عنوان
مسائل مستحدثه،بانکداری ، سوال های فقهی در رابطه با پول
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1399/09/26
اندازه
11MB
زبان
فارسی
یادداشت
ملاک در هنگام تعارض بین خصوصیات چیست؟
بحث ما در مال بود. تعریف مال الحمد لله تمام شد. گفتیم که پنج ویژگی دارد دیگر تکرار نمی کنیم. فقط یک بحث مهمی که هم مرتبط با بحث پول و هم مرتبط با مال هست را مطرح می کنیم که ببینیم جواب آقایان چه می شود.
ما یک قاعده ای داریم من اتلف مال الغیر فهو له ضامن[1] کسی مال دیگری را تلف کرد ضامن است. حالا سؤال این است که اگر کسی آمد فرض بفرمایید که یک قوری شما را شکست یک چراغی از منزل شما را شکست یا شما زدید ماشین کسی را خراب کردید یک چیزی را خراب کردید، این جا سؤالی که مطرح است شما ضامن هستید. ضامن هستید نسبت به آن پنج خصوصیت یا برخی از آن خصوصیات.
ما گفتیم مال چیزی است که منفعت داشته باشد یک، مورد رغبت باشد دو، یک نحو کمیابی باشد سه، چهارم این که قابل اختصاص باشد پنجم این که منافعش حلال باشد. حالا شما که ضامن هستید من اتلف مال الغیر فهو له ضامن آیا هر پنج خصوصیت را ضامن هستید یا نه برخی از خصوصیات را تأمین کردید دیگر کافی است؟ مثلاً همان خصوصیت دوم این بود که مردم در مقابلش چیزی پرداخت می کنند ارزش مبادلاتی دارد. همان را تأمین کردید دیگر نیاز نیست آن منفعت خاصه را تأمین کنید.
این بحث در فقه زیاد شده. این که مثلی ضمانش بمثل است قیمی ضمانش به قیمت است. دلیلش هم اجماع است. بحثش هم می آید ان شاء الله مفصل، مثلی چیست قیمی چیست. بدون در نظر گرفتن آن دلیل در سایه اطلاقات که مال مؤمن محترم است. مثلاً قرآن می فرماید که ﴿فلکم رئوس اموالکم لا تظلمون و لا تظلمون ﴾[2] باید سرمایه ای که به طرف داده ای بتوانی آن را بگیری. لا تظلمون و لا تظلمون نه به دیگری ظلم کنی نه به شما ظلم بشود. طبق این ادله آیا شما آن خصوصیات را همه را باید تأمین کنی یا بعضی اش را ضامن هستی.
ظاهر ادله این است که شما طبق آیه با صرف نظر از بحث ضمان مثل به مثلی ضمان قیمی به قیمی و آن بحث را الآن فعلاً مطرح نکنید با صرف نظر از آن بحث در هر مالی طبق ادله اولیه ضامن هر پنج خصوصیت هستید. یعنی هم باید آن منفعت را در نظر بگیرد هم باید همان ارزش مبادلاتی داشته باشد. به عبارت دیگر هم ارزش ذاتی اش را بتواند تأمین کند یعنی فرض کنید که لباسی از کسی را سوزاندی باید همان لباسی را که لباس ارزش ذاتی اش این است که انسان را گرم می کند باید برود نظیر آن لباس را بخرد بیاورد هم باید قیمتش هم همان قیمت باشد، ارزش مبادله اش را باید حفظ کند، باید همان ندرت نسبی داشته باشد، یک وقت نرود در کنار نهر آب آبی که در یک جا قیمت داشت از من تلف کرد الآن در کنار نهر آب می خواهد به من بدهد فایده ندارد باید در همان شرایط آن را به من بدهد باید قابل اختصاص باشد و باید آن منفعتش هم محرم نباشد. هر پنج خصوصیت را ضامن است.
