عنوان
سرایت بیماری ،مسائل پزشکی ،مسائل مستحدثه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
ناشر
نویسنده
تاریخ نشر
1399/01/06
اندازه
21MB
زبان
فارسی
یادداشت
بحث ما در مسائل پزشکی در مسأله حیات نباتی بود که ان شاء الله بعدا این بحث را ادامه خواهیم داد.
شبهه «عدم سرایت بیماری از نظر اسلام»
در برخی از روایات مسلمین (شیعه و اهل سنت) مضمونی آمده که ممکن است ادعا شود این مضمون امری خلاف وجدان و خلاف واقعیت است و بر این اساس ممکن است به دین یا مذهب اشکال شود به اینکه مطالبی که توسط اولیاء دین مطرح می شود قابلیت پذیرش را ندارد، چون با علم سازگار نیست.
در یک فقره از روایتی که در کتب فریقین مطرح شده آمده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا عَدْوَى». معنای عدوی، سرایت بیماری است و اگر در موارد دیگری مانند بیماری های معنوی استعمال شود، مجازی است. بحث سرایت بیماری از زمان گذشته مطرح بوده و پذیرفته شده است که برخی از امراض سرایت کننده است و از فردی به فرد دیگر سرایت می کند.
ظاهر «لَا عَدْوَى» که در روایت آمده این است که سرایت از نظر دین امر پذیرفته شده ای نیست. توهم می شود که سرایت بیماری یک امر وجدانی است و انکار آن مکابره است، زیرا تجربه قطعی بشری بر این امر قائم است؛ پس اینکه در متون دینی آمده است به چه معنی است؟!
آنچه به نظر می آید این است که این متن به گونه ای که الان به صورت مستقل شنیده می شود، امری خلاف وجدان و ضرورت است. این مشکل نشأت گرفته از این است که این قطعه از روایت مستقلا لحاظ شده است درحالی که این متن ضمیمه و ملابسات و شرائطی دارد که اگر در آن شرائط معنا شود، مطلب درستی است.
این اشکالی که از این متن به ذهن می رسد اختصاص به این متن ندارد و در متون بسیاری نظر استقلالی به متن بدون در نظر گرفتن قرائن مرتبط با آن متن، موجب سوء برداشت و خطاهای فاحش شده است.
1پاسخ به شبهه
1.1قرنطینه در اسلام
در این ایام که این بیماری کرونا شیوع پیدا کرده است تجویزی که از طرف متخصصین در تمام دنیا می شود این است که اشخاص از خانه خارج نشوند مگر به حد ضرورت. این مطلب در کلام اولیای ما صریحا بیان شده است. در مورد بیماری طاعون در أمالی سید مرتضی آمده است: «قال رسول الله صل الله علیه و آله: إذا کان بالبلد الذی انتم فیه فلا تخرجوا منه - و قال ایضا: إذا کان ببلد فلا تخلوه»[1] ، این همان توصیه قرنطینه است. پس اگر کسی خواست «لَا عَدْوَى» را معنا کند باید به این متن نیز توجه کند که حضرت فرمودند اگر در شهری طاعون وجود داشت به آن شهر وارد نشوید و اگر شما در شهری هستید که در آن بیماری وجود دارد از آن خارج نشوید.
1.2بررسی متن روایت «لا عدوی»
متن کامل روایتی که در آن فقره «لَا عَدْوَى» آمده است به این صورت است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ أَخْبَرَنَا النَّضْرُ بْنُ قِرْوَاشٍ الْجَمَّالُ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنِ الْجِمَالِ يَكُونُ بِهَا الْجَرَبُ أَعْزِلُهَا مِنْ إِبِلِي مَخَافَةَ أَنْ يُعْدِيَهَا جَرَبُهَا وَ الدَّابَّةُ رُبَّمَا صَفَرْتُ لَهَا حَتَّى تَشْرَبَ الْمَاءَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ أَعْرَابِيّاً أَتَى رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أُصِيبُ الشَّاةَ وَ الْبَقَرَةَ وَ النَّاقَةَ بِالثَّمَنِ الْيَسِيرِ وَ بِهَا جَرَبٌ فَأَكْرَهُ شِرَاءَهَا مَخَافَةَ أَنْ يُعْدِيَ ذَلِكَ الْجَرَبُ إِبِلِي وَ غَنَمِي فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا أَعْرَابِيُّ فَمَنْ أَعْدَى الْأَوَّلَ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا عَدْوَى وَ لَا طِيَرَةَ وَ لَا هَامَةَ وَ لَا شُؤْمَ وَ لَا صَفَرَ وَ لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِصَالٍ وَ لَا تَعَرُّبَ بَعْدَ هِجْرَةٍ وَ لَا صَمْتَ يَوْماً إِلَى اللَّيْلِ وَ لَا طَلَاقَ قَبْلَ النِّكَاحِ وَ لَا عِتْقَ قَبْلَ مِلْكٍ وَ لَا يُتْمَ بَعْدَ إِدْرَاكٍ»[2]
معنای این روایت این است که شخصی خدمت رسول اکرم صل الله علیه و آله می رسد و به حضرت می گوید گاهی به یک حیوانی می رسم که به خاطر بیماری ای که در حیوان وجود دارد، آن را نمی خرم چون می ترسم که حیوانات دیگر مرا بیمار کند و بیماری آن حیوان به حیوانات دیگر سرایت کند. حضرت به او فرمودند چه کسی آن حیوان اول را بیمار کرده است؟! بعد حضرت فرمودند خیالت راحت باشد سرایت رخ نمی دهد.
