عنوان
محرمات در شریعت، مجسمه سازی ، ادله حرمت(بررسی اجماع و روایت اول)
اصطلاحنامه
آلات لهو | سبکسری (Frivolity) | لهو و لعب | محرمات (Forbiddens)
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1395/06/17
اندازه
19MB
زبان
فارسی
یادداشت
متن خلاصه ...
دو نکته
محور بحث چهار شنبه ها: بحث راجع به محرمات در شریعت است. اهم مواردی که مرحوم شیخ انصاری در مکاسب محرمه بیان کردند ان شاء الله بررسی میکنیم. مثل مجسمهسازی، غنا، غیبت، کذب. و بعد محرمات دیگری که رسم فقهاء نبود که راجع به آنها بحث فقهی بکنند مثل حرمت حسد، حرمت تکبر، حرمت قطع رحم و امثال ذلک ان شاء الله به توفیق الهی روزهای چهارشنبه بحث میکنیم.
اهمیت بحث مجسمه سازی: ابتداء بحث مجسمهسازی را شروع کنیم که بحث بسیار مهمی هست و مبتلابه، است الان هم در رابطه با مسائل بازی اطفال، عروسکسازی، یا وسائل تفریحی جوانان، مجسمه برفی ساختن در روزهای برفی، یا در علم نیاز هست، مثل ربات ساختن، مجسمه انسان را در دانشکده پزشکی و برای تعلیم دانشجویان پزشکی ساختن که مورد نیاز آنها هست.
ادعای اجماع بر حرمت مجسمه سازی
ادعای اجماع و عدم خلاف بر حرمت مجسمهسازی در موجودات ذی روح؛ مثل انسان، حیوان، فرشته، جن، حتی موجودات خیالی ذی روح، شده است
مرحوم شیخ انصاری که این بحث را مطرح میکند میگوید: «تصویر صور ذوات الارواح حرامٌ اذا کانت الصورة مجسمة بلاخلاف فتویً و نصا و کذا مع عدم التجسم». حتی نقاشی صورت موجودات زنده، روی قالی، روی کاغذ حرام هست. ولی اینجا دیگر ادعای اجماع نمیکند. میگوید: «وفاقا لظاهر النهایة و صریح السرائر و المحکی عن حواشی الشهید و المسالک و الکفایة و مجمع البرهان». و در بین معاصرین هم مرحوم آقای خوئی فتوی میدادند که نقاشی عکس موجودات زنده و ذی روح، حالا یا به شکل کاریکاتور یا به شکل عادی ، حرام هست. عکس فتوگرافی و عکاسی اشکال ندارد؛ تصویر برداری اشکال ندارد.
بررسی ادعای اجماع
راجع به ادعای اجماع و عدم خلاف بر حرمت مجسمهسازی که در کلمات هست به نظر میرسد قابل مناقشه باشد؛
مرحوم شیخ طوسی در کتاب تبیان که آخرین کتاب ایشان است طبق گواهی صاحب سرائر، صریحاً فرموده که مجسمهسازی لیس بمحذور، حرام نیست، و انما هو مکروه. در ذیل آیه «ثم اتخذتم العجل من بعده و انتم ظالمون». گوساله ای که سامری ساخت، مجسمهسازی بود. مرحوم شیخ طوسی میفرماید ظلم این مردم این بود که مجسمه این گوساله را خدا دانستند و الا صرف ساختن مجسمه گوساله که حرام نیست؛ ظلم نیست: «لان فعل ذلک لیس بمحذور و انما هو مکروه». بعد میگوید که اینکه در روایت داریم «لعن الله المصوّرین»، مراد از مصوِّر مجسمه ساز نیست. مراد از مصوِّر کسی است که شبّه الله بخلقه. خدا را جسم بداند. (یا حالا ما توجیه بکنیم که مثلا «لعن الله المصورین» آن هایی که بتساز هستند؛ بت سازی میکنند.)
مرحوم طبْرسی صاحب مجمع البیان هم در کتاب مجمع البیان همین مطلب را فرموده.
