عنوان
فقه تربیت، تعلیم و تعلم، اصول و روشهای تربیتی
اصطلاحنامه
آموزش و پرورش (Education) | تربیت (Upbringing) | تعلیم و تربیت | فقه (Islamic law)
پدیدآورسازمانی
مؤسسه اشراق و عرفان
محل نشر
قم
نویسنده
تاریخ نشر
1396/02/19
اندازه
13MB
زبان
فارسی
یادداشت
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصول و روشهای تربیتی/ اصل قدرت و استطاعت مربی و متربی (رفق و مدارا)
اشاره به مباحث قبل:
گرچه مهمترین آیات مورد استشهاد قرار گرفت اما برخی آیات دیگر هم در رعایت ظرفیت و توان متربی و مدارا قابل توجه است.
آیه پنجم: موعظه و جدال احسن
آیه پنجم بسیار مشهور است و مطالب زیادی هم شنیدهایم. سوره نحل آیه 125خطاب به پیامبر (ص) میفرماید:
«ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدينَ».[1]
این آیه مورد بحث قرار گرفت و به گمانم هشت مسأله با نگاهی که ما به آن نیاز داریم، بررسی شد.
9ـ روش احسن در هدایت
نکته نهم که باید عجالتاً به آن توجه کنیم این است که با همه مقدماتی که بیان شد، این آیه با مسأله ظرفیت و توان متربی و رعایت رفق و مدارا در هدایت، تربیت و تبلیغ چه ربطی دارد؟ این مبحث نهم است.
پاسخش اینکه بهطورکلی:
اولاً، وقتی سه فراز حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن را کنار هم قرار میدهیم، افاده میکند که در مقام هدایت، تربیت و تبلیغ دیگران راههایی که بهتر اثر میکند، را برگزینید. جهتگیری آیه به این است که راههای سنجیدهتر و اثرگذارتر را برگزینید. تعبیرات «حسنه»، «احسن» و «حکمت» که عبارت از روشی است که عقلانی و منطقی و سنجیده باشد، این حسن و سنجیدگی که در هر سه فراز آمده، حسن و سنجیدگی نسبی است نه ذاتی. گاهی گفته میشود که رفتار مؤدبانه داشته باش چون این آداب ارزش ذاتی دارد، غذا و رفتوآمد و ... آدابی دارد که مربوط به فعل بما هوهو است. کار به دیگری ندارد. گاهی همین اوصاف و زیبایی در مقام اثرگذاری بر دیگران به کار میرود. این دو باهم متفاوت است.
بهعبارتدیگر، آداب اخلاقی و سنجیدگی عملی را دو نوع میتوان به کار برد:
1ـ در مقام رفتار و کردار خود شخص در خانه و جامعه؛ که غلبه با نگاه ذاتی و درونی است.
2ـ در مقام هدایت و تربیت و تبلیغ و مقام تأثیرگذاری بر دیگران؛
اینجا از نوع مقام دوم است. «ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ» در این مقام از این روشها باید به کار گرفت.
عرف از این بیان استفاده میکند که رفق و مدارا و عطوفت و احساسات متربی و مخاطب باید در نظر گرفته شود. نرمش و ملایمت، شرایط روحی و حتی تدریجی بودن در نظر گرفته شود؛ پس پاسخ مطلب نهم این است که آیه در مقام دعوت، هدایت و تبلیغ است. آنچه از حکمت و موعظه حسنه و جدال احسن به ذهن میآید و متبادر میشود این است که باید این شرایط را رعایت کنی پس بر رعایت توان و ظرفیتها و خلق نیکو در مقام هدایت و تربیت تأکید دارد.
وقتی دلالتش تام است که دریافت عقلایی باشد. اگر صغرا و مقدمه نباشد از آیه چیزی نمیتوان استفاده کرد. قرینه در حد قرینه متصله است و روشن است. «ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ» یعنی باید با روشهای خوب و درست و اثرگذار باشد، زیرا دریافت عقلایی به نحوی قوی است که در حد قرینه متصله است. این دریافت ساده و راحت است.
سؤال:
دلیل اخص از مدعا است؛ زیرا شامل انواعی از روشها نمیشود مثل تشویق و تنبیه و ...
