عنوان
فقه نظام اجتماعی
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
ناشر
محل نشر
سایت مدرسه فقاهت
نویسنده
تاریخ نشر
1393/02/20
اندازه
9MB
زبان
فارسی
یادداشت
بحث ما در امامت و جایگاه آن در منظومة نظام اجتماعی بود و بعد از تبیین شؤون امام و مراتب مختلفی که در اصل امامت مد نظر هست امامتی که اهل بیت علیهم السلام آن را مطرح کردهاند و تأثیر گذاری این امامت در منظومة رفتارهای فرد و جامعه و در کل سیکل به وجود آمدن رفتار تا به ثمر نشستن آن رفتارها مطرح شد خب عرض کردیم که این مطلبی است که در آیات و روایات هم اشاره شده است یا تصریح شده است در آیات اشاره کردیم که مقام شهادت به امامان داده شده است و عرض اعمال بر پیامبر و اهل بیت علیهم السلام مطرح شده است و همینطور قبول عمل بر اساس شرط تقوی و چگونه با تبیین این که چگونه ولایت شرط تقوی است و در حقیقت میشود گفت که تقوای بدون ولایت بی معناست یعنی حقیقت تقوی را باز کنیم به ولایت میرسد ولایت را که خوب دقت کنیم نتیجهاش تقوی است چون ولایت به معنای پیروی یک معنی ولایت به معنای محبت قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله اگر از محبت شروع کنیم به حد اقل به آن معنای قلبی ولایت ما توجه کنیم لازمهاش تبعیت است اگر ولایت به معنای پیروی و قبول آن سرپرستی آن سرپرست است در اینجا قبول این سرپرستی باز لازمهاش چیست تعهد است و التزام کامل که عین تقوی است پس ولایت و تقوی لازم و ملزوم هم هستند انما یتقبل الله من المتقین و اینهایی که ولایت خدا را قبول نکردند خدا فرمود ان کان من الکافرین شیطان ولایت خدا را محدود میدانست لذا کافر بود به آن ولایت مطلقة الهی خب آیاتی دیگری هم ممکن است در اینجا این مفاد را روشن کند که خود اصلا آیاتی که کلمة هدایت و واژة هدایت در آن آمده است وجعلناهم ائمة یهدون بامرنا حالا این به امرنا به سبب امرنا یا به واسطة امرنا اینها اوامر ما را تحقق میبخشند یا به دستور ما اینها هدایت میکنند هر دویش هم درست نیست به دستور خدا هدایت میکنند و دستورات الهی را اجرا میکنند پس اینها در حقیقت آن مجریان اصلی قانون خدا هستند در نظام جهانی حالا در نظام تکوین در نظام تشریع جای بحثش هست فعلا ما در نظام تشریعی داریم بحث میکنیم و جایگاه منطقی و طبیعی این کلید کلید ولایت یا اصل ولایت در نظام اجتماعی این محل بحث ماست خب زیارت جامعة صغیره را دیدیم با هم بحث کردیم مرور کردیم قبل از این که جامعة کبیره که خیلی مفصلتر است وارد بحثش شویم روایت ویژهای هست از امام رضا علیه السلام در اصول کافی دربارة امامت بیان بسیار جامع و دقیقی است از امام علیه السلام عن عبد العزیز ابن مسلم قال کنا مع الرضا علیه السلام بمرو فاجتمعنا فی الجامع یوم الجمعه فی بدء مقدمنا فاداروا امر الامام وذکروا کثرة اختلاف الناس فیهم در مزید جامعه روز جمعه وقتی که وارد مرو شدند با امام رضا علیه السلام مردم از امامت و اختلاف فراوانی که مردم در امامت داشتند یعنی ببینید در حدود دویست سال امامت به لوس کشیده شد در طول تاریخ اسلامی از بعد از پیامبر از خلافت خلیفة اول تا عباسیها تا مأمون عباسی اینها خودشان را به عنوان امام مطرح میکردند حالا رفتارهای ناشایستی که اینها داشتند جدا این که نظریه پردازی برای این که امامت چیست و چه کسی و چگونه امام میشود و باید امام شود یعنی وقاعیت خارجی یک بحث وآن نظریه پردازی برای امامت هم یک بحث که این اختلافات فراوان باعث شد که عبدالعزیز میگوید ودخلت علی سیدی فاعلنت خوض الناس فیه مردم دربارة امامت احتمالا هم فرصت خوبی هم پیش آمده است حالا که امام در مرو حضور دارد و مردم راحت تر میتوانند صحبت کنند فتبسم ثم قال امام تبسمی کردند و فرمودند یا عبد العزیز جهل القوم وخدعوا عن آرائهم اصلا مردم فریب خوردند و جاهلند بر اساس جهلی که دارند به حقیقت امامت فریب خوردند و این اختلافها نتیجة آن عدم احاطة مردم به امر امامت است ان الله عز وجل لم یقبض نبیه حتی اکمل له الدین وانزل علیه القرآن فیه تبیان کل شیء امام اینجا اول شروع میکند به مبانی بحث امامت میپردازد