چه جور ما بگوییم لاخلاف با وجود مخالف دو انسان بزرگ در مسئله که یکی شیخ الطائفة، شیخ طوسی است.
نکته: شیخ ره در کتاب النهایه حکم به حرمت کرده است. لکن این کتاب را در أیام جوانی نوشته است ولی تبیان را، طبق گفته صاحب سرائر، در آخر عمر و در زمان پختگی نوشته است و اصل عدم اشتباه است و لذا جا برای تشکیک در حرمت مجسمهسازی هست.
نظر مرحوم تبریزی در مسأله
مرحوم استاد آقای تبریزی بخاطر اشکال در سند و یا دلالت این روایاتی که به آن بر حرمت مجسمهسازی استدلال شده است ، میفرمودند مجسمهسازی مکروه است؛ حرام نیست. در رساله فارسیشان هست. ولی این اواخر بخاطر ترس از مشهور و سعی میکردند کمتر بر خلاف مشهور فتوی بدهند و لذا درمنهاج الصالحین احتیاط واجب را حفظ کردند، اما نظر فقهیشان این بود که حرام نیست.
نظر مرحوم امام در مسأله
امام قدس سره طبق مشهور میگویند مجسمهسازی حرام است. اما نقاشی را حرام نمیدانند. ایشان مطلب اضافه ای هم دارد و میفرمایند: به نظر ما فقط مجسمهسازی با دست حرام است. اما یک کارگاه بزنند، دستگاه مجسمه بسازد و این کارگرها تنها کلید برق را بزنند، دلیل بر حرمت ندارد. به این ساختن مجسمه نمیگویند. و عناوینی که در روایات آمده (مثل من مثّل مثالاً و لعن الله المصوّرین) بر این فرض صادق نیست.
مثل این که: یکی با دست کتاب مینویسد، میگوید کتبه العبد الجانی. اما این هایی که چاپخانه دارند بیاید بگوید من به اندازه موه های سر تو کتاب نوشتم (به معنای استنساخ نه تألیف که اصلا نیازی به کتاب به معنای خطاطی ندارد)چون کتاب های زیادی با دستگاه چاپ یا با کامپیوترچاپ کرده است. این عرفی نیست.
بله اگر جایی قرینه باشد تعمیم اشکال ندارد مثل مناسبت حکم و موضوع در مثال «من کتب کتاب کفرٍ فاقتلوه» که می فهمیم اصلاً کتاب هم خصوصیت ندارد و اگر در اینترنت هم بگذارد همین حکم را دارد.
تأثیر مبنای امام در مسائل دیگر
این مبنای امام اختصاص به این بحث ندارد؛
1-در ذبح مرغ و حیوانات دیگر با دستگاه، ایشان آنجا هم اشکال میکند. میفرماید یک وقت آن کارگر ایستاده، این دستگاه مرغها را جلو میآورد آن هم چاقو را میگیرد سر مرغ را میبرد، در این صورت ذبح بالید است و اشکال ندارد. یک وقت نه کارگر میایستد کنار آن دکمه یا آن پدال، با پدال فشار میدهد این دستگاه میچرخد و آن مرغها با آن تیغ دستگاه ذبح برخورد میکنند و ذبح میشوند. بعضی از فقهاء مثل آقای سیستانی میگویند اشکال ندارد که این آقایی که پایش را میگذارد روی پدال بگوید بسم الله. صد تا مرغ میبینی رفتند به سمت تیغ آن دستگاه؛ سرشان بریده شد. حالا فری اوداج اربعه هم شده. مشکل نداریم. امام میفرمایند نخیر. آنی که در قرآن هست این است که ذکیتم، ذبح کنید شما. شما ذبح نکردید؛ دستگاه ذبح کرد. شما پایتان را روی دستگاه گذاشتید دستگاه ذبح کرد. این صدق ذبح بر فعل شما نمیکند الا بالعنایة و المجاز.