پاسخ استاد:
دیروز گفتیم که دعوت عام است و شامل همه انواع دعوت قولی میشود؛ اعم است از امر و نهی. لا یبعد که شامل عملیات رفتاری هم شود. حتی لا یبعد که شامل تشویق و تنبیه بشود. شمول دارد نسبت به روشهای فراخوان.
برداشت از آیه با حکم قرینه صغروی و در حد متصله در همه فعالیتهای تربیتی از مجموع سیاق استفاده میشود و هم از تکتک واژهها و فقرات آیه؛ حکمت، موعظه حسنه و به خصوص جدال احسن، در مقام مجادله و مناظره هم باید به طریق احسن باشد. ذات مناظره و مجادله تندی است. انسان تحریک میشود که بهنوعی انتقامجویی کند زیرا در ذاتش دعواخیز است و جنجالآفرین است. لذا جدال احسن دال بر نرمی بیشتر است. «زیادة المبانی تدل علی زیادة المعانی». در ذات گفتگوی طرفینی و مباحثه، پرخاشگری هست. لذا «احسن» و نرمش را آورده است. نرمش باید باشد نه انتقامجویی و روشهای غیر حق. پس رعایت و توان و ظرفیت و رعایت رفق و مدارا هم از کل آیه استفاده میشود وهم از تکتک واژههای آیه.
10ـ نسبت روشهای حکمت، موعظه و جدال
مطلب دهم این است که در آیه سه راه بیان کرده است که عبارت است از :
2.1. حکمت
2.2. موعظه حسنه
2.3. جدال احسن.
ولی «جادلهم» را عطف بر ادع کرده است. این از نوع ذکر خاص بعد از عام است. «ادع» فرمان به روش عام است و مجادله روش خاص است.
نسبت این سه با همدیگر آیا تباین است؟ قسیم هم هستند؟ یا عام و خاص است؟ در پاسخ دو احتمال مطرح است:
1) یک برداشت این است که هر سه قسیم هم است. روش عقلی، عاطفی و جدال (جدال و رویارویی) است. این برداشت تقریباً جا افتاده است.
2) ممکن است که بالحکمة معنای عام باشد؛ حکمت به معنای امر عقلانی و فلسفی نیست بلکه هر چیزی است که در سعادت شخص مؤثر است. موعظه حسنه و جدال احسن ذکر خاص بعد از عام است. علا رغم اشتهار نظر اول، دومی هم بعید نیست.
11ـ مراتب روش جدال احسن
نکته بعدی را که باید توجه کنیم این است که آیه شریفه در حقیقت مبنای دعوت و هدایت را بر روشهای سنجیده و اثرگذار و دور از تندی میداند. از این آیه بهخوبی قابلاستفاده است اما آیه مطلق و قابل تخصیص است. میتواند تخصیص بخورد به مواردی از امر به معروف و نهی از منکر و جهاد که همراه با خشونت است. ممکن است کسی آیه را مطلق بداند و با روشهای تند و خشن تخصیص خورده است. و همچنین قصاص و ... (اگر آن را هم روش تربیتی بدانیم). لذا تنبیه، جهاد و ... جزء مفهوم آیه نیست بلکه خارج از آیه است به دلیل قرینه منفصل؛ این یک احتمال است.
احتمال دیگر این است که الغای خصوصیت میشود. حکمت و موعظه روش عمومی است اما ذاتِ جدال، برخورد است. در جدال هم برخورد است و هم نیکویی است. جدال بهعنوان مصداق روش تند پرخاشگرانه است. تندی هم انواعی دارد لذا در تنبیه و جهاد نیز باید به روش احسن عمل کرد. تنبیه محرومیت یا آزاردهندگی باید با روش خوب باشد. روشهای تند هم انواع دارد. طبق این احتمال آیه اختصاص به روشهای نرم و مدارا ندارد. جدال احسن در روشهای تقابلی و تند نیز هست و بالفحوی شامل روشهای تند دیگر هم میشود. پس تندی انواع دارد و آیه یک مدلول اضافی هم دارد. رفق و مدارا باید رعایت شود حتی در حال تندی هم باید سنجیدگی باشد. حکمت و موعظه هم دارای مراتب است.
سؤال:
مجموعه حکمت، موعظه و جدال سنخی از روش را مینمایاند. به آنچه بیان شد، دلالت ندارد.
