عنوان
فروعات مسأله ی پیوند اعضاء
اصطلاحنامه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1373/04/15
اندازه
15MB
زبان
فارسی
یادداشت
بحث در فروعات پیوند اعضاء است. به فرع ششم رسیدیم:
مسأله ی ششم: اگر کسی بعضی از اجزای بدن زنده یا مرده را از کسی غصب کند و به بدن فرد دیگری پیوند زند حکمش چیست؟ مثلا گاه بعضی از اطباء ممکن است بیمارانشان را که جراحی می کنند بعضی از اعضای بدنشان را سرقت کنند و بعد آن را به آلاف و الوف به فرد دیگری می فروشد.
حال اگر فرد متوجه شد که عضوی که به بدنش پیوند زده شده است مغصوب بوده است تکلیفش چیست؟
این خود دو فرض دارد:
اول اینکه گاه می شود آن عضو را جدا کرد و برگرداند. در این حال باید مغصوب را به اهل و مالکش برگردانند.
دوم اینکه نمی شود چنین کرد (کما هو الغالب) باید حکم تالف را بر آن جاری کرد. مانند عینی که غصب شده و مصرف شده و از بین رفته است. در این حال باید عوضش را به مالک بدهد و هزینه اش را از غاصب بگیرد. اگر قیمتی که شخص مریض پرداخته است دویست تومان باشد و قیمتی که به مالک داده است سیصد تومان باشد صد تومان اضافه را از غاصب می گیرد زیرا خودش، مغرور شده بود و غاصب هم موجب غرر او شده بود (و المغرور یرجع الی من غرّه)
مسأله ی هفتم: حکم پیوند اعضای بدن کافر به مسلمان و بالعکس
اما پیوند زدن بدن کافر به مسلمان این شبهه را دارد که بدن او نجس است و اگر هم پاک باشد وقتی عضو از بدن جدا شود نجس می شود. ولی با این حال وقتی جزو بدن دوم شد و روح در آن جریان پیدا کرد و خون و احساس در آن راه یافت، از میته بودن بیرون می آید و جزء بدن او می شود و پاک می شود.
لو فرض که شک کنیم آیا پاک شده است یا نه اصالة الطهارة جاری می شود نه استصحاب نجاست. استصحاب جاری نمی شود زیرا موضوع عوض شده است. ما نحن فیه جزء شبهات حکمیه است و اصالة الطهارة جاری می شود. (اصالة الطهارة هم در شبهات موضوعیه جاری می شود و هم در شبهات حکمیه)
اما عکس مسأله و جایی که بدن مسلمان را به کافر پیوند زنند. اگر کافر، ذمی است اشکالی در آن نیست. تنها اشکالی که در ذهن بعضی ممکن است بیاید آیه ی (لن یجعل الله للکافرین علی المسلمین سبیلا) بنابراین وقتی عضو بدن مسلمانی به بدن کافر راه یابد، کافر بر آن عضو سلطه پیدا می کند و این سلطه بر اساس آیه ی مزبور ممنوع است.
جواب این است که آیه ی مزبور مربوط به سلطه ی خارجیه (مانند سلطه ی حاکمیت و مالکیت است. یعنی کافر نمی شود رئیس دولت مسلمانان شود و یا مالی از مسلمانان را مالک شود.) یا سلطه به حسب حجت می باشد. (یعنی کافر حجت قوی در مقابل مسلمان ندارد)
ولی جدای از اینها دلیلی بر حرمت نیست مثلا کسی قائل نشده است که اگر مادر مسلمانی به بچه ی کافری شیر دهد عمل حرامی را مطابق آیه ی فوق مرتکب شده است.
بنابراین آیه ی فوق مورد پیوند اعضاء را شامل نمی شود مضافا بر اینکه وقتی عضو از بدن مسلمان جدا شد و به بدن کافر راه پیدا کرد جزء بدن او می شود.
حتی اگر شک هم کنیم اطلاق آیه شامل مورد فوق نمی شود.
اما اگر کافر، حربی باشد و عضوی از بدن مسلمان را به او پیوند بزنند و یا خون او را به بدن او تزریق کنند. در مواردی که از باب اعانت کفار شود عمل مزبور حرام است. اما بیع و شراء مواد غذایی و امثال آن به کفار حربی جایز است مانند جواز فروش نفت به آنها که هرچند نفت به آنها کمک می کند ولی فروش به آنها جایز است. در این موارد پیوند عضو جایز است.
آنچه حرام است این است که نباید به ظالمین در ظلمشان کمک کرد و یا نباید کاری کرد که به قوت و قدرت و شوکت برسند ولی در مواردی که این دو عنوان صدق نکند بیع و شراء با آنها جایز است.