امّا به نظر ما چه در مثال ذبح چه در مثال ساختن مجسمه، این عرفا منتسب است به این کسی که آخرین کار را انجام میدهد و پایش را روی پدال میگذارد که عرفا او ذابح است.
2-و لذا همین اخیرا مطرح است که مرده را در دستگاه میگذارند و مردهشور، آنجا نشسته کلید برق را میزند، این دستگاه شروع به کار میکند مثل دستگاه ظرفشویی، لباسشویی. قشنگ برنامه به آن دادند. اول ماء سدر و کافور، مرحله بعد ماء قراح. بعد مرده بسته بندی شده، کفن دورش پیچیده شده، آکبند بیرون میآید. از نظر مثل آقای سیستانی و آقای تبریزی اشکال ندارد. و به نظر ما بعید نیست اشکال نداشته باشد. چون عرفا میگویند میت را شستشو داد و غسّل المیت صدق می کند. حالا باید بررسی کنیم یا استظهار امام درست است یا استظهار برخی از فقهاء دیگر. مثال های عرفی را در نظر بگیرید. الان شما وارد منزل میشوید. آن هایی که ماشین ظرفشویی دارند، یا خیلیهاماشین لباسشویی دارند. حاج خانم میگوید که لباسهارا شستم، ظرفهارا شستم. آیا این صدق، عرفی است؟ به نظرما صدق عرفی است. اما امام میفرماید نخیر. شما بفرمایید نخیر. شما لباسهارا نشستید. شما کلید برق را زدید این ماشین لباسشویی لباسهارا شست. شما این ظرفهارا نشستید. شما کلید را زدید این ماشین ظرفهارا شست. ما بعید نمیدانیم عرف بگوید نه، این خانم لباسهارا شست. این خانم ظرفهارا شست. و لذا به او میگویند چرا خوب این ظرفهارا نشستی؟ چرا خوب این لباسهارا نشستی؟
ما این مباحث را طرح میکنیم ان شاء الله نتیجهگیری های قطعی را در آخر بحث میکنیم.
ولی امام صُنع بالید مجسمه را در موجودات ذی روح حرام میدانند.
مناطِ نهی از مجسمه سازی
استظهاری که برخی آقایان ذکر کرده اند و ما بعید نمی دانیم این است که: این روایاتی که نهی از مجسمهسازی می کند مخصوصا برخی از اینها خیلی لسانش غلاظ و شداد است که بیشترین عذاب را برای این افراد مجسمهساز در نظر گرفته؛ در حد کفر. ما استظهار میکنیم این نهی در جو آن زمان بوده که مردم یک قداستی برای مجسمههاقائل بودند. و لو مسلمان شده بودند اما هنوز رسوبات بتپرستی در ذهنشان بود. و زمینه بود که باز بتپرستی، روحیه بتپرستی در مردم تجدید بشود. حتی بعضیهامسلمان میشدند و از پیغمبر میخواستند اجازه بده ما مثلاً یک ماه هم بت بپرستیم بعد در خدمت شما هستیم. این قدر وابسته به بت پرستی بودند؛ چون نحوست و برکت زندگیشان را از این بتهامیدانستند. نه اینکه کشته و مُرده عبادت این بتهابودند بلکه میترسیدند اگر بالفرض مجسمه الهه باران را نپرستد قحطی بیاید. مجسمه آن الهه طوفان را مثلا نپرستد، طوفان بیاید. و لذا میگویند بعید نیست مربوط به جو آن روز بوده. اما الان که مردم تقدس برای بالاتر از اینها هم قائل نیستند تا چه برسد به مجسمه. دیگه آن ملاک حرمت مجسمهسازی نیست. برخی در کتاب دراساتٌ فی المکاسب المحرمة اینجور بیان کردند.
حال به بررسی روایات می پردازیم تا مقتضای آن ها را به دست آوریم؛
بررسی روایات مسأله
روایت اول
اولین روایت صحیحه محمد بن مسلم هست: «قال سألت اباعبدالله علیه السلام عن تماثیل الشجر و الشمس و القمر فقال لابأس ما لم یکن شیئا من الحیوان». سند، تمام است.
