عنوان
فقه پزشکی، قطع عضو و پیوند
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1398/09/12
اندازه
11:5MB
زبان
فارسی
یادداشت
بحث ما راجع قطع عضو و پیوند آن به بدن بود ادله حرمت را بررسی میکردیم آخرین ادلهای که مطرح کردیم عبارت تغییر در خلقت الهی است،
تقریر استدلال : قطع عضو از مصادیق تغییردر خلقت است و تغییر درخلقت مورد نهی آیه شریفه قرآن است پس قطع عضو حرام است بعد وارد بحث شدیم که آیا این استدلال صحیح است یا نیست گفتیم که حرمت تغییر در خلقت الهی به طورمطلق مورد پذیرش نیست چون تخصیص اکثر لازم میآید و تخصیص اکثر مستهجن است.
سپس عرض کردیم چون اطلاق آیه شریفه قرآن مورد قبول نمیتواند باشد بنابراین باید قیدی در آیه شریفه قرآن قائل شویم البته با دلیل و برهان آن قید را بیان کنیم و حرمت تغییردرخلقت الهی را محدود ش کنیم یکی از محتملاتی که موجب تقیید آیه شریفه قرآن است این است کسی کاری را انجام دهد به قصد تشبیه به خالق هستی و به قصد این که کار خدایی انجام میدهد این یکی از محتملات بود که به عنوان محتمل عرض کردیم و گرنه مورد قبول ما نیست اما آن چه که میتوان از خود آیه شریفه قرآن عرض کنیم و به آیه شریفه قرآن نسبت بدهیم این است که تغییر در خلقت زمانی مورد نهی آیه قرآن است که در مسیرشیطان باشد تغییر خلقتی منهی عنه است که این تغییر با اهداف شیطانی صورت بگیرد این تغییر حرام است وگر تغییر درمسیر سلامتی جامعه باشد تغییر درموجودات برای پیشرفت و تکامل زندگی بشر باشد اینها درمسیر اهداف شیطان نیست این تغییرات تغیراتی نیست که مورد نهی شریعت باشد و ازاین آیه شریفه قرآن این مطلب به طور واضح استفاده میشود به این شکل که چون آیه شریفه قرآن میفرماید ﴿وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ﴾[1] امر شیطان در رابطه با تغییر درخلقت به چه معنا است به معنای این است که تغییری مورد نظرآیه شریفه قرآن است که در مسیر امر شیطان و اقع شود در واقع تغییر جنسیت هم همین طور است ما معتقدیم که تغییر جنسیت به هیچ عنوان در هیچ موردی که اقسامش را عرض کردم مشکلی نداریم و دلیلی برحرمت نداریم مگرآن که تغییر جنسیت در مسیر شیطان باشد و نمیخواهم مصادیقش را بیان کنم چون شبهه در مصادیق فراوان است ممکن است یک مصادقی شما در نظربگیرید درمسیر شیطان است بنده بگوییم خیر در مسیر شیطان نیست به هر حال آن تغییر جنسیت مورد نهی آیه شریفه قرآن است که در مسیر امر شیطان و دستورات شیطانی باشد تغییر جنسیتی که فساد در روی زمین بیاورد ، آن تغییر جنسیتی که در مسیر اهداف شیطانی باشد.
یک شخصی میخواهد تغییر ماهیت بدهد تغییر جنسیت بدهد که فساد در روی زمین به وجود بیاورد اهداف شیطانی را محقق کند بله این تغییر درخلقت الهی است و مورد نهی شارع مقدس است بنابراین این که ما بیاییم هرتغییر جنسیتی را، هر تغییر درخلقت الهی را بگوییم حرام است خیر دراین آیه شریفه قرآن اطلاق ا وجود ندارد.
بنابراین میتوانیم این گونه نتیجه بگیریم:
اولا: قطع عضو به طور کلی و به طورمطلق ازمصادیق تغییر فی خلق الله نیست جا به جایی قسمتی ازبدن، کلیه یک انسانی جدا شود و به بدن دیگری ملحق شود آیا تغییر فی خلق الله است یعنی میخواهم بگویم ممکن است کسی در مصداق بودنش برای تغییر فی خلق الله شبهه کند که آیا این مقدار به معنای تغییر فی خلق الله است.
مثال واضح تر: مثلا رگی از پا برداشته میشود برای قلب پیوند زده میشود آیا این تغییر فی خلق الله محسوب میشود قطعا جواب منفی است.