حالا این را داشته باشید، یک وقت یک جایی پیش می آید که جمع بین این خصوصیات همگی با هم ممکن نیست یعنی اگر بخواهید مثلش را بدهید و منفعت ذاتی را در نظر بگیرید قیمتش خیلی پایین آمده الآن آن خصوصیت دوم از بین رفته اگر بخواهید قیمتش را بدهید آن خصوصیت اول از بین رفته. این جا باید چه کار کنیم؟ یعنی تعارضی پیش می آید بین این حفظ خصوصیات.
مثلاً الآن می آید در کنار نهر آب، آب را می دهد و شما می گویید آقا من آن وقت جایی آب دادم به شما که آن موقع آب آن جا ارزش داشت این جا شما آن خصوصیت اول مال را حفظ کرده اید که ارزش ذاتی است ولی ارزش مبادلاتی الآن آمده پایین آن را حفظ نکرده اید. اگر یک وقت تعارض افتاد بین حفظ این خصوصیات باید کدام ملاک باشد؟ حفظ ارزش ذاتی که همان منفعت یا حفظ ارزش مبادلاتی؟
به نظر ما باید اگر ممکن است باید هر پنج تا حفظ شود اگر نشود و تعارض پیش بیاید به نظر ما باید آن دومی حفظ بشود. چون مالیت به ارزش مبادلاتی است. یعنی آن دومی محور قرار می گیرد از نظر عرف. از نظر قاعده عدل و انصاف هم باید همان دومی رعایت شود. اساس دومی است. ارزش مبادلاتی است. یک وقتی چیزی که از قیمت افتاده بگویید این همان است به طور مثال من ده هزار تومان گرفته بودم بفرمایید این ده هزار تومان. آن موقع ده هزار تومان از من گرفتی هر هزار تومانی یک سکه طلا می توانستی بخری الآن با ده هزار تومان چیزی نمی دهند به انسان. این جا می گوییم که آن وسیله مبادلاتی بودن پول این جا مهم نیست آن حفظ شده باشد ولی آن ارزش مبادلاتی که آن خصوصیت دوم بوده حفظ نشده. الآن آن اجماع را در نظر نگیرید مثلی ضمانش به مثل است قیمی به قیمت است بدون آن اجماع اگر طبق ادله نگاه کنیم طبق فهم عرفی عام نگاه کنیم اگر تعارض نیفتاد هر پنج خصوصیت را باید حفظ کنند اگر تعارض افتاد باید دومی حفظ بشود. دومی چه بود؟ ارزش مبادلاتی، همان رغبت، رغبت مردم به آن شیء آن معیار که هست باید آن حفظ شود اگر آن حفظ نشود به آن طرف طبق آیه می شود ظلم ﴿لکم رؤوس اموالکم لا تظلمون و لا تظلمون﴾.[3] این بحث فعلاً همین جا چون بحث مال بود می خواستیم بحث مال را تکمیل کنیم این را این جا عرض کردیم تا وارد بحث پول بشویم ان شاء الله. ولی این بحث هم که اشاره کردیم بعداً می آید در بحث پول ما بحث خواهیم کرد.
پرسشهای مربوط با پول
بحث پول چرا مهم است؟ چرا ما اصلا وارد این بحث می شویم. من سؤالاتی را این جا مطرح می کنم ببینید که چرا بحث پول مهم است.
سؤال اول:
یک سؤال همین سؤالی که هست آیا پول از اموال مثلی است، یا از اموال قیمی است یا از هیچکدام نیست؟ اگر از اموال مثلی باشد طبق اجماعی که علما فرموده اند مثلش را می دهید یعنی ده هزار تومان گرفتید ده هزار تومان می دهید ده هزار لیر گرفتید ده هزار لیر می دهید ده هزار دلار گرفتید [ده هزار دلار می دهید]. دیگر کار ندارید که حالا قیمتش الآن شده یک دهم. در اموال مثلی اجماع هست در میان علماء که مثلی ضمانش به مثل است. پس پول اگر مثلی باشد ضمانش به مثل خواهد بود.