تقریب دلالت بر حرمت
تقریب دلالت کما ذکره الشیخ الاعظم، این است که؛ محمد بن مسلم از امام سؤال میکند از تماثیل یعنی از مجسمه درخت و خورشید و ماه، امام میفرمایند اشکال ندارد به شرط اینکه این مجسمه شیئی از حیوان نباشد. یعنی هیچ فردی و هیچ نوعی از انواع حیوان نباشد. مفهومش این است که اگر این مجسمه حیوان باشد ففیه بأسٌ. «سألت اباعبدالله علیه السلام عن تماثیل الشجر و الشمس و القمر» اطلاق دارد. امام فرمود اگر حیوان باشد این تمثال ففیه بأسٌ مطلقا صُنعا، اقتنائا. ما در مورد صنعش به اطلاق این صحیحه تمسک میکنیم میگوییم صنعش حرام هست.
نکته: مرحوم شیخ انصاری فرموده است: چون در قدیم مجسمه ماه و خورشید را نمیساختند، عکس ماه و خورشید را روی لباسهاو فرش هایشان میکشیدند این روایت اظهر ما فی الباب است که نقاشی موجودات ذی روح هم حرام است.
امام قدس سره به این روایت سه تا اشکال کردند؛
اشکال اول
اشکال امام این است که میفرمایند:
اولا: مشخص نیست این روایت سؤال از لعب به تماثیل شجر و شمس و قمر [است] یا سؤال از اقتناء آن، یا سؤال از تزیین خانهها به آن، یا سؤال از نماز در قبال آن، یا سؤال از ساختن آن است. لذا مجمل می شود وقابل استدلال نیست.
بلکه ایشان فرموده است: ممکن است بگوییم وقتی میگوید «سألته عن التماثیل» فرض این است که این تمثال موجود است. مثل اینکه میگوید سألته عن مجیء العالم الی بیتی؛ ظاهرش این است که فرض شده عالم به خانه این شخص آمده یا میآید، بعد سؤال میکند چکار بکنم؟ این هم فرض میکند تمثال یا قبلا موجود شده یا بعدا موجود میشود حالا چکار کنم در رابطه با این تمثال موجود شده. نه اینکه سؤال بکند اگر تمثال را ایجاد کنم حلال است یا حرام.
اشکال دوم
تعبیر «لابأس» در نفی کراهت شایع است و «فیه بأس» هم که در مفهوم روایت می آید، در مقابل آن است که ممکن است اثبات کراهت کند.
اشکال سوم
اشکال سوم ایشان راجع به آن فرمایش مرحوم شیخ است که فرمود این روایت اظهر ما فی الباب است، از این جهت که دلالت بر حرمت نقاشی موجودات ذی روح هم میکند:
ایشان میفرماید:
اولاً: کی میگوید مجسمه سازی خورشید و ماه متعارف نبود؟ اتفاقا در تاریخ میگویند یک مجسمه های کوچکی از ماه یا خورشید درست میکردند.
ثانیاً: تمثال هم که در روایت دارد ظاهرش یعنی مجسمه؛ چون تمثال با صورت فرق میکند. تمثال یعنی آن که از ابعاد مختلف، یک شیء را نشان بدهد. و این در مورد مجسمه است که ابعاد مختلف را نشان میدهد. حالا الان میگویند تمثال مبارک حضرت آیة الله، این تحریف لغت است. تمثال یعنی نمونه و هیچوقت عکس شما نمونه شما نیست. ولی مجسمه ای که شبیه شما میسازند آن، نمونه شما است.
بعد در ادامه اشکال سوم هم فرموده است؛
که اگر کسی بگوید ذیل روایت که می گوید تمثال حیوان جایزنیست اطلاق دارد و شامل نقاشی هم می شود، به او خواهیم گفت که این صحیحه در مقام بیان عقد مستثنی که نبود. در مقام بیان عقد مستثنی منه بود: لاباس ما لم یکن شیئا من الحیوان. اما اذا کان شیئا من الحیوان ففیه باس مطلقا حتی لو کان نقاشیا؟ در مقام بیان نیست که ما بخواهیم اطلاقگیری کنیم. حتی اگر تمثال هم شامل نقاشی بشود.
