عنوان
فقه پزشکی: سیره ی عقلاء، پیوند عضاء
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1399/09/02
اندازه
9:98MB
زبان
فارسی
یادداشت
بحث ما راجع به کاشفیت عدم ردع از کلام معصوم نسبت به سیره های عقلائیه معاصر بود.
بیان شد که ضرر دو نوع است:1. تکوینی(حقیقی). 2. عرفی.
ضرر حقیقی:
اعتبار عقلائی در آن وجود ندارد به این معنا که چه عقلاء این ضرر را اعتبار کنند و چه اعتبار نکنند ضرر است.
ضرر عرفی(عقلائی):
ضرری است که بعد از اعتبار عرفی و عقلائی ایجاد می شود و اگر این اعتبار نباشد ضرر محسوب نمی شود. عقلاء باید عناوینی برای مثل تالیف، نوبت، آزادی و...اعتبار کنند و ارزش گذاری عقلائی در مورد آنها صورت گیرد تا تضییع آنها ضرر عرفی محسوب شود.
بیان کردیم که استدلال بر قاعده لاضرر ولا ضرار شده که اگر معصوم سیره های عقلائیه را ردع نکند و عدم ردع او کاشف از امضای شارع نباشد چه بسا به مکلّف ضرر وارد شود و قاعده لا ضرر ولا ضرار دالّ بر نفی حکم ضرری در اسلام است و با این قاعده ما می توانیم از طریق عدم ردع معصوم، امضایش را کشف کنیم.
سیره عقلائیه بر حقوقی مثل حق نوبت قائم است و ضایع کردن حق نوبت چه بساضرر آور است وهر ضرری طبق قاعده لا ضرر ولا ضرار در اسلام نفی شده؛ بنابراین نفی تضییع حق نوبت از نظر اسلام حرام است. اگر معصوم از این سیره عقلائیه ردع نکند عدم ردعش کشف از این دارد که این گونه تضییع حقوق مورد امضای شارع است، چون عدم ردع معصوم مشمول قاعده لا ضرر ولا ضرار نخواهد بود.
نکته :
البته این تقریب شامل سیره های عقلائی معاصر و مستحدث هم می شود.
آیا عرف فقط در تعیین مفهوم مرجعیت دارد یا اینکه علاوه بر آن در تطبیق مصادیق هم مرجعیت دارد؟ لا ضرر ولا ضرار اگر هم ضرر ذاتی و هم ضرر عرفی را شامل شود باید قائل شویم که عرف هم مرجع در مفاهیم و هم مرجع در تطبیق مصادیق است.
مثال معروف:
این مثال مورد قبول نیست ولی مشهور است رنگ خون که در لباس و بدن ممکن است باقی بماند. اگر قائل شویم که عرف فقط در مفهوم مرجعیت دارد اینجا از نظر عرف به این رنگ دَم نمی گویند(بحث در مصداق است). اما از نظر دقت عقلی این دَم است. چون ذرات بسیار ریز خون در این لباس یا بدن وجود دارد و از نظر برهان عقلی هذا هو الدّم والبته یک برهان فلسفی هم می آورند ولی از نظر عرفی هذا لیس بدمٍ. بحث این است که در اینجا آیا می توان به عرف رجوع کرد یا خیر؟ لا ضرر و لا ضرار، ضرر ذاتی را شامل است یا ضرر عرفی را هم شامل می شود.
مشهور مثل مرحوم نائینی قائل اند که عرف فقط در مفاهیم مرجع است.
عبارت مرحوم نائینی:
لا عبرة بالمسامحات العرفیة فی شیٍ من الموارد( اعتباری به مسامحات عرفی در هیچ یک از موارد وجود ندارد) و لا یرجع الی العرف فی تشخیص المصادیق بعد تشخیص المفاهیم فقد یتسامح العرف فی استعمال الالفاظ و اطلاقها علی ما یکون مصداقاً لمعانیها الواقعی(گاهی عرف در استعمال الفاظ سهل انگاری می کند و الفاظ را بر غیر معانی واقعی آن اطلاق می کند) فانّه کثیراً ما یطلق لفظ الکرّ و الفرسخ و غیر ذلک من الفاظ المقادیر و الاوزان علی ما ینقص عن المقدار و الوزن او یزید عنه (عرف لفظ کرّ و لفظ فرسخ و الفاظ مربوط به مقادیر و اوزان را در کمتر یا بیشتر از مقدار خودش استعمال می کند. پس طبق نظر ایشان نباید در مصداق به عرف رجوع کنیم) و امّا تطبیق المفهوم علی المصداق فلیس بید العرف بل هو یدور مدار الواقع( تطبیق بر مصداق بر مدار واقع است و به تطبیق عرفی کاری نداریم و دقت عقلی لازم است) فان کان شی مصداقاً للمفهوم ینطبق علیه قهراً.[1]
(مفهوم بر مصداق به صورت قهری منطبق می گردد).
نظریه دوم:
نظریه بعضی از محققین مثل مرحوم امام که علاوه بر تشخیص مفاهیم، تطبیق بر مصادیق را هم به عهده عرف می داند و مرجع آن را عرف بیان می کند.[2] و السلام علیکم و رحمة الله وبرکاته