یک استثنائی مرحوم شیخ انصاری دارد مگر این که به جایی برسد دیگر که کلاً از قیمت بیفتد کأن لم یکن بشود قیمتش، آن جا می گویند بله باید یک رعایت قیمتی هم بشود و الا تا آن حد نرسد یک پفک می دهند به ده هزار تومان همان ده هزار تومان را بدهد به طرف ولو این که آن موقعی که گرفتی با ده هزار تومان می شد مثلاً ماشین خرید. پس این بحث در پول خیلی مهم است. ببینیم آیا پول مثلی است یا قیمی است؟ اگر قیمی باشد قیمتش را باید ملاحظه کنیم، اگر مثلی باشد مثلش را باید نگاه کنیم. این بحث در زندگی ما اثر دارد.
سؤال دوم:
که ادامه همان سؤال اول است آیا جبران کاهش ارزش پول در ادای دیون واجب است یا خی، یک دینی به عهده آقا آمده یا از ناحیه قرض یا این که کالای را نسیه خریده مدیون شده یا فرضاً یک چیزی را شکسته الآن مدیون است یا به خانم مهریه اش مدیون است یا مثلاً غصب کرده مال دیگری را یا اتلاف کرده. آیا جبران این کاهش ارزش را انسان ضامن است یا ضامن نیست؟ بنابر مثلی ضامن نیست بنابر قیمی ضامن است.
سؤال سوم:
فرض بفرمایید که ما در جواب سؤال اول قائل شدیم که مثلی است و جبران کاهش ارزش بر عهده ما نیست، چرا که مشهور فقها هم همین را فرمودند. می فرمایند خیلی هایشان مثلاً جبران کاهش ارزش هم بر عهده ما نیست چون مثلی است، آیا می شود با شرط ضمن عقد شرط کنیم که اگر کاهش پیدا کرد شما ضامن باشید؟ یک عقد می بندید مثلاً فرض کنید یک جنسی را به شما می فروشم می گویم به ده هزار تومان ولی به این شرط که اگر ده هزار تومان قیمتش افتاد آن کاهش را شما ضامن باشید، می شود این را شرط کرد یا نمی شود؟ این شرط این را ربوی می کند یا نمی کند؟. ممکن است بگویید چون دین است اگر شرط کنید بیشتر بگیرید می شود ربا.
سؤال چهارم:
اگر با شرط نمی شود گرفت آیا می شود به عنوان جریمه از او گرفت، نه به عنوان شرط که اگر دیر دادی باید بیشتر بدهی، جریمه کنیم بالاخره تخلف کرده دیگر به قراردادش عمل نکرده، می شود به عنوان جریمه حاکم بیاید حکم کند که حالا که شما تخلف کردید یک جریمه ای باید بپردازی حالا یا به دولت یا به این طرف؟
سؤال پنجم:
آیا خرید و فروش پول نقدا جایز است یا جایز نیست؟ خرید و فروش پول مثلا دلار می دهند و ریال می گیرند همین صرافی ها کارشان این است. به نقد که ظاهراً می گویند اشکال ندارد اما به نسیه چطور؟ مثلاً من الآن ده هزار تومان به شما می فروشم به پانزده هزار تومان تا سه ماه دیگر، نمی گویم قرض می دهم می گویم می فروشم. آیا این جایز است یا جایز نیست؟ اگر قرض می گفتم قطعاً می گفتید این نوع قرض رباست اما من صحبت قرض نمی کنم صحبت بیع می کنم شما می گویید در بیع هم ربای معامله داریم، ربای بیعی هم داریم، جواب این است که ربای معاملی و بیعی فقط در موزون و مکیل است در معدود که ربای معامله نداریم و پول معدود است مکیل و موزون که نیست اگر که از جنس گندم بود و برنج بود و این ها بله آن جا نمی شد که ده کیلو گندم بدهی پانزده کیلو گندم بگیری آن نمی شد چون مکیل و موزون است با وزن فروخته می شود این ها اما پول که با عدد است هر چیزی که با عدد است مثلاً فرض بفرمایید که تخم مرغ با عدد فروخته می شود می شود ده تا تخم مرغ داد و پانزده تا تخم مرغ گرفت اشکال ندارد چون با عدد است. در مورد پول هم ما به جای این که قرض بدهیم و اشکال پیش بیاید می فروشیم. الآن بعضی از فقها اجازه می دهند می گویند اگر کلمه فروش بگوید از ربا در می آید. این بحث مهمی است. معلوم می شود که آیا این جا می شود تبدیل کرد؟ خیلی از فقها اجازه نمی دهند ولی بعضی اجازه می دهند می گویند چون این معدود است اشکال ندارد.
