عنوان
فقه پزشکی، پیوند اعضا، قطع عضو
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1398/10/30
اندازه
0
زبان
فارسی
یادداشت
بحث ما راجع به قطع عضو و پیوند آن به بدن خود یا به بدن دیگری بود عرض کردیم حکم اولی نفسی از حرمت بدست نیامد و از باب حرمت ضرر میتوان به حرمت قطع عضو قائل شد در صورتی که ضرر معتنابه داشته باشد بعد رسیدیم به تعارض و در واقع درگیری دلیل لاضرر و لاضرار با قاعده سلطنت و در این زمینه مطالبی را عرض کردیم مطلبی که در رابطه با ادله قاعده سلطنت باقی مانده بود سیره متشرعیه است که البته سیره عقلائیه را مطرح کردیم لکن سیره متشرعیه را قبول نکردیم جهت توضیح این مطلب مطالبی را در رابطه با سیره عقلا و سیره متشرعیه به طور مختصر بیان کردیم
مطلب آخر در این رابطه را عرض میکنیم سیره متشرعیه سه حالت دارد که البته سیره متشرعیه مورد نظر را از بین این سه قسم بیان کنیم و به عبارت دیگر کدام سیره متشرعیه مصطلح است و مورد استدلال فقها قرار میگیرد.
قسم اول:
این است که یک سیره داریم که در بین اهل شریعت است و دارای منشا عقلائیه است و عمل اهل شریعت بر طبق این سیره به جهت همان انگیزه عقلائیه است و به عبارت دیکر سیره در بین اهل شریعت وجود دارد منتها ناشی از یک انگیزههایی عقلایی است و چه بسا که منشا وجود این سیره در بین اهل شریعت همان انگیزه عقلایی باشد.
قسم دوم:
سیره در بین اهل شریعت وجود دارد و منشا عقلائیه هم دارد منتها استمرار آن سیره در بین اهل شریعت به جهت تدین اهل شریعت است که اگر آن تدین نبود این سیره که در بین عقلا وجود داشته در بین اهل شریعت استمرار پیدا نمیکرد است بنابراین این سیره در بین اهل شریعت منشا عقلائیه دارد لکن استمرار آن در بین اهل شریعت به جهت دیانت اهل شریعت بوده است که اگر تدین آنها نبود و امضای شارع در کار نبود اهل شریعت به آن سیره عقلائیه عمل نمیکردند نظیر حجیت خبر واحد ثقه.
قسم سوم:
سیره متشرعیه که تنها و تنها منشا آن شریعت است و هیچ گونه جنبه ای عقلایی به شکل که در بین عقلا رواج پیدا کرده باشد وجود ندارد.
مثال اول:
مسئله جهر در قرائت نماز میدانید که اهل شریعت یک سیره ای دارند که قرائت در نماز را به صورت جهرانجام میدهند این یک سیره در بین اهل شریعت بوده است نماز مغرب و عشا و نماز صبح.
مثال دوم:
طهارت پوستهای مختصری که از برخی از نقاط بدن کنده میشود مثل پوست لب برخی از فقها ما مثل استاد ما رحمت الله علیه برای عدم نجاستهای این پوستهای کنده شده به سیره متشرعیه تمسکمی کردند که اهل شریعت از این پوستهایی مختصر لب اجتناب نمیکردند یعنی اهل شریعت قدیم و جدید و اهل شریعت در عصر معصوم.
نکته:
آن سیره که به عنوان سیره متشرعیه مطرح است و یکی از ادله استنباط احکام شرعیه به شمار میآید که به آن سیره متشرعیه بما هی متشرعیه لا بما هی سیره عقلائیه مورد استدلال قرار میگیرد قسم آخر است یعنی آن سیره متشرعیه ملاک است و حکم شرعیه از آن استنباط میشود که منشا آن فقط فقط تعبد شرعی باشد هیچ منشا دیگری نداشته باشد که به آن سیره متشرعیه مصطلح میگویند.
بحث ما راجع به قطع عضو و پیوند آن به بدن خود یا بدن دیگری بود رسیدیم به قاعده سلطنت سوال این است آیا قاعده سلطنت بر اموال یا انفُس دلیل بر آن داریم یا نداریم.
ابتدا قاعده سلطنت بر اموال را بیان کردیم که ادلش را گفتیم رسیدیم به سیره متشرعیه حالا این جا این را میخواهیم بگوییم آیا سیره متشرعیه بر اموال داریم یا نداریم.
جواب: سیره متشرعیه مصطلحه این جا معنا ندارد یعنی ما سیره متشرعیه داشته باشیم که فقط فقط منشا آن شریعت باشد و سلطنت بر اموال را به ما بفهماند نداریم سیره متشرعیه که ناشی از ناحیه شرع باشد منشا عقلائیه نداشته باشیم ما در باب قاعده سلطنت نداریم بلکه یک سیره متشرعیه داریم به این معنا که قاعده سلطنت در اهل شریعت وجود دارد منتها این سلطنت بر اموال ناشی از یک منشا عقلائیه است به این معنا که از آن جهت که عقلا در بین خو سلطنت بر اموال را سیره خود قرار داده ا ند و اهل شریعت این سلطنت را برای خود قبول کرد ه ا ند منتها با امضای شارع یعنی در واقع سیره متشرعیه که فقها به آن تمسک میکنند نیست این سیره متشرعیه ناشی از همان سیره عقلائیه است منتها سیره عقلائیه امضا شده منتها این سیره عقلائیه در بین اهل شریعت وجود دارد یعنی اهل شریعت واقعا به صورت جدی سلطنت بر اموال را قبول دارند میگویند هر کسی بر اموال خودش سلطنت دارد.
آیا انسان بر اعضای خود سلطنت دارد هر گونه تصرفی میتواند انجام دهد اگر بگوییم سلطنت دارد آیا این سلطنت نامحدود است یا سلطنت محدود است به عنوان مثال آیا انسان میتواند جنایت بر نفس کند جنایت بر نفس داشته باشد خود کشی کند آیا تا این حد سلطنت دارد قدری پایین تر بگوییم آیا سلطنت بر قطع یکی از اعضای خود دارد آیا میتواند دست خود را قطع کند و دلیل آن سلطنت بر نفس باشد یا خیر.
ببینید بحث ما این است آیا سلطنت بر نفس دلیل دارد یا ندارد اگر دلیل دارد این سلطنت بر نفس محدود یا نا محدود این خیلی مفید است برای بحث ما و بحثهای دیگر.