عنوان
فقه تربیت، تعلیم و تعلم، امربه معروف و نهی از منکر
پدیدآورسازمانی
مؤسسه اشراق و عرفان
محل نشر
قم
نویسنده
تاریخ نشر
1394/02/08
اندازه
9MB
زبان
فارسی
یادداشت
اشاره
فصل بندی درس:
1- مقدمات امر به معروف و نهی از منکر
2- ادله
3- شرایط
جایگاه بحث شرایط در مباحث تربیتی
به عنوان تأکید، در فصل سوم از مباحث امر به معروف و نهی از منکر که حدود 13 شرط از شرایط امر به معروف را بحث کردیم، حتماً محققانی که در قاعده ارشاد یا در قاعده هدایت و تربیت به عنوان دو قاعده دیگر کار میکنند باید این شرایطی که بحث شده است را فصل مجزایی در نظر گرفته و بر روی آن کار بکنند.
پایه این بحث، در اینجا ریخته شد، اما در هر قاعدهای ممکن است یک وجه ویژهای وجود داشته باشد که باید آن را بررسی کرد؛ یعنی اگر بخواهیم جامع سخن بگوییم شما در هر روش و منهج و اسلوب و اقدام تربیتی به معنای عام که در نظام تعلیم و تربیت اسلامی وارد بشوید و آن را بخواهید بحث کنید، این شرایط را باید آنجا مرور کنید و لذا در سرتاسر فقه تربیتی هر جا که ما به حوزه روشها و اصول میپردازیم، باید توجه کنیم که این جدول شرایط، جلوی رویمان باشد و ذهنمان معطوف به این قضیه باشد که کدامیک از این شرایط در محل بحث هست و کدام نیست.
آنچه بحث شد اینکه بخشی از استدلالاتی که در آن شرایط میآمد استدلالات عام بودند و اختصاص به امر به معروف و نهی از منکر نداشت، این استدلالات عام هم باید در هر یک از آن روشهای تربیتی مد نظر باشد. برخی هم البته ادله خاصهای بود که در امر به معروف و نهی از منکر وجود داشت و لذا این قانون است که هر جایی که از نظر فقهی، بحث تربیتی است و میخواهیم سخن از یک روش یا یک اصل و فعالیتی در ارتباط با آگاهی بخشی به دیگران یا تغییر و تربیت دیگران به کار بگیریم، باید دید که این شرایط در آن بحث جاری است یا خیر. این روی دیگر سکه است که گفتیم از دل مطلب قواعدی را خارج میکنیم و این دو مطلب یکدیگر را تکمیل میکنند. در واقع ما باید مثلاً ده قاعده از این زاویه استخراج کنیم، ده قاعده حاکم بر روشهای تعلیم و تربیتی. اینها قواعد عمومی از منظر عام است که بعد ما استدلالات عمومی که برای اشتراط اینها و شرطیت اینهاست در این قواعد عمومی فقه تربیتی میبینیم و بعد هر جایی که وارد بحث روشی میشویم (ارشاد، موعظه و...) از این روشهای عام و روشهای خاصی که در تربیت خانوادگی است یا در قلمروهای ویژه است، باید ببینیم که این قاعده که به عنوان یک شرط کلی است، در آنجا چیست؟
جمع بندی
اولاً:بایستی از دل شرایط فصل سوم، حدود بسیت قاعده فقه التربیهای را استخراج کرد.
دوماً:هر روش تربیتی در هر قلمرو و هر جایی که مورد بحث قرار میگیرد، باید این جدول در ذهنمان باشد که ببینیم این قاعده کلیه در اینجا جاری است یا خیر؟ و احیاناً دلایل ویژه و خاصی هم وجود دارد یا خیر. این در واقع «بابٌ ینفتح منه ألف باب» است.
فصل چهارم: مراتب امر به معروف و نهی از منکر
این مباحثی که در رابطه با فصل سوم گفته شد و در واقع نگاه کلی که به فصل سوم افکندیم، در فصل چهارم نیز هست که آیا این مراتبی که در باب امر به معروف و نهی از منکر بحث میشود، در سایر روشها و شیوهها وجود دارد یا خیر؟ و چگونه جریان دارد؟ این مسائل هم در ضمن بحث و هم در پایان بحث گفته خواهد شد.
همانطور که در قبل نیز گفته شد، هر انسان و مکلفی در برابر خطای دیگران و یا برای اصلاح و تکامل دیگران اقداماتی را دارد که هم شرع آن را مورد توجه قرار داده است و هم مجموعهای از برنامههای مثبت و منفی انسانها در برابر اقدامات دیگران معطوف به آن است. البته اگر بخواهیم این اقدامات و برنامهها را فهرست کنیم و به صورت منظومه درآوریم و مرتبش کنیم در حد یک پایان نامه میباشد.
پایه فلسفی اقدام در برابر دیگران: فردگرایی و جمع گرایی
این جدول و فهرست نیز پایه فلسفی دارد که به اجمال میتوان اینگونه گفت که در بحث فردگرایی و جمعگرایی انسانها، بحثهای مفصلی وجود دارد و ما فردگرایی و جمع گرایی را اگر به معنای حوزه اخلاقیاش بنگریم، یک دیدگاه این است که اصل بر فردیت انسان است و هر کسی نیز باید به خودش بپردازد و دیگران به او ربطی ندارند و در مقابل این نگرش، نگرش جمعگرایی افراطی است. این از مباحث فلسفی تعلیم و تربیت است که در جای خودش بحث میشود.