سؤال ششم:
آیا در دارایی ای که خمسش را شما داده اید حالا بر اثر تورم قیمتش رفته بالا بر آن افزایش قیمت خمس می آید یا نمی آید؟ تورم باعث شد قیمت برود بالا نه این که واقعاً الآن این جنس قیمتش بیشتر شده مردم بیشتر به آن نیاز دارند قیمتش رفته بالا، نه، پول ارزشش کم شده و لذا الآن این مثلاً فرض کنید که آقای تاجر در مغازه اش صد کیلو برنج داشت، صد کیلو نخود داشت، صد کیلو عدس داشت آخر سال حساب می کند خمسش را هم داده خمس این ها را حساب کرده داده، آخر سال حساب می کند سال گذشته این ها ده میلیون تومان می ارزید الآن امسال پانزده میلیون می ارزد ولی این پانزده میلیون که می ارزد این به جهت تورم است نه به جهت این که واقعاً الآن قیمت این کالاهایش ارزش بیشتر پیدا کرده بیشتر شده نه بیشتر نشده یعنی اگر بخواهد با پانزده میلیون برود بخرد باز به این مقدار بیشتر نمی تواند بخرد هیچ چیز افزایش حقیقی نشده ربح حقیقی در کار نبوده ولی ربح اسمی هست. آیا این جا این خمس بر این افزایش می آید یا نمی آید؟ افزایشی که بر اثر تورم پیش می آید. ببینید مسأله مهمی است پس ما باید مسأله پول را مشخص کنیم در این تورم ها. الآن علما در این اختلاف دارند. مثلاً رهبری نظرش این است که بر این نوع افزایش ها، - مقداری که بنده خاطرم هست، - بر این افزایشی که از تورم پیش می آید خمس متعلق نمی شود اما نظر بعضی از بزرگان این است که نه، همین افزایشی که بر اثر تورم پیش می آید خمس دارد.
شاگرد: ولو این که قبلاً خمسش را داده؟
استاد: ولو این که قبلاً خمسش را داده باشد.
این ارزش افزوده هست یا نیست؟ قیمتش دو برابر شده به اصطلاح این پولی که قیمتش می آید پایین و در اثر آن این آقا الآن یک ارزش افزوده ای برایش پیش آمده این متعلق خمس می شود یا نمی شود.