نکته: این اعتراض بنا بر اطلاق مستثنی است و اگر بگوییم مستثنی تنها نقاشی را می گوید مستثنی منه بر حرمت نقاشی حیوان دلالت خواهد کرد.
توضیح اشکال اول (مرحوم تبریزی)
مرحوم استاد فقط اشکال اول امام را مطرح کردند و توضیح دادند؛
محصل فرمایش ایشان این است که ترک استفصال در موارد حذف متعلق موجب اجمال است نه موجب عموم.
این را توضیح بدهیم:
حذف المتعلق مفید للعموم ام لا؟
یک مبنایی است در اصول که حذف المتعلق مفید للعموم ام لا؟ مثلا در روایت داریم «أنهاکم عن الذهب و الفضة». قطعا یک متعلق محذوفی دارد. چون ظرف طلا فعل مکلف نیست تا قابل نهی باشد. حال متعلقش چیست؟ نهی میکنم شما را از استعمال ظرف طلا و نقره، نهی میکنم شما را از انتفاع به ظرف طلا و نقره که آیا أنهاکم عن الذهب و الفضة مراد نهی از استعمال آن است؟ آیا مراد نهی از انتفاع از آن است؟ « انتفاع اعم از استعمال است. گاهی انسان چیزی را استعمال نمیکند اما انتفاع از او میبرد. مثل شما زیر چراغ که دیگری روشن کرده مطالعه میکنید انتفاع میبرید از این نور چراغ اما استعمال نمیکنید.» یا مراد نهی از اکل و شرب آن است؟ مرحوم استاد و مرحوم آقای صدر نظرشان این بود که حذف متعلق لایفید العموم و انما یوجب الاجمال. امام قدس سره هم در آن اشکال اول فهماندند که همین نظر را قبول دارند که حذف المتعلق یفید الاجمال. یعنی عرف متحیر میشود. میگوید آقا! من چه میدانم مقصود چیه. اول مقصود را من باید بفهمم بعد اطلاقگیری بکنم. من نمیدانم مراد چیست. در اینجا هم همینجور است.
تذکر: بحث در اثر ظاهر نیست بحث در بقیه ی آثار است که ظاهر نیست. آیا حذف متعلق افاده عموم می کند یا باعث اجمال نسبت به این آثار می شود.
نظر استاد
و ما به نظرمان حق با کسانی است که میگویند حذف المتعلق مفید للاجمال. زیرا اطلاق فرع بر تمام شدن مدلول تصوری کلام است. مدلول تصوری کلام باید تام بشود؛ ناقص نباشد تا عرف اطلاقگیری کند. وقتی عرف میگوید این مدلول تصوری کلام ناقص است، یک کلمه ای از آن محذوف است ، من چه میدانم چه چیزی حذف شده است، از پیش خودم که نمیتوانم بگویم چه چیزی حذف شده است، باید قدر متیقنگیری بکنیم.
وجه دیگر: برای اینکه ترک استفصال امام، موجب اطلاق نیست؛ برای اینکه شاید سؤال محمد بن مسلم برای ما مجمل بود؛ برای امام مبین بود. اصلا شاید محمد بن مسلم کامل برای امام مقصودش را توضیح داد.
