عنوان
غیبت،مستثنیات غیبت، متجاهر به فسق
اصطلاحنامه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1397/11/09
اندازه
10MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه جلسه گذشته: صحبت درباره جواز غیبت متجاهر به فسق بود. غیبت از گناهان کبیره است اما درباره متجاهر به فسق، استثنا شده است؛ کسی که علنا گناه میکند، غیبتش جایز است اما بحث در این بود که آیا غیبتش اختصاص به همان مورد گناه دارد، یعنی اگر علنا قمار بازی میکند فقط میتوان درباره قمار او را غیبت کرد نه گناه دیگری که علنی نیست.
آیتالله سبحانی (حفظهالله) میفرماید: «فالترجیح مع الأوّل لمناسبة الحکم و الموضوع، و انّ التجاهر فی موضوع یوجب سلب الحرمة فی ذلک المورد دون غیره، و علی ذلک یضعف الإطلاق فی روایة هارون بن الجهم. و یمکن التفصیل بین المجاهر بمعصیة أو معصیتین و بین من یتجاهر بمعاص کثیرة، و الذی یقال فی حقّه بأنّه ألقی جلباب الحیاء و أنّه ممّن یرکب المعاصی بلا اعتناء و لا اکتراث، و لعل قوله (صلی الله علیه و آله و سلم): «من ألقی جلباب الحیاء» ناظر إلی هذا القسم من المتجاهرین».[1]
مناسبت حکم و موضوع، اقتضا میکند که جواز غیبت متجاهر را اختصاص دهیم به آنچه نسبت به آن تجاهر دارد نه گناه دیگر. در روایات وارد شده در این باره گفته شد که سه گروه، غیبتشان جایز است: 1_بدعتگذاران در دین، 2_سلطان جائر 3_ الفاسق الملعن بالفسق. مناسبت حکم و موضوع اقتضا میکند، غیبت در آن گناهی جایز باشد که علنی است؛ زیرا وصف، مشعر به علیّت است. مثلا معنای «اکرم العالم» این است که «اکرم العالم لعلمه»، وقتی هم میگوییم فاسقی که علنا گناه میکند غیبتش جایز است یعنی در همان گناه علنی غیبتش جایز است. وصف در اینجا «اعلان» است که دخیل است و علیّت دارد. دو چیز در اینجا علیّت برای جواز غیبت است، یکی فسق و دیگری ارتکاب علنی، اگر فسق علنی نباشد، علت تامه جواز غیبت محقق نشده است و نمیتوان غیبت کرد. در گناه مخفی این دو علت جواز غیبت وجود ندارد، فسق بودده اما علنی نبوده است.
آیتالله سبحانی (حفظهالله) نظرش این است که اگر کسی در جامعه گناهان کبیره را علنا و کثیر انجام دهد غیبتش جایز است و «من ألقى جلباب الحياء» هم دربارهاش صدق میکند اما کسی که گناهی را یکبار انجام میدهد دربارهاش صدق نمیکند؛ مثلا کسی که یک بار قماربازی کرده یا زنی که مقدار کمی حجابش مشکل دارد نمیتوان درباره همه گناهان او غیبت کرد بلکه فقط در همان گناه علنی میتوان او را غیبت کرد.
به نظر ما کلام ایشان خوب و صحیح است. اصل غیبت حرام است و فقط در مواردی استثنا شده که باید به میزان قدر متیقّن اکتفا نمود. اگر شک در متجاهر کردیم، اصل آن است که متجاهر نیست. اگر کسی در جمع دوستانش گناهی را مرتکب میشود اما در مجامع عمومی حاضر نیست آن گناه را مرتکب شود، متجاهر بر او صدق نمیکند؛ زیرا فقط چند نفر از رفقای خصوصی خبر دارند نه همه مردم.
کلام شهید ثانی
شهید ثانی (رحمهالله) میفرماید: «... أن يكون المقول فيه به مستحقّاً لذلك؛ لتظاهره بسببه، كالفاسق المتظاهر بفسقه بحيث لا يستنكف من أن يذكر بذلك الفعل الذي يرتكبه فيذكر بما هو فيه لا بغيره. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلیاللهعلیهوآله):«مَنْ أَلْقَى جِلْبَابَ الْحَيَاءِ عَنْ وَجْهِهِ فَلَا غِيبَةَ لَهُ». و ظاهر الخبر جواز غيبته و إن استنكف من ذكر ذلك الذنب و في جواز اغتياب مطلق الفاسق احتمال ناشٍ من قَوْلِهِ: لَا غِيبَةَ لِفَاسِقٍ. و ردّ بمنع أصل الحديث أو بحمله على فاسق خاصّ أو بحمله على النهي و إن كان بصورة الخبر و هذا هو الأجود، إلّا أن يتعلّق بذلك غرض دينيّ و مقصد صحيح يعود على المغتاب بأن يرجو ارتداعه عن معصيته بذلك، فيلحق بباب النهي عن المنكر».[2]
کسی که فسقی را علنی مرتکب شده، غیبتش در همان گناهی که علنی مرتکب شده، جایز است اما در موردی که تظاهر به آن ندارد، غیبتش جایز نیست. این جواز غیبت برای این است که از معصیت دست بردارد.
نتیجه بحث ما این شد: متجاهر به فسق در آن فسقی که علنا انجام میدهد، غیبتش جایز است اما در فسق مخفی، غیبتش جایز نیست. کسی که گناهان کبیره علنی کثیر انجام میدهد، مثلا قتل نفوس میکند یا اموال یا آبروی مردم را از بین میبرد، غیبتش در همه گناهانش جایز است هرچند گناه مخفی باشد.
فرع دوم
اگر فاسق، غیبتش شود، ناراحت میشود، حکمش چیست؟ گاهی کسی است که گناهی را انجام داده و اگر غیبتش شود بدش نمیآید این شخص بیحیا شده و مصداق «من القی جلباب الحیاء» است اما کسی هم هست که گناهی را انجام داده اما اگر غیبت گناه او را کنند، ناراحت میشود که گناه من مخفی بود، چرا مطرح شد.
برخی از بزرگان در جواز غیبت گناه مخفی فرق گذاشتهاند که اگر ناراحت نمیشود، غیبتش جایز است.
کسی گناه علنی میکند، مثلا قمازباز است و اکنون در کاروان حج است آیا در کاروان غیبت یا بیان گناه قمار او جایز است؟ در حدی ایمان دارد اما از مسافرت هم که برگردد باز گناه خود را تکرار میکند. در شهر خودش متجاهر به فسق است اما در کاروان کسی او را نمیشناسد بنابراین گناهش برای کاروانیان مستور است و از بیان گناه هم ناراحت میشود لذا جواز غیبت وجود ندارد هرچند در شهر خودش متجاهر است.