عنوان
فقه پزشکی، پیوند اعضا
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1398/07/07
اندازه
10:9MB
زبان
فارسی
یادداشت
بحث ما راجع پیوند اعضا بود یک مقدمه عرض کنم خلاصه ای از درس گذشته باشد تا برسیم به بحث امروز
در پیوند اعضا ما سه مرحله بحث داریم یک مرحله اش حکم تکلیفی اولی مرحله دوم حکم تکلیفی ثانویه مرحله سوم حکم وضعی که این هم خودش اقسامی دارد که عرض خواهم کرد حکم اولی تکلیفی مورد بحث واقع شد و سه تا دلیل برای حکم تکلیفی اولی که حرمت باشد، بیان کردیم و از هیچ کدام از این سه دلیل نتوانستیم استفاده کنیم که پیوند اعضا حرمت دارد به حکم اولی تکلیفی این خیلی خلاصه از بحث گذشته بود.
یک مقدمه دیگر هم لازم است بیان کنیم در رابطه با پیوند اعضا ما چهار قسم پیوند داریم.
1. یک پیوند انسان زنده به زنده: پیوند عضو انسان زنده به زنده این خودش بردو قسم است
قسم اول:یک وقت عضو خودش را به خودش وصل می کنند پیوند می زنند عرض کردیم مثل این که رگ پا را برمی دارند و برای عروق قلب استفاده می کنند از خودش به خودش.
قسم دوم: این است که ازیک انسان زنده به انسان زنده دیگرپیوند می زنند.
2. پیوند از مرده به زنده است یعنی یک شخصی مرده ولی اعضاش قابل استفاده است قطع اعضا می کنند به شخص دیگری که زنده است پیوند می زنند.
3. قسم سوم اینکه از شخص مبتلا به مرگ مغزی عضوی را جدا می کنند و به یک شخص مورد نیاز پیوند می زنند.
4. پیوند عضوی از حیوانی به انسان: از یک حیوانی عضوی را می گیرند حالا چقدر استفاده شود محل بحث است از حیوانی عضوی را می گیرند به انسانی متصل می کند و پیوند می زنند.
یک قسم دیگر است که بهتر این است که بگوییم از ملحقات بحث پیوند است پیوند یک عضو مصنوعی به یک انسانی، مثلا فرض بفرمایید قلبی که مصنوعی است و با باطری کار می کنند به انسانی پیوند می زنند این اقسامی است که برای بحث پیوند است.
در رابطه با مذهب هم باید بحث کنیم یعنی چه: یعنی اینکه خود پیوند از لحاظ مذهب هم دارای اقسامی است
قسم اول:یک وقت این است از یک شخص مومن و مسلمان عضوی را جدا می کنند به انسان دیگری پیوند می زنند، از یک شخص شیعه و مسلمان عضوی را جدا می کنند، یک وقت پیوند از شخص کافر است به شخص مسلمان یا مومن.
کافری که عضوی را از آن جدا می کنند نیز اقسامی دارد.
1. کافر حربی و ابه کافر آن است که اولا در حال جنگ با مسلمان باشد، مثل اسرائیل کافر حربی است مصداق اتم آن اسرائیل است که جنگ با مسلمان دارد و هیچ گونه بحث مسالمت آمیز و احترام به حقوق مسلمان را ندارد.
البته مردمی که با این دولت کافر حربی همکاری می کنند آن ها هم کافر حربی محسوب می شوند یعنی مردم اسرائیل که غیرنظامی هستند اما کمک می کنند به حکومت آن ها کافر حربی محسوب می شوند
2. کافر ذمی است کافر ذمی این است که
اولا اهل کتابی است مسحیت، یهود، ثانیا هم زیستی با مسلمان ها دارد و احترام به قوانین می گذرد، ثالثا جزیه پرداخت می کنند در صورتی که حکومت اسلامی ازآن ها جزیه بخواهد، اگر جزیه نخواهد مطلبی نیست اما اگر حکومت اسلامی از این کافر ذمی جزیه بخواهد باید جزیه پرداخت کند تا بشود کافر ذمی. رابعا: در مملکت اسلامی هم زندگی می کند کافر ذمی آن است که تو ممکلت اسلامی زندگی کند این را می گویند کافر ذمی.