سؤال هفتم:
رشد نقدینگی، دولت برای مخارجش پول چاپ می کند، این باعث می شود که قدرت خرید من از بین برود. آیا این جایز است؟ حالا فرض کنید که دولت متشرع می خواهد از شرع تکلیفش را یاد بگیرد. از شمایی که به عنوان کارشناس دین هستید مجتهد هستید - ان شاء الله - می پرسد که آیا بر من جایز است این کار را بکنم. این جا را یک توضیحی من عرض کنم. فرض کنید که در یک روستا ده هزار تومان هست و ده تا هم نان هست هر نانی با یک هزار تومان می شود خرید. حالا آمد دولت آن کسی که آن پول ها را ایجاد کرده منتشر کرده ده تا هزار تومانی دیگر آورد چاپ کرد. با هر هزار تومان قبلی می شد یک نان خرید الآن که یک ده هزار تومان دیگر آمد میدان با دو هزار تومان می شود یک نان خرید یعنی با یک هزار تومان نصف نان می شود خرید. یعنی الآن من آن هزار تومانی که در جیبم داشتم قدرت خریدش نصف شد. این نصف کجا رفت؟ رفت جیب دولت. این نصفی که از جیب من گرفت از بین که نرفت رفت داخل آن پولی که چاپ شده است. آن را به هر کس دوست دارد، هر جایی که لازم می داند خرج می کند. پس اصلاً بدون این که من خبردار بشوم آمد اموال من را گرفت. این را می گوییم رشد نقدینگی.
ده تا هزار تومانی و ده تا هم نان هست. هر نانی هزار تومان. اگر ده هزار تومان دیگر هم بیاورند. آن فروشنده ها می فهمند که الآن پول زیاد شده دیگر به هزار تومان نخواهند فروخت یک نان را به دو هزار تومان خواهند داد. یعنی شما با هزار تومانی که دیروز در جیبتان داشتید الآن می توانید نصف نان بخرید. دیگر نمی توانید با [هزار تومان یک نان بخرید]. دیروز می توانستید با هزار تومانتان یک نان بخرید امروز نصف نان. چرا؟ ده هزار تومان دیگری وارد میدان شده. این را چه کسی وارد میدان کرده؟ دولت که پول چاپ می کند. این هزار تومان شما که یک نان بود الآن نصف نان شده این نیم نانی که از آن کم شده به جیب چه کسی رفته؟ به جیب آن دولتی که پول چاپ کرده. او می تواند همان پول را هر جایی که دوست دارد خرج کند. یعنی آمد بدون این که شما مطلع بشوید مال شما را از بین برد، مال متقوم بود به ارزش مبادلاتی است، پنج خصوصیت داشت خصوصیت دومش را از آن گرفت ارزش مبادلاتی را نصف کرد، تلف کرد، اتلف مال الغیر، تلف کرد نصفشرا. هر جایی که دوست دارد توزیع می کند ثروت را از مردم با این طریق جمع می کند و هر طوری که دوست دارد توزیع می کند مثلاً به آن هایی که نزدیکترند، به کارهای دولت به آن ها بیشتر می دهد مثلاً به آن تجاری که دوست دارد به آنها می دهد به عنوان وام، در حالی که این قدرت خرید از همان جیب مردم جمع شده است این جا بحث می کنیم که آیا جایز است یا جایز نیست؟ این جا من اتلف مال الغیر صدق می کند یا صدق نمی کند؟ من اتلف مال الغیر فهو له ضامن آیا ضامن است وقتی آن پول را چاپ می کند پول من را نصف می کند قدرت خرید من را یا ضامن نیست؟
سؤال هشتم
سوال دیگر در رابطه با پول این است که آیا حق نشر پول مخصوص دولت است یا دیگران هم می توانند پول نشر بدهند؟ در تعریف پول همان جا رسیدیم، در تعریف پول معمولاً یک قیدی اخذ می کردند که از طرف قدرت حاکمه این پول منتشر بشود اما در تاریخ ما داریم که گاهی قدرت حاکمه پول نشر نمی کرده آن تجار قوی خودشان درهم ضرب می کردند، تقلبی نبود با همان خصوصیات درهم ضرب می کردند. تقلب را کار نداریم. اگر غیر تقلبی باشد آیا دیگران حق نشر پول را دارند یا این مخصوص حاکمیت است؟