همچنین در مکاسب محرمه آمده است که فروش اسلحه به کفار حربی اگر در حال جنگ با مسلمانان نباشند و از آن اسلحه علیه مسلمانان استفاده نکنند جایز است. همچنین فروش سلاحهای تدافعی به آنجا جایز است. بنابراین مورد ما نحن فیه هم جایز می باشد.
فرع هشتم: آیا اعضای حیوان را به می شود به انسان پیوند زد؟
حیوان گاه حرام گوشت است و گاه حلال گوشت و گاه نجس العین.
اگر عضوی از حیوان حلال گوشت را پیوند زنند هر چند بعد از جدا شدن، عضو، نجس می شود بعد از پیوند و جریان روح پاک می شود و چون حلال گوشت است مشکلی برای نماز او نیز پیش نمی آید.
اما اگر از حلال گوشت باشد بعد از جریان روح پاک می شود و هنگام نماز هم مشکلی برای او پیش نمی آید زیرا عضو مزبور جزء بدن انسان شده است و موضوع عوض شده است و عضو مزبور دیگر عضو بدن حیوان نیست. مثلا اگر کسی شیر حیوان غیر مأکول اللحم را بخورد و شیر در بدن او باشد می تواند با آن نماز بخواند.
سلمنا که هنوز به آن عضو صدق کند که غیر مأکول اللحم باشد ولی با این حال ادله ی بطلان نماز در غیر مأکول اللحم این مورد را شامل نمی شود. اطلاق ادله مواردی را شامل می شود که ما لا یوکل در لباس یا در روی بدن باشد. ولی عرفا اگر کسی قرنیه ی حیوان را مثلا به بدنش پیوند زند به آن نمی گویند: فلان صلی فی ما لا یوکل.
بله مادامی که هنوز جزء بدن نشده است اشکال دارد ولی از باب ضرورت می توان با همان عضو نماز خواند.
اما اجزاء نجس العین مانند خوک و کلب و یا کافر را اگر پیوند زنند اگر با پیوند عضو بدن شود در این حال عنوان عوض می شود و عضو مزبور جزء بدن مسلمان شده و مشکلی در آن نیست.
در خرید و فروش اعیان نجسه هم مشکلی نیست زیرا عبد کافر، کلب ماشیه و امثال آن را می توان خرید و فروش کرد. اعیان نجسه ای که منفعت محلله ی مقصوده دارند می توانند خرید و فروش شوند.
فرع دهم: پیوند مو
این فرع دارای چند صورت است:
اول اینکه مویی را به موی دیگر در خارج اتصال می دهند و کشت نمی کنند.
در این فرع اشکالی وجود ندارد و هرچند موی متصل شده از زن اجنبی باشد. وقتی موی زن اجنبی از سر جدا می شود نگاه کردن و دست به آن زدن به آن بلا اشکال است. اما اگر موی کافر باشد و قائل شویم کافر نجس العین می باشد و یا موی حیوان نجس العین باشد در این حال (هرچند ما لا تحلله الحیاة است ولی نجس است) موی مزبور نجس است و با آن نمی شود نماز خواند. اگر از حیوان غیر مأکول باشد نماز در آن اشکال دارد.
در واقع این قسم از اقسام پیوند نیست بلکه وصل کردن است.
دوم اینکه گاه مویی را به سر فرد دیگر کشت می دهند و این خود دو حالت دارد:
گاه موی سابق را می چینند و موی جدید را می کارند.
در این حال گاه از پیاز مو بحث می شود و گاه از خود مو. ریشه ی مو جزء بدن می شود و حکم بدن مسلمان را پیدا می کند ولی دنباله ی مو چون روح در آن جاری نیست جزء بدن جدید نمی شود. مو هرچند روییده می شود ولی آنچه از موی قبلی باقی مانده است جزء بدن او نیست. استصحاب در آن جاری است زیرا هنوز موضوع در آن عوض نشده است.
سوم اینکه: موی سابق به قوت خود باقی است و موی جدید اضافه می شود. حکم این قسم نیز روشن شده است.
ان شاء الله در جلسه ی بعد به سراغ مسأله ی جدید می رویم که مربوط به تحدید نسل است. یعنی آیا می توان نسل مسلمین را محدود کرد؟ اگر جایز است آیا راجح است یا مرجوح می باشد.
بعد باید به سراغ طرق جلوگیری رویم یعنی اگر تحدید نسل را جایز بدانیم این دلیل نمی شود که انواع جلوگیری مجاز باشد. آیا جلوگیری به شکل موقت جایز است یا دائمی آن هم جایز می باشد.