3. کافر معاهد به آن می گویند.
اولا: خارج از مملکت اسلامی است تو مملکت اسلامی زندگی نمی کند.
ثانیا: با مسلمان عهد و پیمان دارند عهد دارند و پیمان دارند که الان در زمان ما یکی از قالب های عهد و پیمان ایجاد سفارت خانه است همین که سفارت خانه ای درممکلت اسلامی داشته باشند این خودش عهد و پیمان است.
نکته:
یک قسمی از کافر معاهد به آن می گویند کافر مُستامن کافر مُستامن این است که به طور موقت با یک حکومت اسلامی یک عهد و پیمانی در امور مختلف دارد، مثلا یک کافری یک شخص مسیحی یا یهودی ویزا می گیرد، جهان گرد است، پناهنده است، این ها را می گویند کافر مُستامن یعنی طلب کننده ایمنی که این کافر مُستامن جزئی از کافر معاهد است این قسم دیگری نیست.
4. کافر مهادن ، یعنی نه در حال جنگ است ،و نه عهد پیمانی با حکومت اسلامی دارند، حالت صلح و مسالمت آمیز دارند، مثل بعضی از کشورها که در مملکت ما نه کافر ذمی هستند نه معاهد هستن نه کافر حربی هستند سفارت ندارند درمملکت ما اما با مسلمان ها در جنگ نیستند و کاری به مسلمان ها ندارند این دسته هم به آن می گویند معاهد و این آیه شریفه قرآن ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾ [1]
این آیه شریفه قرآن به ما این مطلب را می رساند که با غیر از کافر حربی باید مسالمت آمیز زندگی کرد احترام دارند ،حرمت باید نگه داشت، البته مراتب دارد حرمت نگه داشتن غیر کافر حربی که نمی خواهم وارد این مطلب شوم.
بنابراین ما در پیوند اعضا با این اقسام هم مواجهه هستیم باید بحث کنیم یک موقع پیوند عضو کافرحربی پیوند عضو کافر ذمی است یک و قت پیوند عضو کافر معاهد است که از کشورهای دیگر که می آیند به مملکت اسلامی این ها هم مورد بحث است.
جنسیت نقشی تو بحث ندارد مثلا بگوییم پیوند عضو مرد به زن، زن به مرد ، زن به زن ،مرد به مرد، از لحاظ حکمی خیلی بحثی ندارد این ها ر ا ما بیان نمی کنیم ،اگر بخواهیم بیان کنیم اقسامی دیگری هم هست پیوند سفید به سیاه پوست، سیاه پوست به سفید پوست این ها نقشی در بحث ما ندارد آن اقسامی که نقش دارد تو بحث ما آن ها را بیان می کنیم
یعنی اقسامی مثل جنس مخالف و رنگ و قومیت این ها نقش ای ندارد در بحث تفاوتی در پیوند اعضا ایجاد نمی کند
بحث ما راجع حرمت تکلیفی اولی بود آیا پیوند اعضا حرمت تکلیفی اولی دارد یا ندارد سه دلیل عرض کردیم.
1حرمت میت مسلمان مانند زنده مسلمان است روایت خوانده شد لانه حرمته میته کحرمته و هو حی
این بحثش گذشت این دلیل اول گفتیم دلیلی نیست که بخواهد حرمت تکلیفی را برای مااثبات کند.
دلیل دوم: ادله مُثله کردن بود که گفتیم این هم در بحث ما نقشی ندارد
دلیل سوم: ادله وجوب دفن میت مسلمان بود که گفتیم این هم دلیل برحرمت قطع عضوی از بدن و پیوندش به بدن دیگری نمی شود.
