عنوان
فقه پزشکی،سیره عقلائیه، پیوند اعضاء
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1399/08/18
اندازه
0
زبان
فارسی
یادداشت
بحث ما راجع به کاشفیت عدم ردع از کلام معصوم نسبت به سیره های عقلائیه معاصر بود. آیه ﴿فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون﴾[1] را به عنوان یکی از ادله کاشفیت عدم ردع از امضای معصوم بیان کردیم.
اینجا یک سوالی مطرح می شود و آن این است که این آیه دو دلالت دارد:
مطابقی و التزامی. این دو دلالت چگونه با روایات باب سوال جمع می شود؟
دلالت مطابقی این آیه وجوب سوال سائلِ جاهل است و دلالت التزامی آیه این است که جواب سوال جاهل ازطرف اهل ذکر واجب است.
دلالت التزامی این بود که حال که سوال از اهل ذکر واجب است، جواب از طرف اهل ذکر هم واجب می شود. چون اگر جواب واجب نباشد سوال سائل لغو است و این برهان لغویت است و همین بحث لغویت در اصول در بحث حجیت خبر واحد ذکر شده است.
اگر آیه سوال، یک دلالت مطابقی و یک دلالت التزامی دارد و اگرجواب اهل ذکر واجب نباشد وجوب سوال لغو می شود. پس چرا روایاتی از خود اهل بیت علیهم السلام رسیده که جواب دادن اهل بیت علیهم السلام که اهل ذکرند واجب نیست؟( اگر بخواهند پاسخ می دهند و اگر نخواهند از پاسخ دادن امتناع می کنند واین با ظهور آیه شریفه تنافی دارد).
جواب:
آیا فایده ی سوال سائل حتماً ملازم با جواب از طرف اهل بیت است. یعنی اگر اهل بیت به برخی از سوال ها جواب ندهند، وجوب سوال که از آیه فهمیده می شود لغو است؟ خیر، چون اولاً ممکن است خود سوال کردن از اهل بیت موضوعیت داشته باشد. یعنی مکلف دغدغه و درد دین داشته باشد و اینکه فرهنگ سوال کردن در بین مومنین جاری شود واین روش، عمومی شودچون یکی از آموزه های مکتب تشیّع سوال کردن است. حال گاهی جواب سوال را پیدا می کند، گاهی هم دستیابی به جواب دشواری ها و هزینه هایی دارد و گاهی هم به جواب سوال خود نمی رسند. بنابراین فایده سوال پرسیدن فقط در رسیدن به جواب آن نیست.
ثانیاً بنا نیست که هر سوالی را که سائل می کند اهل بیت، جوابش را بیان کنند. بله اگر هرکسی سوالی پرسید و اهل بیت جواب ندادند وسوالها بی جواب ماند لغویت ثابت می شود. اما فرض بر این است که اهل بیت برطبق مصالح و ملاک هایی برخی از سوالات پاسخ نمی دهند(مانند اینکه خداوند متعال در قرآن که در سوال از چیستی روح پاسخ صریحی را بیان نمی فرماید).
بنابراین سوال پرسیدن واجب است اما گاهی جواب سوال، بنابر مصالحی داده نمی شود و هیچ گونه لغویتی هم پیش نمی آید.
وجوب امر به معروف ونهی از منکر
دلیل دیگری که برای کاشفیت عدم ردع از امضای معصوم بیان شده وجوب امر به معروف و نهی از منکر است.
بیان استدلال:
هر گاه سیره عقلائیه ای در بین مومنین قائم باشد و در منظر و مسمع امام معصوم باشد و معصوم از آن ردع نکند، در اینجا از سکوت معصوم، عدم مخالفت با واقع کشف می شود.
کاشفیت از واقع یا از قول معصوم یا ازفعل معصوم و یا از تقریر معصوم است و میزان ظهور این سه مورد متفاوت است.
قول معصوم از جهت دلالت لفظی ظهور در حکم واقعی یا حکم ظاهری دارد که واضح است.
فعل معصوم نیز دلالت خاصی دارد که دراصول مطرح شده است.
تقریر معصوم که متناسب با بحث ماست، یعنی یک نفر در نزد معصوم یک فعلی را انجام دهد و معصوم سکوت می نماید و سکوت معصوم دلالت بر جواز فعل آن شخص است که این را دلالت تقریریه(سکوتیه) گویند. همین طور که فعل یک شخصی در محضر امام معصوم( به سبب عدم ردع معصوم) کاشف از رضایت و امضای معصوم است و جواز انجام آن فعل برای شخص ثابت می شود به همین صورت اگر سیره عقلائیه در محضر امام معصوم باشد و امام ردع نکند (در حالی که وظیفه امام معصوم امر به معروف و نهی از منکر است) و سکوت نماید، از این سکوت و عدم ردع، امضای معصوم کشف می شود.
ادلّه وجوب امربه معروف و نهی از منکر ادله لفظیه و غیر لفظیه می باشد و این ادله به صورت مطلق است و شامل تمامی افراد جامعه و اهل بیت علیهم السلام می شود و این ادله امر به معروف ونهی از منکر دالّ براین است که سیره های معاصر معصوم در صورت عدم ردع معصوم حجت است و احراز امضای معصوم در مورد آنها لازم نیست. همین که احراز عدم ردع شود کفایت بر این دارد که این سیره های عقلائیه حجیت داشته باشد. والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته.