع منی مرد در پنج زن می باشد. از طرف دیگر شک نداریم اگر مردی با یکی از زنهای خود همبستر نشده تا منی خود درون رحم وی بریزد، اینکار بر اساس تعلیل روایت فوق، مجوزی به او نمی دهد که زن پنجمی اختیار کند با این که اگر بخواهد زن پنجم بگیرد و با او همبستر شود مصداق جمع منی مرد در پنج زن نیست و نباید ازدواج با پنجمی را بر اساس این تعلیل ممنوع دانست.
بیان أستاد اشرفی : خدای متعال در أحکام الهیه این را تعیین کرده که مرد چهار زن بیشتر نگیرد و زن پنجم را به دوام نگیرد لذا ممنوعیتی در صیغه نیست و فرد می تواند با دهها زن در این قالب، ازدواج کرده و با آن ها رابطه دخولی برقرار کند و جمع منی مرد در این تعداد از زنان در قالب رابطه ازدواج موقت، ممنوعیتی ندارد. خب سؤال آن است پس چرا إمام فرموده اند که مرد حق ندارد منی خود را درون رحم بیش از چهار زن،خالی کند. به نظر میاید تعبیر« لَا يَجْمَعْ مَاءَهُ فِي خَمْسٍ » در روایت، کنایه از ازدواج باشد زیرا نوعا در ازدواج دخول صورت می گیرد و نوعا مرد، منی خود را در رحم زن خالی می کند و حضرت با نفی لازم به نهی از ملزوم، اشاره دارند. یا می توان این تعبیر را به عنوان تقریب ذهن یا یکی از حکمت های حکم دانست که إجمالا به صورت حکمت حکم، این مطلب را استفاده کنیم که مرد حق ندارد منی خود در رحم زنی که زوجه او نیست قرار دهد. این حکمت، نمی تواند منشا نفی و إثبات حکم شرعی در دیگر موارد صدق حکمت داشته باشد.
یکی دیگر از أدلّه منع تلقیح صناعی به منی بیگانه ، ارتکاز متشرعه است. مسلما فقهای قبل از ما مثل مرحوم امام و آیت الله خوئی و دیگران اینکار را جائز ندانسته اند. این ارتکاز در ذهن همگان هست که باردار شدن زن با منی مردان بیگانه را امری منکر و زشت میشمارند.
البته ممکن است منکری در یک جامعه رواج پیدا کند و قبح آن گناه ریخته شود اما به طبع اولیه در ذهن و ضمیر مؤمنان به دین، قرار دادن منی اجنبی در رحم زنی که با او علقه زوجیت ندارد و تولید فرزند از چنین زنی، عند المتشرعه قبیح است. مثلاً فرض کنید اگر کسی با اشاره به یک زن باردار بگوید: شکم این خانم با نطفه اجنبی بالا آمده است در حالی که که هیچ علاقه زوجیتی بین صاحب نطفه و زن باردار وجود نداشته است، چه حسی به شنونده آن هم از نوع مؤمن و مذهبی دست خواهد داد؟ حال اگر صاحب نطفه ناشناخته باشد و منی مرد را از بانک منی، گرفته باشد باز احساس اشمئزازی که دست می دهد قابل توصیف نخواهد بود. اینها همه حکایت دارد که این امور، خلاف سیره متشرعه و بر خلاف ارتکاز رائج آن ها می باشد. این سیره صرفا یک حیای مؤمنانه نیست بلکه برآمده از دستورات إسلام در تنظیم روابط میان زنان و مردانست. در جلد20از ص273تا 360 ابواب جملة من أحکام النساء و الرجال الاجانب، برخی از این أحکام قابل مرورست. منجمله گفته اند جایی که مرد یا زن نشسته و هنوز گرمای آن موجودست دیگری ننشیند یا اگر مرد یا زن در نگاه اولی، چشمش به دیگری افتاد وی حق امتداد آن نگاه را ندارد «النظر سهم من سهام ابلیس»یا گفته اند در خانه هایی که روزن به کوچه دارد زن را اسکان ندهید.به تعبیر زهرای مرضیه سلام الله علیها کمال زن به اینست که مردی او را نبیند و او هم مردی را نبیند. همچنین روایات فراوانی که در خدر زن وجود دارد یا این که می فرماید زن در مواجهه با نامحرم، تکلم به بیش از هفت کلمه نکند الا بالضروره«فلایخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض» این أحکام همه و همه، این ذهنیّت را در ضمیر متشرعه إیجاد کرده است که زن نباید از منی اجنبی مستولده شود و فرزند آوری، حکمی بسان رابطه جنسی دارد که تنها مجوز آن برقراری رابطه زوجیت و انعقاد عقد شرعی می باشد.
ان قلت: این ارتکاز شاید ناشی از سیره همه ابنای بشر و عقلای عالم بوده باشد چه آن که این بی بند و باریهای جنسی و اخلاقی در یکی دو قرن اخیر رواج پیدا کرده است اما قبلاً در همه جوامع بشری تجنب و تستر زنان از مردان امری رائج و عرفی شایع بوده که سیره متعارف همه ملل بر آن استوار گشته است. لذا اگر سیره ای به متشرعه بما هم متشرعه منتسب باشد و اتصال به عصر معصومین داشته باشد متیواند مرجع حکم شرعی باشد اما اگر سیره ای منتسب به متشرعه نباشد مثل تفاوت سبک و زی لباس و آرایش و خوراک و معماری و... که هر ملتی با توجه به شرایط محیطی و جغرافیایی و تمدنی با دیگر ملتها در این زمنیه ها تفاوت دارد لاجرم نمی توان رفتارهای جامعه دینی را در این زمینه ها از جنس سیره متشرعه و منتسب به شارع دانست.
قلت: چنین سیره ای در همه ملل نیست بلکه در بین اعراب جاهلی همسر یا کنیز را به مرد قوی هیکل میدادند که فرزندان شجاع از آن ها متولد شود « که بدانست بضاع گویند» شاهد دیگر آن که امروزه در برخی از ملل غربی تلقیح مصنوعی از منی بیگانه و گرفتن اسپرم از بانک اسپرم، قبح خاصی ندارد. پس می توان إدّعا کرد که استنکار و قبیح شماری تلقیح صناعی با منی بیگانه، ارتکازی برخاسته از تعالیم إسلام بوده که فقط در میان مؤمنان و پایبندان بدین شریعت به صورت خاص قابل مشاهده است. به نظر ما نیز این دلیل را می توان بهترین دلیل برای حرمت إستیلاد زن از منی اجنبی دانست.
مسأله بعدی: اگر در خارج رحم، اسپرم مرد و تخمک زن، ترکیب شد و در آزمایشگاه به صورت جنین نطفه امشاج درآمد قرار دادن آن در رحم برای ادامه سیر تکاملی، چه حکمی دارد؟