دررابطه با قطع عضو از مسلمان گفتیم که اگر برای پیوند یکی عضوی را قطع کنیم، و پیوند بزنیم به انسان دیگر،یا به خودش،گفتیم حرمت تکلیفی اولی ندارد یک جمله من عرض کنم و بعد یک توضیح بدهم
اگرقطع عضوی از مسلمان و پیوند زدن به آن عضو در مسلمان و مومن حرام تکلیفی اولی نباشد،در رابطه با کافر هم به طریق اولی حرمت تکلیفی اولی ندارد پس اگرقطع عضوی از مسلمان و مومن و پیوند زدن آن عضو حرمت تکلیفی اولی ندارد نسبت به کافر هم به طریق اولی.
توضیح اولویت: که یکی از ادله که برای حرمت تکلیفی اولی استفاده شده است همین عبارت روایت است لانّ حرمته میته کحرمته و هو حی یعنی ادله حرمت این ادله حرمت در مورد کافر حربی ساقط است،یعنی کافر حربی احترامی ندارد تا بخواهیم به ادله حرمت استفاده کنیم ،کافر حربی به هیچ عنوان احترام ندارد، و خون اش هدر است اموال اش مورد تصاحب است اصلا هیچ احترامی ندارد کافرحربی است بنابراین اگر در قطع عضوی از مسلمان اگر حرام نباشد از کافر حربی به طریق مشکل ای ندارد.
عبارتی است از مرحوم سبزاوری درایشان عبارت اش این است أما الذمی فحرمته متقومة بحیاته فإذا مات یخرج عن الذمة[2] ،
کافر ذمی احترام اش تا زمانی است که زنده باشد،و زمانی که مُرد از ذمی بودن خارج می شود، و احترامی هم ندارد، بنظر ما این حرف درست نیست ادله ای که احترام کافر ذمی را برما واجب می کند مطلق است، بین حی و میت فرقی گذاشته نشده است،کافر ذمی احترام دارد یعنی آن مقداری که تو زنده بودن برایش قائل هستیم تومیت بودن هم قائل هستیم.
منتها یک نکته است قطع عضو از مسلمان اگر جایز باشد از کافر ذمی به طریق اولی جایزاست،چرا چون احترام مسلمان ذاتی است، احترام کافر ذمی عرضی است، مسلمان احترامی که دارد بالذات احترام دارد اما کافر ذمی بالعرض به خاطر رعایت کردن احترام مسلمان از طرف آن ها احترام می گذاریم بنابراین اگر چنان چه قطع عضو از مسلمان جایز باشد از کافرذمی به طریق اولی جایزاست.
ادله دیگر که بحث حرمت مُثله کردن باشد، یکی هم وجوب دفن میت مسلمان باشد این ها هم در رابطه با کافر معنا ندارد به دلیل این که گفتیم قطع عضو اصلا از مصادیق مُثله کردن نیست مُثله کردن یعنی قطع عضو ازروی عناد و دشمنی،نهایت دشمنی به طرف مقابل از روی اغراض شیطانی، قطع کردن یک عضوی را می گویند مُثله، قطع یک عضو به خاطر پیوند زدن به یک شخص دیگری عقلایی است و این مُثله کردن نیست
وجوب دفن میت مسلمان هم در کافر اصلا معنا ندارد، چون دفن میت مسلمان واجب است دفن میت کافر که واجب نیست برای ما واجب نیست که کافر را دفن کنیم، بنابراین این دلیل در رابطه با کافر موضوعیت ندارد در رابطه با مسلمان گفتیم دلیل بر حرمت قطع و پیوند عضو نمی شود.
بنابراین اقسام قطع عضو از یک شخص چه مرده باشد چه زنده باشد چه کافر باشد چه مسلمان باشد ما دلیلی پیدا نکردیم که حرمت تکلیفی اولی داشته باشد