عنوان
فقه پزشکی، پیوند اعضا، قطع عضو
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1398/08/13
اندازه
11:5MB
زبان
فارسی
یادداشت
بحث ما راجع قطع عضو و پیوند آن به بدن انسان بود یکی از دلیل هایی که می شود برای حرمت بیان کرد و باید نقد و بررسی کرد حدیثی است از طلحه بن زید که سندش را بررسی کردیم و حدیث موثق است عبارتی که به آن استناد می شود این است ذیل روایت این است إِنَّ اَلْجَارَ كَالنَّفْسِ غَيْرَ مُضَارٍّ وَ لاَ آثمٍ همین چند تا کلمه محل بحث ماست وجوه ای برای این عبارت وجود دارد
وجه اول: این است که جار به معنای همسایه باشد، غیر مضار اسم مفعول باشد و خبر دوم ان باشد، معانی این چنین می شود که همسایه مثل نفس انسان است و غیر مضار است یعنی چه: یعنی نباید براو ضرر وارد شود که به معنای اسم مفعول است، بیایید و گناه ورزد نه براو ضرر وارد شود و نه او گناهی مرتکب شود حالا ما به غیر مضار کار داریم بنابراین مستفاد از این روایت این باشد که همسایه مثل نفس انسان براو ضرر وارده نشود یعنی همچنان که نباید برنفس خود ضرر وارد کنیم کما هو المستفاد در روایت هم چنین نباید بر همسایه ضرر وارد شود.
نکته ای که در وجه اول است این است که جار را تشبیه کرد به نفس پس مشبه به نفس ماست، آن مشبه انسان است،آن وقت باید حکمی که در مشبه به است مفروغ عنه باشد مشبه به که نفس است مفروغ عنه یعنی در آن هیچ شبهه ای نیست بعد جار را بر آن نفس تشبیه کنیم و هو المطلوب دنبال این هستیم که بگوییم ضرر بر نفس حرام است، این روایت می گوید جار مثل نفس می باشد و ضرر بر او وارد نشود پس معلوم می شود ضرر وارد کردن بر نفس حرام است که جار را به او تشبیه می کنیم یعنی از ابتدا از این روایت بدست می آید حرمت ضرر بر نفس بعد جار را تشبیه به نفس کرد.
وجه دوم: جار به معنای مجار باشد (یعنی پناه داده شده) غیر مضار اسم مفعول باشد منتهی حال واقع بشود یعنی غیر مضار را منصوب بخوانیم اگر اینجوری باشد یعنی می گوییم ان جارکالنفس غیرمضار معنا این می شود شخص پناه داده شده هم چون خود انسان است در حالتی که نه زیان براو وارد شد و نه گناهکار باشد و نه عاصم باشد این جار به معنای مجاور نیست به معنای پناه داده شد
ان قلت: این معنا چه ربطی به روایت دارد و چه ارتباطی با بحث پیوند اعضاء
کدام احتمال ربط به بحث ما دارد کدام ارتباط با بحث ما ندارد قبل از اینکه من این نکته را عرض کنم بحث ما راجع این بود ضرر بر نفس آیا ضرر برنفس جایزاست یا نه در این روایت برخی از احتمالاتی که گفته شد ارتباط به بحث ما دارد مثلا وجه اول، کاملا مرتبط با بحث ماست بحث ما این بود حرمت ضرر برنفس و از روایت بنابر وجه اول استفاده می شود که ضرر برنفس وارد کردن حرام است.اگر این جا کسی بگوید که نهی نداریم شما حرمت را از کجا فهمیدید،جوابش این است که حرمت که فقط از نهی استفاده نمی شود خیلی ازموارد این گونه است که جمله خبریه درمحل انشا است مثلا از حضرت سوال می کند اگر کسی فلان کار را انجام داد چه کار کند حضرت می فرمایید یغتسل،جمله خبریه است اما درمقام انشا وجوب است این جا (ان الجار کالنفس غیر مضار)،این غیرمضار جمله خبریه است ولی ازآن انشاء حرمت استفاده می شود.
قلت: روایت در رابطه با جهاد و قتال با کفار است پس بنابراین در هر قتالی و جهادی هم یک سری پناهنده و یک سری پناه پذیر می شوند پس ارتباط با حدیث دارد.
وجه سوم: این است که جار به معنای مجیر باشد یعنی پناه دهنده و غیر مضار در واقع اسم فاعل باشد،پس مضار در این وجه سوم می شود اسم فاعل و بعد هم حال واقع شود یعنی جار به معنای مجیر،غیرمضارحال،و اسم فاعل
معنایش این می شود پناه دهنده مثل نفس انسان می باشد در حالتی که نباید رساننده ضرر و نه گناهگار باشد منتها این جا یک عبارتی در تقدیر است یعنی غیرمضار فی حق مجار، فی حق مجار در تقدیر است
پس معنا این می شود یعنی پناه دهنده مثل نفس انسان ضرر رساننده نباشد (فی حق مجار) در حق پناهنده، کسی که پناه می دهد نباید ضرری بر پناهنده وارد کند.
نکته: بعضی از این وجوه را مجلسی اول و مجلسی دوم بیان کردند منتها این ها را جمع آوری کردیم و از خودمان هم اضافه کردیم.
