عنوان
غیبت،مستثنیات غیبت،متجاهر به فسق
اصطلاحنامه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1397/11/08
اندازه
11MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه جلسه گذشته: صحبت درباره مستثنیات غیبت و متجاهر به فسق بود. بحث در این بود که اگر کسی علنا گناه میکند آیا غیبتش در گناهی که به آن تجاهر ندارد جایز است؟ در موردی که تجاهر به فسق دارد، غیبتش جایز است: «إِذَا جَاهَرَ الْفَاسِقُ بِفِسْقِهِ فَلَا حُرْمَةَ لَهُ وَ لَا غِيبَةَ».[1] اما آیا در موردی که در آن تجاهر ندارد هم غیبتش جایز است؟ مرحوم شیخ انصاری فرمود که در «ما هو ادون» هم غیبتش جایز است؛[2] یعنی میتوان شخص فاسق را در گناهی که علنی انجام داده و گناهی که رتبه پایینتری از این گناه علنی دارد، غیبت نمود مثلا کسی که مرتکب لواط میشود، میتوان گفت که به زن مردم هم نگاه میکند.
مرحوم شیخ انصاری دلیلی بر این مدعای خود اقامه نکرده و فقط ذوق عرفی است. میخواهد بگوید: کسی که کار زشت به این بزرگی را مرتکب میشود بدش نمیآید که گناه کوچکتر او را بگویند.
اشکال: جمله «إِذَا جَاهَرَ الْفَاسِقُ بِفِسْقِهِّ فَلَا حُرْمَةَ لَهُ وَ لَا غِيبَةَ»[3] را چگونه معنا میکنید؟ دو احتمال وجود دارد «اذا جاء الفاسق بفسقه معصیةً کبیرة» یعنی فاسقی که گناه کبیره انجام میدهد، احتمال دوم این است که گناه صغیره انجام میدهد؛ پس با گناه کبیره و صغیره غیبت او جایز است. با انتخاب هر احتمال فتوا نیز متفاوت میشود. اگر احتمال اول باشد، فقط در گناه کبیره میتوان او را غیبت کرد اما در گناه صغیره نمیتوان او را غیبت کرد اما اگر احتمال دوم باشد که مراد چه گناه صغیره باشد یا کبیره، میتوان از مورد تجاهر تعدی کرد و در هر گناهی او را غیبت کرد. وقتی در گناه صغیره، غیبتش جایز است در گناه کبیره به طریق اولی غیبتش جایز است.[4]
به نظر ما جمع بین روایات «إِذَا جَاهَرَ الْفَاسِقُ بِفِسْقِهِّ فَلَا حُرْمَةَ لَهُ وَ لَا غِيبَةَ»[5] «ثَلَاثَةٌ لَيْسَتْ لَهُمْ حُرْمَةٌ: صَاحِبُ هَوًى مُبْتَدَعٍ، وَ الْإِمَامُ الْجَائِرُ، وَ الْفَاسِقُ الْمُعْلِنُ الْفِسْقِ».[6] با روایات «مَنْ أَلْقَى جِلْبَابَ الْحَيَاءَ فَلَا غِيْبَةَ لَهُ».[7] و «لَمْ يُقَمْ عَلَيْهِ فِيهِ حَدٌّ»،[8] و آیاتی که نهی از غیبت میکند در این است که اگر گناه کبیره را مکرر آشکارا انجام دهد، غیبتش درباره آن گناه جایز است اما در سایر موارد، ادله حرمت شامل آنها میشود. غیبت هر انسانی حرام است اما درباره کسی که گناه کبیره را مکرر و آشکارا انجام دهد مسلّم غیبتش جایز است اما در سایر موارد مثل جایی که فقط یکبار گناهی را مرتکب شده یا اینکه گناه صغیره مرتکب شده، ادله حرمت غیبت، غیبت را حرام میداند؛ لااقل در این موارد شک داریم که آیا غیبت جایز است و حرمت را استصحاب میکنیم. آیا دختری که چند تار مویش را بیرون گذاشته و گناه علنی دارد میتوانیم بگوییم که جلباب حیا را کنار گذاشته و میتوانیم گناهان دیگرش را هم برای دیگران بگوییم و آبرویش را ببریم؟ در موارد مشکوک، ادله حرمت غیبت مثل ﴿وَلَا يغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا﴾[9] تمسک کرده و غیبت حرام میشود. همچنین تمسک به عام در شبهه مصادقیه و تمسک به اطلاق در موارد مشکوک جایز نیست.
بنابراین به نظر ما غیبت در غیر آنچه تجاهر دارد جایز نیست مگر در سلطان جائر، کسی که بدعتگذار در دین است و فاسقی که گناه کبیره کثیره را علناً انجام میدهد. در مواردی که گناه صغیره انجام داده یا کثیره نبوده و فقط یک بار علنا انجام داده، صدق عنوان «مَنْ أَلْقَى جِلْبَابَ الْحَيَاءَ» بر آن مشکوک است؛ پس در غیر ما تجاهر علیه، غیبتش حرام است.
کلام محقق ایروانی (رحمهالله)
محقق ایروانی روایت «مَنْ أَلْقَى جِلْبَابَ الْحَيَاءَ فَلَا غِيْبَةَ لَهُ» را اینگونه معنا میکند: درباره آن چند احتمال وجود دارد:
۱_کسی که از خدا حیا ندارد «لا حیاء له من الله» ممکن است از مردم خجالت بکشد و حیا داشته باشد و گناهی را در انظار مردم انجام نمیدهد اما در خلوت هر گناهی را انجام میدهد. منافقین اینگونه هستند.
به نظر ما این معنا خلاف ظاهر و بعید از معنای روایت است.
2_ مراد کسانی هستند که در مقام امر به معروف و نهی از منکر جدی هستند و درمقابل هرکسی که خلافی مرتکب میشوند، تذکر میدهند. این شخص در گفتار حیاء ندارد و با همه برخورد میکند.
به نظر ما این هم احتمال بعیدی است که مرحوم ایروانی بیان کرده است.
۳ـ «إلقاء جلباب الحياء من اللّه- تعالى- بالتظاهر بمعاصيه عند الناس».[10] کسی که آشکارا معاصی خدا را در میان مردم انجام میدهد، هر معصیتی که باشد چه صغیره و چه کبیره باشد.
این احتمال سوم درست است و این شخص میتواند مصداق موردی باشد که میتوان در مورد گناهی که آشکارا انجام داده و سایر گناهانش او را غیبت کرد.
شیخ انصاری فرمود که اگر کسی گناهی را علنی انجام داد شما میتوانید او را در آن گناه و اخف آن گناه، غیبت کنید. ظاهر روایت این معنایی که شیخ انصاری میفرماید را نمیرساند.[11]