عنوان
مستثنیات از حرمت غناء،مبحث غناء،مکاسب محرّمه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
ناشر
نویسنده
تاریخ نشر
1396/10/18
اندازه
15MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه جلسه گذشته:
بحث در رابطه با روایاتی بود که برخی ادّعا داشتند آن روایات بر جواز غناء در قرآن دلالت دارند.
همانطور که تا جلسه گذشته بررسی کردیم، این روایات بر رجحان خواندن قرآن به صدای زیبا دلالت دارند؛ و هیچ نسبتی هم با غنای در قرآن ندارند؛ چرا که اساساً زیبا خواندن قرآن ارتباطی با غنائی بودن صدا ندارد. تنها روایتی که دلالت بر غنای در قرآن داشت، روایتی از "عمربنسعد" بود که در منابع عامّی وارد شده بود. این روایت صراحت در رجحان غنای در قرآن داشت، ولی سند ضعیفی داشته و قابل اعتماد نبود.
بنابراین نمیتوان از هیچ یک از این روایات جواز غنای در قرآن را استفاده نمود.
یک نکته که در رابطه با غناء خیلی اهمّیت دارد، همین قید مجلس است؛ یعنی غناء در مجالس لهو موضوع حرمت است؛ و صرف تحقّق قیود غناء در مجالس مؤمنین و عزاداری و سرور اهل بیت نمیتواند مصداقی برای غنای محرّم باشد. ملاک عرف است که تشخیص دهد یک صوت برای مجالس فسق و فجور است و یا اینکه مناسب مجالس مؤمنین است؛ یعنی قید "لهو مطرب" را باید عرف تشخیص دهد؛ و تا این قید که مرتبط با مجالس اهل فسق و فجور است محقّق نشود، نمیتوان به حرمت حکم کرد.
بنابراین صرف اینکه متخصّصین تشخیص دهند یک مرثیه از مدّاحی شبیه و یا به سبک فلان خواننده است که در خارج از کشور و یا داخل با آلات موسیقی خوانده و در مجالس لهو و رقص به کار میرود، برای تعیین مصداق غناء کفایت نمیکند؛ چرا که نمیتوان به چنین مرثیهای که در مجلس عزای اهلبیت خوانده میشود و مردم با آن گریه کرده و حزنی مجلس را در بر میگیرد، اطلاق لهو مطرب کرده و مجلس لهوی دانست. اگرچه در برخی مصادیق به تشخیص عرف ممکن است یک مجلس عزای اهل بیت هم به جهت شکل خواندن مدّاح شبیه مجالس لهوی شود؛ در این فرض دیگر نمیتوان قائل به جواز شد؛ و مصداق غناء محقّق شده است.
ولی در مجالس قرائت قرآن، صوت قاری قرآن به هر اندازه اثربخش هم باشد، قید مجلس لهوی محقّق نمیشود. چرا که از شأن قاریان قرآن و مجلس قرائت قرآن تعبیر غناء بسیار بعید است.
بنابراین در تعریف غناء باید علاوه بر قید ترجیع و طرب که گذشت، قید لهوی بودن را هم اضافه نمود.
کلام محقّق سبزواری در جمع بین روایات تحریم غناء و روایات جواز
مرحوم سبزواری قائلاند میان این روایات که گذشت و اخبار تحریم غناء به دو شکل میتوان جمع نمود:
1-روایات تحریم را حمل بر غیر غناء در قرآن کنیم؛ و روایاتی که در رابطه با غنای در قرآن حکم به حرمت کرده بودند را حمل بر شکلی از خواندن قرآن به سبکهای غنائی کنیم که مخصوص مجالس لهوی باشد.
2-شکّی نیست که محور ادلّه تحریم غناء "الغناء" است. اینجا مفردی محلّی به الف و لام وجود دارد. فرق مفرد محلّی به الف و لام با جمع محلّی به الف و لام در این است که افاده عموم در مفرد مبتنی بر مقدمات حکمت و به اطلاق است؛ بنابراین اگر بخواهیم از "الغناء" شمول حکم حرمت را به تمام مصادیق آن حتّی غنای در قرآن سرایت دهیم، نباید قرینهای بر ارادهی خاص و انصراف لفظ به حصّهای از مصادیقش در کلام وجود داشته باشد.
در روایات ما قرینه بر انصراف "الغناء" وجود دارد. چرا که آنچه از غناء در روایات ما به کار رفته است، به جهت شیوع غناء در مجالس لهو و فسوق و خمور، غنائی است که در آن مجالس به کار میرفته است؛ بنابراین این روایات حرمت غناء اساساً دلالتی بر غنای در قرآن که نسبتی با لهویات ندارد، نخواهد داشت.[1]
به نظر ما، اینکه ایشان غنای در زمان اهل بیت را غنای در مجالس لهوی میشمارد صحیح نیست؛ بلکه قید لهو در غناء مأخوذ بوده و حصّهای از مصادیق غناء حرام است که مناسب مجالس لهو باشد؛ و این شکل از غناء در قرآن هم اگر محقّق شود حرام بوده و حتّی میتوان حرمتش را شدیدتر هم دانست.
از سوی دیگر شیوع و غلبهی وجودی غنای در مجالس لهوی در زمان اهل بیت سبب انصراف نمیشود.
دلیل دوم بر جواز غناء در قرآن: اصل
برخی از علماء میگویند ما در مورد حرمت غناء در قرآن شک داریم پس اصل اباحه میگوید که غناء در قرآن جایز است.[2]
اشکال
مرحوم مامقانی میفرماید با وجود مطلقات حرمت غناء، اصل در جواز نسیت بلکه اصل در حرمت است.[3]
مرحوم سبزواری نیز اصل اباحه را در اینجا جاری نمیدانند.[4]