عنوان
فقه نظام اجتماعی
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
ناشر
محل نشر
سایت مدرسه فقاهت
نویسنده
تاریخ نشر
1391/01/30
اندازه
11MB
زبان
فارسی
یادداشت
موضوع: بررسی دو روش بدیل در اکتشاف نظریه و نظام
سؤالی که جلسه پیش مطرح شد این بود که: اگر ما روشی را که شهید صدر در بحث تفسیر موضوعی، برای بدست آوردن آن مرکب نظری (نظریه و نظام) پیشنهاد کرده بودند - و فرموده بودند با داشتن مجموعهای از سؤالات مرتبط به یک موضوع، سراغ آیات و روایات میرویم (روش استنطاقی) – بکار بگیریم، آیا میتوانیم توجهی به فتاوای فقهاء و آن منظومه روبنایی نداشته، و مستقیما از آیات و روایات آن نظریه و نظام را کشف کنیم؟. [البته روشن است که] فقهاء این فتاوای روبنایی را هم از آیات و روایات بدست آوردهاند، ولی چون موقف فقهاء بیشتر موقف کشف عمل مکلف بوده است، لذا با حذف واسطه نظریه و نظام، آن موقف عملی فرد را در یک حادثهای، استنباط کردهاند.
روش شهید صدر در اقتصادنا هم همین روش دوم، یعنی رفتن به سراغ آن آیین نامههای اجرایی فقهاء (فتوای فقهاء در رسالههای عملیه)، و بعد گردآوری و گلچین کردن آن فتواهای اصلی، و بعد نظم بخشیدن و ترکیب اینها، و به دست آوردن یک تفسیر مناسب برای این مجموعه است.شهید صدر در اقتصادنا این روش را پیشنهاد کردند. در تفسیر هم آن روش را مطرح کردند.
حال سؤال این است که آیا در کشف نظریه ونظام اقتصادی هم ما میتوانیم همین کار را بکنیم؟ یعنی مستقیما برویم سراغ آیات و روایات و با سؤالاتی که برای نظریه پرداز و نظام ساز مطرح هستند، از آنها استنطاق کنیم؟
اهمیت مسأله
چرا این سؤال اهمیت دارد؟ زیرا وقتی رفتیم سراغ روبناها و فتوای فقهاء، گرفتار آسیبهایی شدیم که در مسیر استنباط برای فقهاء پیش میآمد. و آن آسیبها باعث شد تا ما مجبور شویم به حل آنها بپردازیم. اما اگر ما این راه مستقیم را طی کنیم دیگر گرفتار آن آسیبها نخواهیم شد، یا کمتر گرفتار میشویم.
[از آسیبهای دیگر این بود که] ما در نوع تفسیر و نوع ارتباطی که راجع به مجموعه فتاوا میخواهیم ارائه کنیم، دچار چالش میشدیم. بعضی از فتواها با یکدیگر همخوانی نداشتند. یا نسبت به یک یا چند مجموعه کلان، حالت شاذ و استثناء داشتند. و این باعث میشد در اینکه ما کدام تفسیر را انتخاب کنیم، دچار تردید باشیم.
لذا این مشکلات باعث میشد که برگردیم به آن روش، و بگوییم طبیعیتر ومنطقی تر این است که ما از منابع شروع کنیم.
خصوصاً با اشکالی که جلسات پیش بعضی دوستان داشتند که بالاخره فقهاء در طول این ۱۴ قرن، اگر متوجه این نظریه و نظام نشده باشند و فتواهایی صادر کرده باشند، خود این فتواها بدون توجه به این نظریه و نظام، چگونه مبنای کار ما قرار میگیرد؟ چون خود این فتواها ممکن است مبنای این نظریه پردازی ما باشد، و در کار ما اثر گذار باشد. این هم یک آسیب دیگری خواهد بود.