وجه چهارم: جار به معنای مجیر باشد و غیر مضار اسم فاعل نباشد اسم مفعول باشد و حال هم باشد، معنایش این می شود جار که به معنای مجیرباشد پناه دهنده مثل نفس خودتان است در حالتی که لایورد علیه ضرر که به معنای اسم مفعول باشد.
وجه پنجم: این است که جار اصلا نه به معنای همسایه باشد نه به معنای پناهنده و پناه دهنده باشد بلکه به معنای اجاره دهنده، غیرمضار اسم مفعول باشد و حال هم از مجیر باشد،یعنی جاربه معنای مجیر باشد، نه به معنای پناهنده بلکه به معنای اجاره دهنده باشد.
معنا این می شود اجاره دهنده، مثل نفس انسان حقوق او حفظ شود ضرر برحقوق او وارد نشود، و هم چنین اجاره دهنده گناه کار نباشد یعنی اجاره دهنده از یک طرف حقوق او رعایت شود و ازیک طرف عاصی و گناه کار نباشد یعنی چه:
یعنی اگرظلم کرد و عاصی بود و احکام اجاره براو به طور کامل صدق نمی کند یعنی به هر حال اجاره دهنده ظلمی کرد، کاری انجام داد نسبت به فعلش از احکام اجاره بهره نمی ببرد.
ان قلت: این معنا چه ارتباطی به روایت دارد می توانیم بگوییم چون بحث روایت،بحث قتال است و جهاد، بحث اجاره، و اجاره دهنده، برمی گردد به پناهندگان و پناه دهندگان،یعنی در واقع ارتباط آن ارتباط مستقیم نباشد ارتباط غیر مستقیم دارد،
ان قلت از این معانی که گفته شد، کدام ارتباط با بحث ما دارد، کدام ارتباط با بحث ما ندارد.
قبل ازاینکه من این نکته را عرض کنم بحث ما راجع ضرر بر نفس،آیا ضرربر نفس جایز است در این روایت برخی از احتمالات که داده شد ارتباط به بحث ما دارد، مثلا وجه اول کاملا مرتبط به بحث ماست، زیرا بحث ما حرمت ضرر بر نفس بود و از این روایت بنا بر وجه اول استفاده می شود که ضرر برنفس وارد کردن حرام است.
نکته: حالا اگر کسی متوسط حوزه باشد بگویید این جا نهی نداریم شما حرمت را از کجا فهمیدید جواب واضح است حرمت فقط از نهی استفاده نمی شود گاهی و خیلی از موارد این گونه است که جمله خبریه در محل انشا است مثلا از حضرت سوال می کند که اگر کسی فلان کار را انجام داد چه کار کند حضرت می فرمایند یغتسل، یغتسل جمله خبریه است اما در مقام انشا وجوب است، اینجا ان جارکالنفس غیر مضارجمله خبریه است اما ازآن انشا حرمت استفاده می شود
پس وجه اول با بحث مرتبط است که حرام است ضرروارد کردن برنفس،
ان قلت: وجوهی که ذکرشد خیلی از آن ها خلاف ظاهر است فقط وجه اول ظاهر در روایت است و ممکن است کسی بگوید دو وجه ظاهر روایت است ممکن است کسی بگویید وجه اول و وجه دوم ظاهر روایت است،
قلت: جواب می دهیم این گونه نیست که فقط وجه اول ظاهر در روایت است و در واقع بحث راجع به احتمالات در روایت است که بعید نیست نباشد و البته ابتدا همه احتمالات را بیان کنیم و بعد وجوه در محتمل الظهور را بیان نماییم.
اولا: کلمه جار معنای همسایه می تواند باشد هم پناهنده،هم به معنای پناه دهنده، حالا ممکن است شما بگویید به معنای اجاره دهنده خلاف ظاهر است اما به سه معنا می شود، همسایه ، پناهنده،پناه دهنده.
ثانیا: تنها وجه اول در پرونده احتمال ظهور وارد نمی شود بلکه به عنوان مثال، وجه سوم چرا محتمل نباشد، وجه سوم این است که جار به معنای پناهنده باشد و معنا این باشد که پناهنده مثل نفس انسان ضرر رساننده نباشد، پناهنده مثل نفس انسان غیر مضار است،یعنی ضرر دهنده ضرررسان نباشد این هم محتمل است فقط وجه اول محتمل است و جه دوم و سوم اگربخواهیم مثلا بگوییم کدام از این محتملات می شود به آن اعتماد کرد می گوییم وجه اول وجه سوم بعد وجه دوم این ها محتمل است،وجه چهارم، این بود جار به معانی مجیر،غیرمضارحال و اسم مفعول، یعنی پناهنده مثل نفس انسان، مثل نفس است در حالتی که لایورد علیه ضرر. بنابراین می خواهیم بگوییم فقط وجه اول محتمل نیست وجوهی دیگری هم محتمل است
نتیجه: به این روایت نمی توانیم برای حرمت ضرر بر نفس استفاده کنیم یعنی بعضی از محتملات است که به بحث ما ارتباطی پیدا نمی کند مثل احتمال چهارم، احتمال چهارم که گفتیم جار مثل نفس است، در حالتی که لایورد علیه ضرر.
بنابراین اگر بخواهیم این روایت را جمع کنیم می گوییم نمی توانیم به این روایت بر حرمت به ضرر یعنی به نفس تمسک کنیم بلکه باید به یک روایت دیگر استناد کنیم به جهت این که احتمالات وجود دارد اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال.