عنوان
فقه نظام اجتماعی
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
ناشر
محل نشر
سایت مدرسه فقاهت
نویسنده
تاریخ نشر
1392/01/21
اندازه
11MB
زبان
فارسی
یادداشت
بحث ما در منظومة تکالیف یا وظائف یا قوانینی که برای جامعة انسانی جامعة اسلامی در سورههای مکی قرآن مطرح شدهاند به اینجا رسیدیم که سورة مؤمنون را بعد از سورة انبیاء مورد مطالعه قرار دادیم و به دست آوردیم که قرآن کریم در این سوره روی چند اصل مهم تأکید کرده است و سعی کرده به گونههای مختلف این چند اصل را نهادینه کند در وجود ما با استفاده از تجربیات انبیاء و امتهای گذشته اولین بحث و اولین اصل که اصل فراگیر بود و همة اصول را تحت پوشش قرار میداد اصل نفی ظلم و عدالت محوری و عدالت گرایی بود که عرض کردیم که این اصل حاکم بر همة اصول و سراسر سوره از صد تا ذیل همه دور این محور میچرخد در ضمن این که این محور را دارد تثبیت میکند و نهادینه میکند میفرماید که خب دو سه اصل در اینجا هم شما باید در نظر بگیرید که تکالیف الهی بر چه اساس یعنی حکمت و فلسفة انتخاب این تکالیف بر اساس چند سنت الهی است یک سنت این است که خلاصة هر امتی و هر جامعهای عجلی دارد و بالاخره یک روز آخری دارد به تعبیر بعضیها تاریخ مصرفش تمام میشود یعنی آغازی دارد و فرجامی دارد این یک سنت یک سنت این است که بر اساس سنتهای الهی با این امتها برخورد میشود امتهایی که زیر بار ظلم میروند به خودشان و به دیگران ظلم میکنند و از عدالت گریزان هستند اینها هستند که نابود میشوند هم در دنیا و هم خاصه در آخرت خب این هم یک سنت یکی از سنتها این است که بین نظام تکوین ونظام تشریع هماهنگی کامل هست از کجا این را فهمیدیم از مجموعة اوصافی که برای مؤمنین فرمود بعد فرمود که لقد خلقنا الانسان من سلالة من طین انسان ترکیباتش اجزائش ابعادش و اقتضائاتش چیست متناسب با این اقتضائات این انسان مورد توجه خدا قرار میگیرد و برای او تکلیف داده میشود لذا به طور صریح هم این معنی را که از آنجا ما استنباط کردیم از تسلسل آیات که یعنی رفت به سراغ انسان و نعمتهایی که به انسان داده شده است و بعد فرمود خب حالا انبیاء را ما فرستادیم و خواستههایی داریم از مردم بعد اینجا به طور صریح فرمود ولا نکلف نفسا الا وسعها اصل بر این است ما به اندازة ظرفیت و توان مردم کلفت وتکلیف و قانون میفرستیم بنابراین هم ماظلم نکردیم در این تکالیف چیزی بر انسان تحمیل نشده است و هم انسان قادر و تواناست که این تکالیف را انجام دهد و کسی حق ندارد سر باز بزند و بگوید این تکلیف ما لا یطاق است برای من اصل تکالیف این است البته اضافه بر این بعدا در سورههای شاید باز مکی و خصوصا مدنی باز حالتهای اضطرار باز برایش یک تکلیف فوق العاده گذاشته الا ماضطررتم یعنی قاعدة ثانوی آمده اگر بر فرض انسان در یک مورد خاصی اضطرار پیدا کرد باز آنجا تکلیف همین تکلیفی که در حد وسع اوست از او برداشته میشود وهمین قاعد عمل میشود که ما به اندازة وسعش الآن در این شرائط من نمیتوانم نماز کامل و با رکوع وسجود بخوانم میگوید نماز با اشاره بخوان در اینجا در حقیقت ما از همین اصل داریم پیروی میکنیم و این اصل را عملی کرده است یعنی شارع مقدس ابزاری داده است که در جاهایی که نیاز به جراحی دارد تکالیف متعارف ومعمولی قابل اجرا نباشد