پاسخ استاد:
تعمیم به همه روشهایی که مدالیل دارد، بعید نیست با الغای خصوصیت شامل روشهای دیگر هم بشود. جدال احسن شامل روشهای تند هم میشود که باید حسابشده باشد. در جهاد و امر به معروف و نهی از منکر عملی تند باید به روش حسن و احسن باشد.
سایر آیات
این پنج آیه بود که بیان شد. البته آیاتی دیگری هم هست که میتوان به آنها تمسک کرد مانند آیات:
«فَقُولالَهُقَوْلاًلَيِّناًلَعَلَّهُيَتَذَكَّرُأَوْيَخْشى»[2]؛ که خطاب به موسی و هارون است.
یا آیه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَديدا»[3]؛ اگر در مقام تبلیغ باشد.
اما اوضح و ابلغ در دلالت همین آیاتی بود که بحث کردیم؛ باقی آیات را مراجعه کنید.
جمعبندی بحث رفق و مدارا
در جمعبندی کل مباحث نکاتی اشاره میکنم. نقشه جامع کل مباحث گذشته را ملاحظه بفرمایید. نکات کلیدی در جلسات چندماهه و متعدد این است که:
1. مفهومشناسی
بحث رعایت توان متربی چند معنی و محور اصلی داست:
1.1. رعایت توان و قدرت به معنای امکان وقوعی؛
1.2. رعایت توان و قدرت به معنای عرفی؛
1.3. رعایت توان و قدرت به معنای عدم حرج؛
1.4. رعایت توان و قدرت به معنای عدم ضرر؛
1.5. رعایت توان و قدرت به معنای نفی ایذاء و اهانت به متربی؛
1.6. رعایت توان و قدرت به معنای آرامش و آسایش شخص؛
این شش درجه و رتبههای معنایی رفق و مدارا و رعایت توان متربی بود که عرض شد.
2. سطوح رفق و مدارا
محور دیگر این است رفق و مدارا چند سطح دارد. بر اساس سطوح و ساحتها، چند قاعده فقهی داریم:
2.1. رفق و مدارا و رعایت توان مکلف از ناحیه شارع مقدس بحثی بود که مطرح نکردیم. مثالهای قرآنی و روایی زیاد داریم از قبیل: «رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِه»[4]؛ خداوند متعال این ظرفیتها را رعایت کرده است.
2.2. یک سطح دیگر رعایت توان و ظرفیت شخص در ارتباط با خویشتن است که در مباحث «فقه التزکیه» مطرح میشود.
2.3. رعایت توان و ظرفیت متربی در ارتباط با دیگران؛ با قطعنظر از مقام تربیت. این بحث بیشتر در «فقه روابط اجتماعی» و «فقه العلاقات الاجتماعیه» مطرح میشود.
2.4. رعایت توان و ظرفیت متربی در مقام تربیت، هدایت و تبلیغ دیگران؛ که به استناد آیات و روایات و عقل مفصل بحث شد.
2.5. رعایت توان و ظرفیت متربی در مقام حاکمیت و ولایت؛ یعنی حاکم نسبت به اتباع خویش باید مراعات حال مردم را بکند.
ما در این سلسله مباحث به سطح اول و پنجم نپرداختیم؛ گرچه به وظایف حاکمیت اشاره کردیم.
فقه و سطوح مدارا
اما به سه سطح دیگر (دوم تا چهارم ـ ارتباط با خویشتن، دیگران در روابط عمومی و ارتباط با دیگران در مقام تربیت) پرداختیم. در سطوح 2 و 3 و 4 هرکدام به باب خاص مربوط میشد. سطح دوم به «فقه تزکیه» و خودسازی مربوط میشود. لازم است فقه تزکیه کار شود.
سطح سوم به فقه روابط اجتماعی مربوط میشود که تولید شده ولی به نحو کامل کار و منقح نشده است.
سطح چهارم که اینجا مفصل بحث کردیم، ارتباط با دیگران در مقام تعلیم و تربیت، هدایت و تبلیغ است. این سه محور به سه کتاب فقهی مستقل نیاز دارد.
در جمعبندی مباحث دیگری هم هست که فردا انشاءالله مطرح میکنیم.
________________________________________
[1]. نحل، 125
[2]. طه، 44
[3]. احزاب، 70
[4]. بقره، 286