اگر این فقره «لَا عَدْوَى» را با قطع نظر از قبل آن معنا کنیم معنایش این است که هیچ گونه سرایتی رخ نمی دهد؛ نه از جانب انسانی به انسان دیگر و نه از حیوانی به حیوان دیگر. اما با توجه به قبل معنای روایت این می شود که سرایت در مورد سؤالی که روای پرسیده است رخ نمی دهد. ممکن است بیماری «جرب» مسری نباشد در حالی که مردم خیال می کرده اند مسری است. پس این فقره از روایت نمی تواند هرگونه سرایتی را نفی کند، چون اگر سرایت یک امر در ارتکاز عام پذیرفته شده باشد، نمی شود با عموم آن را نفی کرد؛ عموم صلاحیت نفی ارتکازات را ندارد. این همان مطلبی است که در مورد ﴿وَ لاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾[3] گفته می شود که با این عموم نمی شود حجیت خبر واحد و حجیت ظهور که امر ارتکازی است را رد کرد. برای ردع از این ارتکازات نیاز به نهی خاص است. این ارتکازات باعث تقیید عموم می شود، نه اینکه عموم شکل بگیرد و بعد به این موارد تخصیص بخورد.
وقتی سرایت بیماری یک امر ارتکازی است شارع برای ردع آن نمی تواند به عمومات اکتفا کند بلکه باید تصریح به ردع کند و بالخصوص متعرض آن شود. ارتکازات عقلائیه از قبیل قرینه متصله برای کلام محسوب می شود و مانع از انعقاد عموم است.
اگر «لَا عَدْوَى» به صورت امر مستقلی مطرح می شد اهلیت این را داشت که از ارتکاز ردع کند ولی اگر شارع در مورد خاصی این مطلب را گفته باشد و راوی نیز در آن مورد خاص احتمال سرایت می داده است، نفی سرایت فقط در آن مورد خاص ثابت می شود.
1.3پاسخ به شبهه در کلام علامه مجلسی
احتمال دیگری که در کلام مرحوم علامه مجلسی آمده این است که مراد از «لَا عَدْوَى» نفی تأثیر بیماری ها به صورت مستقل از مشیت الهی باشد؛ در مقابل اینکه سرایت مستق در تأثیر باشد. ایشان فرموده است: «و قال الطيبي: العدوي مجاوزة العلة، أو الخلق إلى الغير، و هو يزعم الطب في سبع، الجذام، و الجرب، و الجدري، و الحصبة، و البخر و الرمد، و الأمراض الوبائية، فأبطله الشرع، أي لا تسري علة إلى شخص، و قيل: بل نفي استقلال تأثيره، بل هو متعلق بمشية الله، و لذا منع من مقاربته كمقاربة الجدار المائل، و السفينة المعيبة»[4] ایشان فرموده است کسانی که قائل به عدم سرایت بیماری هستند، نهی از نزدیک شدن به بیمار در این روایت را اینگونه پاسخ داده اند که این نهی به خاطر تأثیر و سرایت بیماری نیست بلکه به این خاطر است که مبادا بیماری که بیمار می شود تخیل سرایت به او دست دهد؛ به همین جهت به مردم گفته اند به او نزدیک نشوید. بعد ایشان قول دوم را انتخاب می کند یعنی اینکه بیماری مستقلا تأثیرگذار نیست بلکه به مشیت خدا تأثیر گذار است. ایشان می فرماید: «و أرى هذا القول أولى لما فيه من التوفيق بين الأحاديث، و الأصول الطبية التي ورد الشرع باعتبارها على وجه لا يناقض أصول التوحيد».[5]
پذیرش سرایت بیماری از شخصی به شخص دیگر مقتضای جمع بین احادیثی است که تعبیر آنها فی نفسه موهم این مطلب است که سرایت رخ نمی دهد و بین این اصل که اطباء می گویند سرایت رخ می دهد و شرع نیز این اصول را پذیرفته است. بنابراین پذیرش اینکه بیماری با مشیت خدا گسترش می یابد با توحید ناسازگاری ندارد.