(بله مصادیقی واضح دارد که تغییر فی خلق الله محسوب شود مثلا فرض بفرمایید اگرقطع عضو به یک شکلی باشد که یک شخصی را از حالت قبلی خارج کند به یک شکل دیگری در بیاورد، ممکن است این یک فرض باشد، یک طوری باشد که بگویند این عضوی که قطع شد و پیوند زده شده به دیگری آن شخص را از حالات گذشته به یک شکل جدید درآورد یک تغییری درخلقت الهی صورت گرفت اگراین چنین قطع عضوی صورت بگیرد بله این تغییر فی خلق الله است مثال واضح تر برخی از تغییراتی که در سلولهای بنیادین صورت میگیرید این شبیه سازیها، بله اینها مصدایق تغییر فی خلق الله است.
ثانیا: اگر قطع عضوی تغییر فی خلق الله باشد اما آن تغییر فی خلق الله حرام است که درمسیرشیطان باشد بنابراین میتوان گفت اکثر موارد قطع عضو برفرض که تغییر فی خلق الله باشد ولی تغییر فی خلق الله درمسیرشیطان نیست بلکه خیلی از این موارد قطع عضو ممکن است درمسیراهداف انسانی باشد هدیه یک کسی دارای دو کلیه است و مسن است به یک جوانی که کلیه ندارد اگراین تغییر فی خلق الله هم باشد ولی درمسیرشیطان نیست این درمسیرانسانیت است بلکه برخی ازاین قطع عضوها درمسیرآموزه های دینی ماست که ایثار برآن صدق میکند و بخشش درآن صدق میکند و چه بسا برای رضای خدا صورت بگیرد بنابراین لوسلمنا که تغییر درخلقت باشد درمسیرشیطان نیست.
بنابراین از این آیه شریفه قرآن نمیتوانیم استفاده کنیم که قطع عضو حرام است حرمت نفسی تکلیفی اولی دارد پس حرمت تکلیفی نفسی اولی که ما به دنبال آن بودیم از این آیه شریفه قرآن استفاده نمیشود.
ذکربرخی ازاقوال فقها:
منهاج الصالحین آقای خویی: هل يجوز قطع عضو من أعضاء إنسان حي للترقيع إذا رضي به؟فيه تفصيل:فإن كان من الأعضاء الرئيسية للبدن كالعين و اليد و الرجل و ما شاكلها لم يجز.و أما إذا كان من قبيل قطع جلد أو لحم فلا بأس به آیا قطع عضو از یک انسان زنده لترقیع یعنی همان پیوند زدن به بدن دیگری اذا رضی به یعنی رضایت باشد آیا جایزاست ایشان میفرماید باید تفضیل بدهیم فإن كان من الأعضاء الرئيسية للبدن كالعين و اليد و الرجل و ما شاكلها لم يجز. اگر از اعضا رئیسه باشد مثل چشم یا دست یا پا باشد آیا صدق میکند یا نه قلب از اعضای رئیسه است خلاصه اگر از اعضای رئیسه باشد چه بسا همین بینی ازاعضای رئیسه است لم یجز واشکال دارد إذا كان من قبيل قطع جلد أو لحم فلا بأس.
اگر این عضو قطعه ای ازگوشت باشد شاید مثال بنده بهتر باشد رگی از پا برداشته بشود که از اعضای رئیسه نیست.ایشان میفرمایید فلابحث به اشکالی ندارد پس اگر از اعضای رئیس باشد اشکال دارد از اعضای رئیس نباشد اشکال ندارد ایشان تفضیل بین اعضای رئیسه و اعضای غیررئیسه دارد حالا ممکن است دراین جا مصداقهای مشتبه هم باشد مثلا آیا کبد از اعضای رئیسه است که به نظربنده همین طور است.
خلاصه قطع هرقطعه ای از اعضای رئیسه اشکال دارد و هرعضوی که از اعضای رئیسه نباشد فلاباس به ایشان منهاج الصالحین، جلد 1، ص 426.
حضرت امام در تحریرالوسیله قطع عضو حی را بیان نکرد است ایشان میفرماید لایجوز قطع عضو من المیت لترقیع عضو الحی اذا کان المیت مسلما الا اذا کان حیاته متوقفه علیه جایز نیست قطع عضوی ازمیت برای پیوند زدن به حی، یعنی این که یک عضوی ازمیت جدا کنیم و متصل به حی گردد اذا کان المیت المسلم اگرآن میت مسلمان باشد میگوید جایزنیست الا اذا کان حیاته متوقفه علیه .
ولا مانع من قطع عضو المیت غیرمسلم لترقیع یعنی اگر مسلمان نباشد قطع عضوش برای پیوند اشکال ندارد[2]