و بالجمله: حذف متعلق مفید عموم نیست تا موجب انعقاد ظهور سؤال در اطلاق و عموم بشود؛ اجمال سؤال هم باعث نمیشود بگوییم امام یک سؤال مجملی که از آن شد جواب مطلق دادند ترک استفصال کردند و لذا ما اطلاقگیری میکنیم. مثل اینکه یک آقایی بیاید یک سؤال مجملی از یک فقیهی بکند بگوید به زید سلام بدهم؟ آن فقیه بگوید بله به زید سلام بده. معلوم هم نیست مراد زید جاهل است یا زید عالم. بله اگر این سؤال مجمل است و فقیه هم نگوید مراد زید جاهل است یا زید عالم ترک استفصال موجب اطلاق در جواب میشود. اما به یک شرط. به شرط اینکه این سؤال مجمل برای آن فقیه هم که جواب میداد مجمل باشد نه فقط برای ما مجمل شده باشد. خب این سؤال محمد بن مسلم کی میگوید برای امام مجمل بود؟ شاید محمد بن مسلم موقع نقل روایت مجمل صحبت کرد. و لذا اشکال به این روایت از این جهت تمام است.
وجهی برای حرمت ساخت(صنع) مجسمه در فرض اجمال
مرحوم استاد فرمودند سألته عن التماثیل مجمل است. صنع تماثیل یا اقتناء تماثیل؟ معلوم نیست.
بعد فرمودند ان قلت: اگر نهی از صنع تماثیل باشد هو المطلوب. ثابت میشود صنع مجسمه حرام است؛ در مسجمه حیوان، موجود زنده، موجود ذی روح. و اگر مراد نهی از اقتناء و یا بازی با مجسمه ذوات ارواح باشد، بالفحوی حالا که نگهداری مجسمه در مجسمه موجودات ذی روح نهی دارد، بالفحوی ساختنش هم نهی دارد. چیزی که باید از بین ببریم جایز است ایجادش کنیم؟ این عرفی نیست. پس حرمت صنع یا میشود مدلول مطابقی این حدیث یا مدلول التزامی آن. اگر نهی از تماثیل نهی از صنع باشد میشود مدلول مطابقی. اگر نهی از اقتناء باشد بالفحوی و بالدلالة الالتزامیة حرمت صنع را میفهمیم.
عدم تمامیت این وجه
مرحوم استاد جواب خوبی میدهد. میفرماید یک چیز را غفلت کردید. و آن این است که اگر مراد از این صحیحه نهی از اقتناء تماثیل حیوان باشد قرینه قطعیه داریم که این نهی، نهی کراهتی است. چون در روایات آمده است که در منزل امام مجسمه موجودات زنده بود، امام آن را از بین نبرد. پرده کشید روی آن، نماز خواند. پس نهی از اقتناء قطعا نهی تحریمی نیست مدلول مطابقی میشود نهی کراهتی. مدلول التزامی هم تابع مدلول مطابقی است. و لذا ایشان فرموده عمده دلیل حرمت مجسمه سازی این روایت است. این روایت هم که دلالتش ناتمام است. به نظر ما این اشکال، اشکال واردی هست.
مناقشه: اگر نهی کراهتی بود چرا امام این مکروه را مرتکب شد.
جواب: لا بد امام عذر عرفی داشت، و عذر عرفی مجوز ارتکاب مکروه توسط امام هست. اما مجوز ارتکاب حرام نیست.
بهرحال دلیل قطعی داریم اقتناء مجسمه موجودات ذی روح حرام نیست.
تذکر: اجمال موجب علم اجمالی میشود که منحل شد. یا نهی از صنع است یا نهی کراهتی از اقتناء. و چون یک طرف تکلیف نیست علم اجمالی به تکلیف پیدا نمی شود.
جواب اشکال دوم
اما راجع به اینکه امام فرمود مفهوم لاباس، فیه باس، ظهور در حرمت ندارد به نظر ما این خلاف فهم عرفی است. اگر گفتند لاباس باکرام زید ان جائک، ان لم یهنک لاباس باکرام زید ان لم یهنک، اگر اهانت نکند زید به تو لاباس باکرامه عرف میگوید یعنی اگر اهانت کرد نباید اکرامش کرد. و لذا آن اشکال دوم امام به نظر ما وارد نیست.
عمده اشکال اول است. و لذا این صحیحه دلیل بر حرمت مجسمهسازی نخواهد بود.
بقیه مطالب ان شاء الله چهارشنبه هفته آینده.