عنوان
فقه پزشکی، پیوند اعضا، قطع عضو
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1398/09/30
اندازه
11MB
زبان
فارسی
یادداشت
بحث ما راجع به قطع عضو و پیوند اعضا بود ادله حرمت را بررسی میکردیم شاید آخرین دلیل اجماع باشد اجماع بر حرمت ضرر اینجا چند تا بحث وجود دارد اولا از کجا این اجماع به دست میآید.
چند مورد را عرض میکنم یک مورد در بحث ان الاصل فی الاشیا الحظر او الاباحه.
یک بحثی وجود دارد آیا اصل در اشیا حظر و منع است یا اباحه ،در آن جا اگر شما دقت شود گاهی ادعای اجماع شده است که اصل در اشیا حظر است مورد دوم در بحث احتیاط است در آن جایی که بحث شک در تکلیف بیان میشود و اخباری ها ادعای احتیاط دارند در آن جا هم ادعای اجماع بر احتیاط از باب لزوم دفع ضرر محتمل شده است یک مورد سوم هم بیان کنم بحث کسی که خوف ضررمحتمل یا خطرمحتمل درسفر دارد احتمال ضرر میدهد احتمال خطر در طریق میدهد آن جا گاهی ادعا شده است که اجماع داریم برحرمت این سفر و نماز تمام درآنجا مورد فتوا است
این سه مسئله که دو مورد آن در اصول است و یکی در فقه است و مسائلی دیگر و میتوان ادعای اجماع را توسط فقها و کسانی که در اصول بحث کردند پیدا کرد حال چه ربطی به بحث ما دارد
ارتباط این است که می توان این گونه استدلال کنیم که قطع عضو، محتمل الضرر و الخطر است و اجماع داریم که ورود به محتمل الضرر و الخطر جایز نیست پس نتیجه میگیریم که قطع عضو و پیوند آن جایز نمیباشد.
این به عنوان ضرر محتمل چه برسد که ضرر مقطوع باشد گاهی ضرر مقطوع است گاهی ضرر مظنون وگاهی محتمل است وقتی که اجماع داشته باشیم بر این که ارتکاب محتمل الضرر و محتمل الخطر جایز نیست فضلا عن مقطوع الخطرو مقطوع الضرر.
دو نکته عرض می شود اولا:
از نظر صغروی هرقطع عضوی مقطوع الضرر و محتمل الضرر نیست، بلکه برخی از قطع عضوها اصلا ضرر معتنی به عقلایی ندارد و با تتبع در عالم پزشکی به سهولت به آن اعتقاد پیدا میشود میتوان انسان جستجو کند و مواردی را پیدا کند که نه مقطوع الضرر و نه محتمل الضرر
یک مثال : قطع یک رگ از پای یک شخصی و پیوند آن به قلب، رگ قلب مثلا بسته میشود نیاز به یک رگ جدید است در این جا چه ضرر معتنابه عقلایی است پس اشکال صغروی ما این است هر قطع عضوی مقطوع و یا محتمل الضرر نیست و مثلا پیوند پوست گاهی پوست قطع میشود و جدا میشود و پیوند زده میشود این مقطوع الضرریا محتمل الضرر نیست حداقل این است ضرر معتنابه عقلایی ندارد
یمکن ان یقال هر قطع عضوی نقص است و هر قطع عضوی نقص به شمار میآید و هر نقصی ضرر است کما این که ضرر را به تنقیص معنا کردند نقص از نظر مالی ، سنگی به شیشه منزل همسایه پرتاپ کند نقص مالی ایجاد میشود از لحاظ لغوی الضرر هو التنقیص ، تنقیص مالی یا تنقیص بدنی یا تنقیص عِرضی از لحاظ آبرو اینها نقص به شمار می آیند.
انشاءالله در بحث بعدی مفصل بیان میکنم که هر نقص بدنی را ضرر عرفی نمیدانیم البته ممکن است هر نقص مالی ضرر عرفی باشد این ممکن است، دقت کنید این یک نظریه جدید است من جایی ندیدم بین نقص مالی و نقص بدنی فرق است
معتقدم هر نقص مالی ضرر عرفی است حال چه کم چه زیاد فرض بفرمایید که به مال طرف یک نقصی وارد شود ماشین شما تصادف کند یک نقص جزئی خطی در رنگ ماشین ایجاد شود عرفا گفته میشود هذا هو الضرر اما نقص بدنی این طور نیست که مساوی با ضرر عرفی باشد هر نقص بدنی ضرر عرفی نیست فرض کنید رگی از پای کسی جدا کنند این جدا کردن رگ بر فرض هیچ منفعتی از بدن این شخص کم نکند یعنی دچار مشکل نشود آیا ضرر عرفی است هرگز ضرر عرفی نیست از این گونه موارد در قطع عضوها نمیخواهم بگویم خیلی زیاد است اما مواردی از این قبیل وجود دارد، مخصوصا که قطع عضوهای که قابل ترمیم است یعنی در آینده ترمیم میشود اینها از نظر عرفی ضرر نیست.
بنابراین بین نقص مالی ونقص بدنی فرق قائل است حتی نقصی عِرضی یعنی هر مقدار شما نقصان وارد کنید در آبروی شخص میگویند ضرر وارد کرده است هر مقدار چه کم چه زیاد چه معتنابه باشدچه معتنابه نباشد در آبرو عرف میگوید این ضرر است در مال عرف میگوید ضرر است گرچه کم باشدذ اما در بدن ، عرف موقعی نقص بدنی می داند که کارایی بدن دچار مشکل شود این ضرر است والا ضرر بدنی حساب نمیکنند یک مقدار از پوست بدن برای پیوند جداشود آیا عرف میگوید به بدن ضرر وارد شده و به نظر ما یک مطلب روشنی است ولی توجه نشده است.