عنوان
فقه نظام اجتماعی
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
ناشر
محل نشر
سایت مدرسه فقاهت
نویسنده
تاریخ نشر
1390/07/27
اندازه
12MB
زبان
فارسی
یادداشت
تفاوت جوهری بین نظریه و نظام اجتماعی
بعد از طی مقدماتی که خدمت عزیزان مطرح شد، توانستیم بین نظریه ونظام تفاوتی جدی قائل شویم. چرا به این نکته اشاره میکنیم؟ چون بعضی نظریه ونظام را به یک معنی در نظر میگیرند. در نوشتههایی که اخیرا مطالعه میکنید، میبینید که نظریه اجتماعی یعنی همان نظام اجتماعی. اما ما سعی میکنیم بین این دو تا فرق جدی قائل بشویم. تفاوت جوهری بین نظریه و نظام اجتماعی در این است که نظریه جوابگوی «چرایی»، ونظام جوابگوی «چگونگی» است. دو مرحله از پاسخ به سوال از «چرایی» نظام اجتماعی گفتیم که در بُعد تکالیف اجتماعی ناگزیر از یک نظام اجتماعی هستیم. چون رفتار جامعه باید تحت برنامه در آمده و جامعه با یک نظام هدایتگر، به رشد وتعالی خودش برسد. بدون داشتن یک برنامه جامع و فراگیر چنین تکاملی برای جامعه امکان ندارد. چرایی اول: چرا جامعه به یک نظام اجتماعی احتیاج دارد؟
حال اگر سؤال شود چرا ما ما باید نظام داشته باشیم؟ سابقا گفتیم این چرا دو سطح یا دو فاز از جواب دارد:
یک «چرایی» اولی که دیروز جواب دادیم عبارت است از اینکه: چرا ما باید نظام داشته باشیم. این یک سؤال کلی است. یعنی وجه نیاز جامعه به یک نظام اجتماعی چیست؟. این را دیروز بیان کردیم، هم عقلا، و هم نقلا از تعبیرات گوناگونی که در قرآن کریم مطرح است شواهدی آوردیم. مثل الیوم اکملت لکم دینکم یا هر آیهای که این معنی را میرساند. مثلا ذلک الدین القیم. دین قیم یعنی دینی که قیمومت دارد و سرپرستی جامعه را به عهده گرفته است. این یک معنای قیم است. یا قیم به معنای دین با ارزشی که اینقدر مهم است که همه ابعاد وجوانب زندگی انسان را در برگرفته است. قیم یعنی با ارزش به این معنی که مکتبهای زمینی این چنین ارزشی را ندارند و این فقط مخصوص ادیان الهی است. و البته فقط تعبیر کمال الدین نیست، بلکه هر تعبیری که مفید این کمال است ومفید رعایت فراگیر الهی برای انسانهاست، میتواند مستند بحث ما باشد. این آیات را اگر ما ملاحظه کردیم جوابگوی این چرایی هستند که چرا باید انسان در یک زندگی اجتماعی، نظام داشته باشد.