فردگرایی و جمع گرایی در نگاه اسلام
نظام تعلیم و تربیت انسان که بخشی از آن در امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد، در طیف فردگرایی و جمع گرایی به لحاظ مسئولیتهای اجتماعی و امثال آن، مبتنی بر یک نگاه میانه است.
اسلام فردگرایی به آن معنا که فقط شخص باشد و بیاهمیت به دیگران باشد را نمیپذیرد، البته یک جمعگرایی هم که بخواهد به وسواس و تجسس و ... بیانجامد را نیز نمیپذیرد، ولی بیشتر گرایش اسلام به سمت جمعگرایی است و اینگونه نیست که نقطه اعتدال آن کاملاً در میانه فردگرایی و جمع گرایی باشد. یعنی اسلام کمال بشر را در این دیده است که انسانها در عین حال که به خودشان میپردازند، باید در همه نیازهای بشری از نیازهای طبیعی گرفته تا مسایل سعادت و تکامل دیگران، به دیگران نیز بپردازند.
این دیدگاه در مقابل آن مکتب لذت گرایی و فردگرایی است که درواقع بنیان تمدن جدید غربی است. البته فردگرایی غربی به این معنا نیست که مطلق فردگرایی باشد و هیچ اهمیتی به جمع گرایی ندهد، منتهی کفّه فردگرایی آن میچربد.
جدول مذکور در دیدگاه اسلام، مبتنی بر جمع گرایی متعادل است.
مراتب امر به معروف و نهی از منکر از منظر فقها
فقها فرمودهاند که امر به معروف و نهی از منکر دارای مراتبی است که آنچه که به صورت اجمالاً ذکر کردهاند به این ترتیب میباشد:
1- امر به معروف و نهی از منکر قلبی که انسان به طور کاملاً نهان، از آن عمل ناراحت شده و بدش میآید.
2- تجلیات درونی ناراحتی انسان بر ظاهرش؛ مانند عبوس کردن، ترش رویی و از این قبیل (تذکر: این دو مرتبه را گاهی در یک مرحله جمع میکنند و گاهی هم جدا میکنند)
3- امر و نهی کلامی که در حقیقت در کلام ظهور پیدا کرده و به صورت زبانی ترغیب و ترهیب میکند.
4- مرحله عملی که در این مرحله اقداماتی انجام میشود که از زدن شروع شده تا جنگ نیز ادامه پیدا میکند.
هر یک از این مراحل خودش مراتب، درجات و تحولاتی دارد. مثلاً در مرحله اول به میزان ایمان و توجهات شخص متفاوت است، یکی واقعاً دلش میلرزد از اینکه معصیت خدا میشود به شکلی که فوق العاده شدید است و دیگری نه به این شدت ولی به هر حال ناراحت میشود.
در مرحله دوم هم که تغییرات بدنی انسان مانند سرخ شدن، عصبانی شدن و تغییرات دیگر میباشد که خیلی متنوع بوده و میتواند مراتب داشته باشد.
مرحله سوم نیز که کلامی است، قطعاً مراتب و درجات متفاوتی داشته که همیشه هم به صورت امر و نهی نبوده بلکه گاهی خواهش میباشد و گاهی هم امر و نهی است. لحن انسان از نظر شدت و ضعف متفاوت است و یا موعظه همراه با لین است و ممکن است به صورت تشویق باشد و...
مرحله چهارم هم که گفته شد که از مرتبه زدن شروع میشود و به کشتن ختم میشود.
لذا با این تنوعاتی که گفته شد این چهار مرحله، هم میتواند زاجر باشد و هم میتواند باعث باشد که البته فقها خیلی به این روی سکه نپرداختهاند و نگاهشان بیشتر معطوف به منکر است، ولی منکر اعم از فعل معصیت یا ترک معروف است.
شمول مفهومی امر به معروف و نهی از منکر نسبت به مراتب چهارگانه
در اینجا سؤالی است که آیا امر به معروف و نهی از منکر تمام این موارد را از لحاظ لغوی در برمی گیرد یا خیر؟
جواب این سؤال را در جلسات آینده خواهیم داد و اکنون فقط جهت بررسی روایات مرتبط، اشارهای خواهیم کرد به مرحله اولی که کراهت قلبیه نسبت به منکر بوده باشد بدون هیچگونه بروز و ظهوری.
بررسی روایات
روایاتی که بر این مرحله مورد استشهاد قرار گرفته است در باب دوم و سوم از ابواب امر به معروف و نهی از منکر میباشد.
1. روایت سکونی
این روایت از باب دوم کتاب امر به معروف و نهی از منکر بوده که کلینی از علی ابن ابراهیم از ابراهیمهاشمی از نوفلی از سکونی روایت کرده است که این سند بسیار سند معتبری است و صدها روایت همین سند چهار زنجیرهای را دارد.