ذیل این بحث بحث پول رمزپایه می آید. همین پولهای بیت کویین و رمزپایه ای که الآن ایجاد شده امثال بیت کویین. این ها را که دیگر دولت ها منتشر نکرده اند یک عده دانشمند منتشر کردند و در اختیار هیچ قدرتی نیست. آیا اگر بگوییم انتشار پول باید حتماً از طرف قدرت حاکمه باشد آن موقع این نوع پول ها، پول نخواهد بود. اما اگر گفتیم نه پول باید تقلبی نباشد اما این که از طرف قدرت حاکمه منتشر بشود این شرط را ندارد، آن وقت پول های دیجیتال اشکال پیدا نمی کند چون تقلبی در کار نیست فقط رمزی هست که روی یک دانش می چرخد در اختیار کسی هم نیست در اختیار حتی آن سازنده اش هم نیست. یک برنامه ای گذاشته طبق آن برنامه این پول می چرخد. چون کسی اگر کوچکترین تغییری در آن برنامه انجام بدهد فوراً همه می فهمند که این غیر از آن پول است. آن هم می شود پول جدید البته آن هم می شود پول دیجیتال جدید. الآن حدود سه هزار نوع پول دیجیتال هست، رمز پایه هست. یکی بیت کویین است کوچک ترین تغییری بدهیم می فهمند این غیر از آن است، آن هم می شود یک پول جدید، اگر مردم قبول کردند آن هم می شود یک پول جدید، قبول نکردند [نمی شود].
شاگرد: کجاها به کار می رود حاج آقا؟
استاد: همین پول وسیله مبادله است. در تعریف پول خواهیم گفت پول کجاها به کار می رود.
پس بنابراین پول احکام خیلی مهمی دارد از قبیل: مسأله این که کاهش ارزش پول باید جبران بشود یا نشود؟ و یا مسأله این که آیا شرط جریمه تأخیر در ادای دین صحیح است یا صحیح نیست؟ آیا این داخل ربا می شود یا نمی شود؟ و یا این که شرط التزام بدهد که اگر من تأخیر دادم این مقدار به شما زیاد می دهم، این جایز است یا جایز نیست؟ همچنین مسأله این که اگر در اثر تورم افزایش قیمت بود آیا خمس دارد یا ندارد؟ از این ها گرفته تا این که آیا رشد نقدینگی آیا جایز است یا جایز نیست؟
سؤال مهم دیگر
هم باز اشاره کنم آن هم این که فرض کنیم که به وسیله مبادلاتی که مردم قطعاً نیاز دارند، اگر به مقدار لازم رشد بدهند تورم هم پیش نمی آید، یعنی به مقدار لازم پول چاپ کنند تورم پیش نمی آید تورم وقتی پیش می آید که شما ده تا نان دارید بیست هزار تومانش بکنید اما اگر بیست تا نان شد بیست هزار تومان بکنید همان قدرت خرید جای خودش می ماند. اگر همراه با تولید چاپ پول باشد آن موقع تورم هم پیش نمی آید عمده بحث باز پیش می آید که توزیع پول باید چگونه باشد؟ که عادلانه باشد. حالا فرض کنید که اصلاً نمی خواهد تورمی ایجاد کند، به همان به مقدار نیاز چاپ می کند ولی چگونه باید توزیع بشود که عادلانه باشد؟ چون این یک مال، یک قدرت عمومی هست در اختیار همه و دولت این کاغذ را تبدیل می کند به مال، تبدیل به مال کرد آیا آن بچه ای که متولد می شود در روستا در آن حق ندارد؟ ولو تورم هم ایجاد نکند برابر با تولید دارد چاپ می کند. کیفیت توزیع پول باید چگونه باشد؟
ببینید سؤالات مهمی در رابطه با پول مطرح می شود. آن وقت یک بخش از این سؤالات در مورد مسائل بانکی هست در بانک کجاها ربا پیش می آید کجاها ربا پیش نمی آید؟ پس ما باید ماهیت شناسی پول و احکام پول را تا آن جایی که می توانیم انجام بدهیم تا برسیم ان شاء الله به مسائل بانکی که آن گسترده تر است.